امام حسین علیه السلام

مرتب سازی براساس

در مدح امام حسین(ع) -(ای که به روی خدا روی تو دیدار آمده است) * فواد کرمانی

1417
3

در مدح امام حسین(ع) -(ای که به روی خدا روی تو دیدار آمده است) ای که بر روی خدا روی تو دیدار آمده ست

وجهِ لایبصر ز دیدارت پدیدار آمده ست

اولیا را از خدا در هر سری سِرّی جداست

وآنچه را در سر تو داری سرّ اسرار آمده ست

خلق را سودای عشقت خوانده در بازارِ عشق

عالَم از سودای عشقت عشق بازار آمده ست

در ازل چون بحرِ جودت موج زد بر ممکنات

هفت دریا قطره ای زان بحرِ زخّار آمده ست

انبیا را دستِ عشقت داد چون مشقِ بلا

از پی فرمان ، مسیحا بر سرِ دار آمده ست

ز اشتیاقِ عارضت در سینهء سینای دل

موسی عمران تَرانی گو به گفتار آمده ست

معصیت این بود آدم را که در باغِ بهشت

بی صلاحیّت مقامت را طلبکار آمده ست

پیشِ حُسنت خواست تا یوسف زند لافِ جمال

زینِ خطورِ کبر در زندان ، گرفتار آمده ست

داشت چون ایّوبِ پیغمبر به چشمانت نظر

سالها از عشقِ چشمانِ تو بیمار آمده ست

جمله ذرّاتِ جهان آیینه بر حُسنِ تواند

غیرِ مشرک را که بر آئینه زنگار آمده ست

کفر و ایمان را چو گیسویت به مویی حلقه کرد

بت پرستان را به گردن عِقدِ زنّار آمده ست

کردگار از راهِ دستِ توست فاعل در وجود

لاجرم در فعلِ حق ، دستِ تو در کار آمده ست

چون تویی حُسن آفرین را مظهرِ حُسن و جمال

ظِلّ حُسنت صورتِ جنّات و انهار آمده ست

چهرِ عالَم روشن است از مِهر و مِهر از چهرِ تو

کآفتابِ چرخِ حسنت نورِ انوار آمده ست

نقطهء بینش تو را در آفرینش دید و بس

ای که در حُکمت عوالِم حُکمِ پرگار آمده ست

ذاتِ حق را مظهری ، ای ممکنِ واجب نما

وآنچه صُنعِ توست این افلاکِ دَوّار آمده ست

چشمِ حق بین را در کسی باشد که حق را در تو دید

هر که این بینش ندارد عبدِ پندار آمده ست

اهلِ دانش را که بینش در بهشتِ قربِ توست

صورتِ جنّت بر ایشان نقشِ دیوار آمده ست

شمسِ ربّانی توئی ، هر دور در ایّامِ حق

کز مبارک مشرقی طالع دگر بار آمده ست

کردگار از رِجسِ خلقیّت شما را کرد پاک

آیهء تطهیر از آن بر آلِ اطهار آمده ست

نورِ یزدان را که می گفتیم در ارض و سماست

بی زجاج اینک تو را مصباحِ رخسار آمده ست

نارِ غیبی جمله اشیاراست در باطن ، ولی

گرمی افسردگان از شعلهء نار آمده ست

چون تو را ذاتِ مشیّت در مرادِ حق فناست

ذاتِ عفوت در مشیّت عفوِ دادار آمده ست

ایزد از خونِ تو جبران کرد عصیانِ عِباد

هر که آزادِ تو شد ، آزادِ جبّار آمده ست

قهرِ یزدان را پناهی نیست غیر از لطفِ تو

خُلقِ نیکت مظهری بر لطفِ قهّار آمده ست

رتبه ات را بر شفاعت جای هیچ انکار نیست

در ازل ابداعِ نورت بهرِ این کار آمده است

وین گلی کز آبِ خونِ توست بر گلزارِ دین

هر گلی در باغِ بینش خوار چون خار آمده ست

تا زمینِ کربلا از خونِ پاکت شد عَجین

بوی آن تربت قرین با مشکِ تاتار آمده ست

بر روانِ دردمندان تربتِ پاکت شفاست

وز خدا این موهبت مخصوصِ ابرار آمده ست

زانکه هر درمان نگردد شاملِ هر دردمند

نعمتِ ابرارِ نِقمَت بهرِ فُجّار آمده ست

چون کلامِ حق که بر مؤمن شفا و رحمت است

لیک آن رحمت ، خَسار از بهرِ کفّار آمده ست

خونِ پاکت بر زمین تا ریخت ای عرشِ خدا

آسمان را زین مصیبت چشمِ خونبار آمده ست

کشته را هرگز ندیدم زنده ماند تا ابد

جز تو ای جانی که جسمت کشتهء یار آمده ست

کس نداند کان جراحتها بر اندامت چه کرد

این کسی داند که بر وی زخمِ بسیار آمده ست

گر به ظاهر کشته ای ، در باطنِ ما زنده ای

چشمِِ اهلِ دل تو را روشن به دیدار آمده ست

چشمِ دل در خواب و دل غافل که در آغوش توست

ای خوش آن صاحبدلی کز خواب بیدار آمده ست

از وجودِ خویشتن بارِ گنه دارد (فؤاد)

پیشِ عفوت از گناهِ خود به زنهار آمده ست

  • چهارشنبه
  • 21
  • آبان
  • 1399
  • ساعت
  • 12:44
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

در مدح امام حسین(ع) -(در هر دو جهان قبله من روی حسین است) * علی نظمی تبریزی

1861
1

در مدح امام حسین(ع) -(در هر دو جهان قبله من روی حسین است) در هر دو جهان قبله ی من روی حسین است

یعنی همه جا روی دلم سوی حسین است

با عشقِ حسین از دو جهان چون نَکَنم دل

مُلکِ دو جهان قیمتِ یک موی حسین است

فردوسِ برین با همه ی حور و قصورش

مشتاقِ حریمِ حرمِ کوی حسین است

در سجده دلم حاجت محراب ندارد

محرابِ نمازم خمِ ابروی حسین است

گشتم همه بازارِ جهان را و نجستم

مُشکی که نه در حسرت مُشکوی حسین است

خضر آنچه به صد سِیر و سفر در طلبش بود

آبی است که سرچشمه ی او جوی حسین است

اَجرامِ فَلک جلوه ای از خویش ندارند

روشنگری مِهر و مه از روی حسین است

خُلق که کنم وصف و خصال که ستایم؟

از خوی که گویم که بِه از خوی حسین است؟

سرهای سلاطین که به چوگان قضاگوست

شأن و شرف از اوست که او گوی حسین است

حورانِ بهشتی همه در گلشنِ فردوس

بویند گلی را که در او بوی حسین است

طوبی' به چنان جلوه گری ، روز قیامت

نظّاره گِر قامتِ دلجوی حسین است

در معرکه چون دید فَلک صولت او گفت :

نیروی علی در ید و بازوی حسین است

بوم و بَرَت ای کرب و بلا دشت خُتن گشت؟

یا این همه مشکین نفس از بوی حسین است؟!

آخر همه را خوابگهی هست در این خاک

از اوست سعادت که به پهلوی حسین است

اینجا اگرش اهل جفا قدر نسنجید

آنجا همه سنجش به ترازوی حسین است

(نظمی) گُنهش گر چه بود بیشتر ، امّا

توفیقِ وی این بس که ثناگوی حسین است

  • چهارشنبه
  • 21
  • آبان
  • 1399
  • ساعت
  • 12:50
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

در مقام امام حسین -(نامه سر می کنم به نام حسین) * علی نظمی تبریزی

377

در مقام امام حسین -(نامه سر می کنم به نام حسین) نامه سر می کنم به نامِ حسین

باز می‌ گویم از مقامِ حسین

صد ره اول دهان خود شستیم

ورنه ، این لب کجا و نامِ حسین؟

گفت و گویی که بر زبان دارم

یا درود است ، یا سلام حسین

می پرد گر فرشته ، جهد کند

تا نشیند دمی به بامِ حسین

بر درش خان و خواجه بوسه زند

تا به جا آرد احترام حسین

گشته طوبی و سدره در جنّت

هر دو شرمنده از خرامِ حسین

در صفِ حشر ، همچنان مست است

هر که شد جرعه نوشِ جامِ حسین

پادشاهی به هر کسی ندهند

مگر آن کس که شد غلامِ حسین

دین و آئینِ احمدِ مختار

شد همه قائم از قیامِ حسین

کام نادیده جمله جان دادند

گویی این بوده است کامِ حسین

یار و همکارِ ظالمان نشوید

این بُوَد تا ابد پیامِ حسین

هیچ کس با یزید سُفله نگفت

کز تو گیرند انتقامِ حسین

آتشِ آخرت حلالت باد

کآب را کرده ای حرامِ حسین

هر که عاصی بُوَد ، شفاعت خویش

خواهد از لطفِ مستدامِ حسین

گر چه طاعت نکرده ام ، یارب

بگذر از من به احترامِ حسین

(نظمی) الحق که این چکامهء من

نیست شایستهء مقامِ حسین

بو که دیوان و دفترِ خود را

زیب و زینت دهم با نامِ حسین

  • چهارشنبه
  • 21
  • آبان
  • 1399
  • ساعت
  • 12:54
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

در مدح امام حسین(ع) -(بی روی تو کس مهر و ولا را نشناسد) *مرحوم صدیق تبریزی

416

در مدح امام حسین(ع) -(بی روی تو کس مهر و ولا را نشناسد) بی روی تو کس مهرولارا نشناسد

نشناخت تورا هرکه خدارا نشناسد

ازثابت و سیاره و خورشید یکی نیست

کان آیینه قبله نمارا مشناسد

هرذره ی چرخنده دراین گنبد وارون

درپیش تو خورشید سهارا نشناسد

ای آیینه ی کعبه و ترسیم خدایی

دل جزتو دگرراهنمارا نشناسد

کزروی خرد پیش تو نارد به تمنا

پرگارزمان نقطه ی بارا نشناسد

ناکام زدنیا برود آنکه به عمری

یکباره ره کرب و بلارا نشناسد

حیثیت عالم همه ازنام حسین است

آن کیست که آن کان وفارا نشناسد

با یاد حسین ارنبود زایرکعبه

حاجی ست ولی سعی و صفارا نشناسد

ازکوثرو تسنیم کجا بهره بگیرد

هرتشنه که آن آب بقارا نشناسد

درسینه ما عشق حسین است زند موج

دریای ولا چون و چرا را نشناسد

ما عاشق دربارحسینیم (صدیقا)

آیینه ما نقش خطارا نشناسد

شاعر:مرحوم صدیق تبریزی

  • چهارشنبه
  • 21
  • آبان
  • 1399
  • ساعت
  • 13:05
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

در مدح امام حسین(ع) -(رهبر آزادگانی یا حسین) *پروفسور کاظم محمدی

367
2

در مدح امام حسین(ع) -(رهبر آزادگانی یا حسین) ‍ رهبر آزادگانی یا حسین

سرور دلدادگانی یا حسین

در حریم کبریا نام تو بود

نامدار هر زمانی یا حسین

پهلوانان در کنارت کوچکند

شیر مرد و پهلوانی یا حسین

گشته از خونت مسلمانی بلند

خود نگین کشتگانی یا حسین

خون پاکت آفرینش ها نمود

باعث محو غمانی یا حسین

هر چه گویند و بگویم من کنون

تو نه اینی و نه آنی یا حسین

هرکجا صاحب دلی پیدا شود

در درون او نهانی یا حسین

من چه گویم وصف پاکت ای حبیب

خود حقیقت را عیانی یا حسین

دارم از لطفت شفاعت یا حسین

تو شفیع شیعیانی یا حسین

کاشکی شمس از تو نوری می گرفت

نیر ارض و سماعی یا حسین

  • چهارشنبه
  • 21
  • آبان
  • 1399
  • ساعت
  • 13:15
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا حسین_تقدیر نموده حکم وما محکومیم * اسماعیل تقوایی

567

یا حسین_تقدیر نموده حکم وما محکومیم تقدیر نموده حکم و ما محکومیم
از دیده شش گوشه ی او محرومیم

یا رب سببی ساز زیارت برویم
ما شیفتگان آن شه مظلومیم

اسماعیل تقوایی

  • پنج شنبه
  • 22
  • آبان
  • 1399
  • ساعت
  • 05:49
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

خسته و دلگیرم از عالم به تو رو میزنم * مرضیه عاطفی

317

خسته و دلگیرم از عالم به تو رو میزنم خسته و دلگیرم از عالم به تو رو میزنم
تا دلم پُر میشود از غم به تو رو میزنم

دردمندم! بغض هایم در گلو سنگین شده
باز میخواهم کمی مرهم! به تو رو میزنم

من گدایی وقت نشناسم! حلالم کن حسین(ع)
هر زمان، هر ثانیه هردم به تو رو میزنم

زحمتت دادم به جایش عزّتم دادی مدام
هم بدهکارم به لطفت، هم به تو رو میزنم

توبه آوردم، قبولش کن که بین روضه ها
پا به پای حضرت آدم به تو رو میزنم

هست احسانِ تو از عهد قدیم و در حرم-
دست بر کهنه ترین پرچم به تو رو میزنم

اشک هایم را ببین! شب های جمعه بیشتر
آرزوی کربلا دارم به تو رو میزنم!

#صلی_ألله_علیک_یا_أباعبدالله_الحسین
#أللهم_ارزقنا_کربلا

  • پنج شنبه
  • 22
  • آبان
  • 1399
  • ساعت
  • 16:20
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب

شب زیارتی ارباب -(گل کرده باز طبع خوش شاعرانه ام) * محسن زعفرانیه

469

شب زیارتی ارباب -(گل کرده باز طبع خوش شاعرانه ام) گُل کرده باز طبعِ خوشِ شاعرانه ام
در وصفِ توست هر غزلِ عاشقانه ام

عشقِ حسین حال مرا خوب می کند
در این مسیر تا به ابد جاودانه ام

با یک سلام پَر زده قلبم به کربلا!
از راه دور شد حرمت آشیانه ام

شکر خدا که با کرم خویش می دهی
شب های جمعه سهم دل پُر بهانه ام

دوری کـــــــربلا به خـــــدا می کــــشد مرا
با لطفِ خود به سوی حرم کن روانه‌ام

  • یکشنبه
  • 2
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 21:51
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا حسین(ع) _چند وقتیست که از کرببلا محرومیم * اسماعیل تقوایی

298

یا حسین(ع) _چند وقتیست که از کرببلا محرومیم چند وقتیست که از کرببلا محرومیم
پشت در مانده وهجران زده ومغمومیم

دلخوش هستیم به تقدیم سلامی از دور
این قضا و قدر ماست، به آن محکومیم

راه عشق است ره بسته بروی عشاق
همگی عاشق آن یکه شه مظلومیم

یارب این راه بروی همه عشاق گشا
ما غلامان همه سرگشته ی آن مخدومیم

شیعه هستیم وحسین قبله گه ما باشد
همه دنبال شفاعت زسوی معصومیم

شعر:اسماعیل تقوایی

  • جمعه
  • 7
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 15:47
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا حسین(ع) _شب جمعه ست، حسین ای ارباب * اسماعیل تقوایی

1688
1

یا حسین(ع) _شب جمعه ست، حسین ای ارباب شب جمعه ست، حسین ای ارباب
حال دل سوختگان هست خراب

دل ما خوش به سلام از دور است
با علیکی دل ما را دریاب

  • جمعه
  • 14
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 00:00
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 رضا ترابی گیلده

شب زیارتی اباعبدالله فراق کربلا(نوکرم عبدم غلامم مستحق این نیَم) * رضا ترابی گیلده

351

شب زیارتی اباعبدالله فراق کربلا(نوکرم عبدم غلامم مستحق این نیَم) فراق کربلا
نوکرم عبدم غلامم مستحق این نیَم؟
تا بیایم کربلایت ای عزیز فاطمه

هر شب جمعه دلم بهر تو آقا پَر کشَد
کن نظر بر این گدایت ای عزیز فاطمه

بس که دلتنگ تو باشم هر شب جمعه رسَد
روضه میخوانم برایت ای عزیز فاطمه

آرزو دارم بمیرم خود که می دانی کجا
در میان روضه هایت ای عزیز فاطمه

لایقم کن تا کُنم روزی میان روضه ها
جان ناقابل فدایت ای عزیز فاطمه

#اللهم ارزقنا کربلا

  • جمعه
  • 14
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 17:51
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

مناجات با امام حسین(ع) -(چه میشود نگهی هم بما کنی آقا...) *

1076

مناجات با امام حسین(ع) -(چه میشود نگهی هم بما کنی آقا...) چه میشود نگهی هم بما کنی اقا
مرا برای غلامی سوا کنی اقا

چه میشود که شبی هم میان خلوت خود
فقط بخاطر زهرا دعا کنی اقا

فراق تو همه درد است ای طبیب دلم
چه میشود که تو دردم دوا کنی اقا

گرفته ای ز همان روز ابتدا دستم
گرفته ای و محال است رها کنی اقا

بدان امید دهم جان که روز رستاخیز
میان آن همه من را صدا کنی اقا

چقدر گریه کنم من میان روضه ی تان
که زائر حرم کربلا کنی اقا...

#ابوالفضل_شایسته

  • چهارشنبه
  • 26
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 13:36
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

شب جمعه، امام حسین(ع) -(روضه دارالشفای نوکرهاست) * محمد حبیب زاده

611

شب جمعه، امام حسین(ع) -(روضه دارالشفای نوکرهاست) روضه دارالشفای نوکرهاست
ما شفا از حسین می خواهیم

سر حالیم زیر پرچم او
ما دوا از حسین میخواهیم

او وفا را نشانمان داده
ما وفا از حسین میخواهیم

حاجت دل ز بعد بسم الله
ابتدا از حسین میخواهیم

آتش عشق را به خیمه ی دل
همه جا از حسین میخواهیم

وسط روضه با دلی پر خون
گریه را از حسین میخواهیم

شب جمعه که سخت بی تابیم
کربلا از حسین میخواهیم

روی لبهای ماست آهنگت
ما حرم لازمیم و دلتنگت...

  • پنج شنبه
  • 27
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 13:15
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

نگاه کن به منِ بینوا تو را به خدا * مرضیه عاطفی

387

نگاه کن به منِ بینوا تو را به خدا نگاه کن به منِ بینوا تو را به خدا
بیا... به قصد ترحّم بیا! تو را به خدا

به کنجِ دنجِ اتاقم که هیئت غم توست
دوباره روضه بخوان بی ریا، تو را به خدا

دلم گرفته برای حرم مرا برسان
به زائرانِ شب جمعه ها؛ تو را به خدا

نشسته ام سرِ راهت بیا و مثل قدیم
ردم نکن بطلب کربلا؛ تو را به خدا

چه بیقرارِ محرّم شدم ببر امشب-
به روضۂ شب هشتم مرا تو را به خدا

فدای تو بشوم پیش چشم من نگذار
تنِ مقطّعه را در عبا؛ تو را به خدا

نفس نفس نزن و بیقرار گریه نکن
غریب و بی رمق و بیصدا؛ تو را به خدا

حسینِ تشنه لبِ من! امام مظلومم
به خاک پنجه نکش بیهوا؛ تو را به خدا

شکسته داغ جوان قامت تو را! بگذار...
فدای تو بشود این گدا؛ تو را به خدا!

#صلی_ألله_علیک_یا_أباعبدالله_الحسین
#ألسلام_علیک_یا_علی_بن_الحسین
#بالحسین_ع_إلهی_العفو
#أللهم_ارزقنا_کربلا

  • پنج شنبه
  • 27
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 17:22
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب

شعر حضرت سیدالشهدا(ع) -(غبار هرقدم تو صفای میخانه ست) * مهدی فرهادی

277

شعر حضرت سیدالشهدا(ع) -(غبار هرقدم تو صفای میخانه ست) غبار هر قدم تو صفای میخانه ست
نسوخت آنکه به گردت شبیه پروانه ست

چه گویم از خم چشم لبالبت ساقی
که با وجود تو میخانه هم کرمخانه ست

به غصه های دل بی قرار واقف نیست
کسی که با غم دوری یار بیگانه ست

به پای مکتب عشق و جنون و ایثارت
هرانکه عقل و دلش را نداده دیوانه ست

مرا بزن ، زدنت هم بدون حکمت نیست
همیشه کار کریمان خدا پسندانه ست

  • یکشنبه
  • 30
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 16:58
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 حاج اصغر فرشچی

ارباب(ع) -(اهل کوفه نیستیم بر دین وفا خواهیم کرد) * حاج اصغر فرشچی

450

ارباب(ع) -(اهل کوفه نیستیم بر دین وفا خواهیم کرد) اهل کوفه نیستیم بر دین وفا خواهیم کرد
بر حسین و سربداران اقتدا خواهیم کرد

داده پیر می فروش زان می که مستیم و خمار
دیر و مسجد را به همت می سرا خواهیم کرد

ترک میخانه نخواهیم ما به فتوای شیوخ
جان و دل مست از می جام ولا خواهیم کرد

ما همه رند خراباتیم در وادی عشق
عشق ونفرت را به عالم برملا خواهیم کرد

خونفشانیم در غم کرب و بلای شاه دین
عامه را با رمز عشقش آشنا خواهیم کرد

مکتب مارا معلم چون حسین ابن علی است
غیر این مکتب معلم را رها خواهیم کرد

مکتب ما بزم عرفان مجمع عشق و وفاست
ره بیابد اجنبی از خود جدا خواهیم کرد

عاشقان کربلاییم با قلوب پر صفا
مجلس وعظ و عزا را با صفا خواهیم کرد

کربلا دارالشفای هر مریض و دردمند
تربتش را بهر بیماران دوا خواهیم کرد

شاعر دربار شاهنشاه دینی ( عدلیا )
نطق تو گویا بگردد ما دعا خواهیم کرد

  • چهارشنبه
  • 17
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 20:44
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 حاج اصغر فرشچی

در مدح امام حسین(ع) -(آن که عمرش مرگ بود ومرگ عمرش زندگی) * حاج اصغر فرشچی

234

در مدح امام حسین(ع) -(آن که عمرش مرگ بود ومرگ عمرش زندگی) آن که عمرش مرگ بود ومرگ عمرش زندگی
اخترخاک آشنای عـرش و هم وارستگی

آنکه عشقش تک خدا بود تابع عهد الست
قل هوالله احد گفت دست بیدادان شکست

درس عبرت داد و گفتا تا نگردیم لال و کور
نی کنیم ظلمی به مظلوم نی نهیم گردن به زور

ترکی

سن بو دنیا هم او دنیا مقتدا سن یا حسین
سن بشر سن هر بشردن ماورا سن یاحسین

سن شباب اهل جنّت سن امیر کاینات
پنج تن ایچره گل اهل کسا سن یا حسین

جدّون احمد باب پاکون حیدرو زهرا آنان
نور چشم حضرت خیرالنسا سن یا حسین

منزلی که پرورش تاپدون مکان وحی دی
شاهد احکام و آیات خدا سن یا حسین

عالم کل علومدان درسون آلدون سن تمام
دانش آموزعلی " مکتب اُم القرا سن یا حسین

روح پاکون خلق اولوب آدم نبیدن چون ازل
برتراز هر انبیا نور هدا سن یا حسین

کربلاده اولمادی بیرجه مسلمان یار اولا
سالک حق شاهد کرب و بلا سن یا حسین

حقوی پامال ایدنلر روز محشر سربه زیر
واقعا مظلوم تاریخ مثل حیدرمجتبا سن یا حسین

کاروان عـشقه رهبر مظهر عشق و وفا
سن حسن تک بیرکریم سن با سخا سن یا حسین

(عدلی ) پیر روز محشر دست بدامن دورسنه
اذن اولونسا شافع روز جزا سن یا حسین

رباعی :
درگاه شه تشنه همیشه باز است
نازم به کسی که بر حسین سرباز است
گر خرج کنی به ماتمش یک درهم
آن درهم تو به نزد حق ممتاز است

  • پنج شنبه
  • 18
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:24
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 حاج اصغر فرشچی

بهار گریه است -(آسمان عشق را رنگ و هوای دیگر است) * حاج اصغر فرشچی

441

بهار گریه است -(آسمان عشق را رنگ و هوای دیگر است) آسمان عشق را رنگ و هوای دیگر است
پسر فاطمه را عالمیان نوحه گر است

رو سیه جامه بپوش مهر حسین گیر به دل
خالی از مهرحسین دل صدف بی گهر است

بهار گریه است دیده کن آشنای اشک
غافل مشو ز گوهر بریز قطره های اشک

گوهر به تابناکی و پاکی چو اشک نیست
روزی شود قیامتی دانی بهای اشک

اشکی به چشم و آهی به دل آر ز صدق و صفا
کن سلامی بر حسین تشنه لب ز نای اشک

عاشور محرم است آسمان به رنگ خون
خون می تراود ز زیر سنگ فضا از هوای اشک

گلزار دین ز کین عدو پرپر است ولیک
بلبل خموش و چمن پر ز های های اشک

زینب به جستجوی گل میان لاله هاست
یابد ببوید آورد از دل نوای اشک

تا نگاهش در یم خون بر گل پرپر فتاد
با صد نوا و آه نشست در سرای اشک

ترجمان عشق شد زان اشک حسرت چون بسی
خونِ دل افشاند ازدیده به دامن جای اشک

آن شب چراغ دیدۀ او تا سپیده سوخت
بگشود گره به همت مشکل گشای اشک

سوخت از آتش غم لیک در میان موج
بر پا نمودشام غریبان با صفای اشگ

سوخت از آتش غم لیک در میان موج
بر پا نمود شام غریبان با صفای اشگ

زآن پس لوای نهضت حسین ع به دوش او
هرجارسید عَلَم به گریه زد نشد دوای اشک

مانند موج یک نفس آرام نبود در حیات
آن قهرمان کربلا صاحب لوای اشک

«عدلی» به محشر اگرقطرۀ اشکی بود ترا
دریا شود به نگاه حسین قطره های اشک

  • جمعه
  • 19
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 23:11
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
حاج نادر بابایی

در مقام حضرت امام حسین(ع) -(گشته بر مخلوق عالم سید و سرور حسین) *حاج نادر بابایی

610
1

در مقام حضرت امام حسین(ع) -(گشته بر مخلوق عالم سید و سرور حسین) گشته بر مخلوق عالم سید و سرور حسین
کل احرار جهان را در جهان رهبرحسین

برده برعرش برین روح الامین قنداقه اش
حی داور عاشق او عاشق داورحسین

حضرت آدم نموده ترک اولی در بهشت
حکم هوکرده عمل ازعهدخود بهترحسین

گرزطوفانها هراسان میشود نوح نبی
دل بطوفان میزند درکربلا یکسرحسین

یک ذبیحی گرخلیل آورده بر کوی منا
کرده هفتادو دوگل درکربلا پرپرحسین

کورگشت یعقوب اگردرهجریوسف برملا
خودکفن پیچیده آری قامت اکبرحسین

درمناجاتش کلیم الله بگفت ارنی اگر
خودجمال الله بودحق راکنداظهرحسین

مردگانی زنده کردعیسی بن مریم بادعا
من گمانم در دعا کرده توسل برحسین

بارها فرموده طاهامن زاویم او زمن
از شباب جنت و برجنتی زیورحسین

مرتضی انگشترش را داد بر سائل ولی
میدهد برساربان انگشت وانگشترحسین

کاروان عمرما منزل به منزل میرود
منزل اول حسین و منزل آخر حسین

(نادرا) خالق اگر صدها جهان آرد پدید
ازهمه خوبان عالم میشود برتر حسین

  • یکشنبه
  • 21
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 11:39
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
حاج نادر بابایی

مدح حضرت امام حسین(ع) -(مَحبوب همه شیخ و همه شاب حسین است) *حاج نادر بابایی

380

مدح حضرت امام حسین(ع) -(مَحبوب همه شیخ و همه شاب حسین است) مَحبوب همه شیخ وهمه شاب حسین است
در کَنز اَزل آن گُهر ناب حسین است

اَشرف شده چون آدم خاکی زخلایق
بر تابلو حُسن بشر قاب حسین است

واعظ شَرف از منبر و مِحراب طلب کرد
چون زینت هر منبر ومِحراب حسین است

شوری که بود ماه مُحرّم غَلیانش
این یک عَجَب و باعث اِعجاب حسین است

هرجا که ستمدیده کشد آه جگرسوز
برآه دلش از همه بی تاب حسین است

اَنهار جِنان گرچه که لب تشنهء اویند
لب تشنه فتاده به لب آب حسین است

رَاسی که سر نیزه سوار است و سرافراز
عَزم سفرش در شب مهتاب حسین است

این غافلهء غم که شده عازم کوفه
بر رَاس نِی اش قاری نایاب حسین است

افتاده بیا (نادر) اگر طالب فیضی
شاهان جهان نوکر و ارباب حسین است

  • یکشنبه
  • 21
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 11:48
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 ودود آذرین خلخال

در مدح امام حسین(ع) -(ستون خیمه عالم حسین است) * ودود آذرین خلخال

278

در مدح امام حسین(ع) -(ستون خیمه عالم حسین است) ستون خیمه عالم حسین است
سرور سینه خاتم حسین است

بوداو رابط معبود ومخلوق
دلیل توبه آدم حسین است

کسی که تابگویم نام اورا
وجودم رابگیردغم حسین است

یم دنیا وعقبا پرطنین است
دلاناجی به هردو یم حسین است

گذشت آنکس که از سرلشگرخود
کنارچشمه علقم حسین است

چه می جویی صفا در کعبه زاهد
صفاو مروه و زمزم حسین است

همان که از غم کرب وبلایش
بگیردآسمان ماتم حسین است

به سایل مهربان و باکرامت
به میدان شرزه وضیغم حسین است

مگرزنده شودمرده به یک دم
به عیسی آنکه داده دم حسین است

زدست جهل دلخون( آذرین ) شد
به زخم سینه اش مرهم حسین است

  • سه شنبه
  • 23
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 22:18
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 ودود آذرین خلخال

ذکر لب عاشقان -(ای که بود هر زمان ذکر لبت یاحسین) * ودود آذرین خلخال

12301
1

ذکر لب عاشقان -(ای که بود هر زمان ذکر لبت یاحسین) ای که بودهرزمان ذکرلبت یاحسین
روزجزا میشوي همنفس باحسین

زیرلوای حسین عمرتو امروز رفت
برتو نظرمی کند صاحب فرداحسین

سايل ودرمانده اي بر در اين شه بيا
مشكلت آسان كند شافع عقبا حسين

جمله احرار ازاودرس شجاعت گرفت
پورعلی باشد و زاده زهراحسین

خوف نکن ازشب اول قبر و لحد
هست تورا منجی وکهف الامان تاحسین

درددلت رابگو با شه لب تشنگان
نسخه درمان دهددردو الم را حسین

گفت حسین ازمن و من زحسینم نبی
محیی دین حق حضرت طاهاحسین

نوکردرگاه تو پادشه عالم است
باتو مبدل شودقطره به دریاحسین

شدبه دل (آذرين) ثبت زلطف كريم
مطلع اين شعر درعالم رويا حسين

  • چهارشنبه
  • 24
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 18:38
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 ایمان دهقانیا

فراق ۱ -(بارِ فراق یار سنگین است بر شانه) * ایمان دهقانیا

358

فراق ۱ -(بارِ فراق یار سنگین است بر شانه) بارِ فراقِ یار سنگین است بر شانه
یعقوب نابینا شد و مجنون ، دیوانه

آنقدر گِرد شمع گشت آخر پرش سوخت
تاوانِ عاشق بودنش را داد پروانه

آری دلی که بشکند منزلگه یار است
کاری که ابراهیم کرد با قلب بُتخانه

دلداده ی ماهِ رُخَت گشتیم نادیده
افسونگران توصیفمان کردند "افسانه"

طعنه زدند به مستیِ ما ، خب خیالی نیست
ناخورده مِی هرگز نداند قدر پیمانه

یک جرعه از آب حرم نوشیدم و گفتم :
انگار در مسجد بنا کرده ست میخانه

افلاک رفتن خاک بودن میپسندد
خاکِ درش شو ، فوق افلاک است این خانه

آلوده دامانم ، قبول ، دستم به دامانت
عصیانِ ما با رحمتِ تو نیست بیگانه

مارا مریضی نه ، فراقِ یار خواهد کشت
دور از حرم دق میکنیم آخر غریبانه

.

روضه نشینِ روضه های آن چهل روزیم
از ظهر عاشورا تا شب های ویرانه

آنکه به مُلک ری طمع کرد و تو را کشت
از گندم ری هم نخورد ، حتی یک دانه

  • دوشنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 13:26
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 مجید قلعه بیگی

حضرت امام حسین(ع) -(جوهر مهر در سرشت من است) * مجید قلعه بیگی

337

حضرت امام حسین(ع) -(جوهر مهر در سرشت من است) جوهر مهر در سرشت من است
چه کنم عشق در سرشت من است

به حسینِ فاطمه میبالم
که کلید درِ بهشت من است

از زخم شکوفه بر تنش گل میکرد
این گُل بخدای خود توکل میکرد

مانند ستاره بوده آن سینهٔ شه
یاهو کُنان چه درد تحمل میکرد

  • جمعه
  • 24
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 17:52
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مجید قلعه بیگی

در مدح حضرت امام حسین(ع) -(در مُلک وفا رهبر آزاده حسین است) * مجید قلعه بیگی

226

در مدح حضرت امام حسین(ع) -(در مُلک وفا رهبر آزاده حسین است) در مُلک وفا رهبر آزاده حسین است
آنکس که به ما درس شرف داده حسین است

او زادهٔ زهرا و یل بدر و حنین است
در عرش برین زینت دلدار حسین است

در روضهٔ رضوان میِ حق دست حسین است
خوش آنکه در این دهر فنا مست حسین است

ما در دو جهان مست می ناب حسینیم
دیوانهٔ زینب، همه بی تاب حسینیم

ما شیعهٔ و دلدادهٔ آن شیرخداییم
دیوانٔه زنجیریه آن کرب و بلاییم

  • جمعه
  • 24
  • بهمن
  • 1399
  • ساعت
  • 19:59
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 الیاس محمدشاهی

غزل حضرت امام حسین(ع) -(هرکه درخط جنون است جگرها دارد) * الیاس محمدشاهی

254

غزل حضرت امام حسین(ع) -(هرکه درخط جنون است جگرها دارد) هرکه درخط جنون است جگرها دارد
غفلت ازمعرکه ی عشق ضررها دارد

این حسین است که بایک نگهش حر و زهیر
سر به زیرآمده اند بسکه هنرها دارد

جذبه ی عشق حسین است که عالمگیر است
گوشه ای ازنگهش در و گوهرها دارد

هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله
راه پر پیچ وخم عشق خطرها دارد

سینه زنهای حسین ابن علی گوش کنید
گریه در روضه ی ارباب اثرها دارد

به همه گریه کنان و به همه سینه زنان
فاطمه مادرسادات نظرها دارد

وای از روضه ی طشت زر و راس پرخون
زینب ازاین غم جانکاه شررها دارد

زینبش گفت مزن چوب مزن چوب مزن
خیزران بر لب خشکیده اثرها دارد

فاطمه سوزد از این روضه ی جانسوز (بهار)
((که درآتشکده ی سینه شررها دارد))*

* از فروغی بسطامی

  • سه شنبه
  • 5
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 22:42
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

سینه زنی و توسل به ساحت مقدس سیدالشهدا(ع)، سیدمهدی حسینی -(ببین اسیر شدم...) *

2975
20

سینه زنی و توسل به ساحت مقدس سیدالشهدا(ع)، سیدمهدی حسینی -(ببین اسیر شدم...) ببین اسیر شدم
اسیرِ جاده هایِ بد مسیر شدم
نمیرسم به مقصدُ بهونه گیر شدم
ببین اسیر شدم ..

نجاتم بده ، دارم داد میزنم از قعر چاه
نجاتم بده ، از این راهی که رفتم اشتباه

یارم یارم یارم؛
به غیرِ تو کسی ندارم
ای یارِ غمخوارم؛
میزاری سر رو پات بزارم

ببین خراب شدم
به خاطرِ گناهام از خجالت آب شدم
تو این روزا با دوری از حرم عذاب شدم
ببین خراب شدم ..

جوابم نکن
پُر از درد اومدم درمون بدی
جوابم نکن
بازم رحم کن بهم یا سیدی

آقام آقام آقام؛
فقط خودت رو از تو میخوام
خیلی خیلی تنهام؛
کی جز تو مونده تویِ دنیام

یام یارم یارم؛
به غیرِ تو کسی ندارم
ای یارِ غمخوارم؛
میزاری سر رو پات بزارم

نزار هلاک بشم
آقا نزاری کربلا ندیده خاک بشم
بزار بیام حرم بزار همونجا پاک بشم
نزار هلاک بشم

جدایی بسه؛
چقدر سخت میگدره بی کربلا
جدایی بسه؛
دلم شور میزنه پنجشنبه ها

دلگیرم دلگیرم
حرم نرم آقا میمیرم
تو رویاهام میرم
ضریحتُ بغل میگیرم

یام یارم یارم؛
به غیرِ تو کسی ندارم
ای یارِ غمخوارم؛
میزاری سر رو پات بزارم

یااباعبدالله .. یا اباعبدالله ..

  • سه شنبه
  • 12
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 12:27
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

امام حسین(ع)، مناجات شب جمعه -(خودم اینجا ودلم رفته به جایی دیگر...) * اسماعیل شبرنگ

1761
3

امام حسین(ع)، مناجات شب جمعه -(خودم اینجا ودلم رفته به جایی دیگر...) خودم اینجا و دلم رفته به جایی دیگر
جز هوای حرمت نیست هوایی دیگر

شب جمعه برسانید مرا شش گوشه
که به عقلم نرسیده ست دعایی دیگر

حرف ویروس شد و راه حرم را بستند
آمد از پشت بلا باز بلایی دیگر

اشک غم ریختن و غصه برایت خوردن
من ندارم به جز این آب و غذایی دیگر

درد اگر هست شفاخانه ی ارباب که هست
نیست جز تربت دلدار دوایی دیگر

ثروتم غربت انبوه فراق است که نیست
در دلم طاقت اندوه جدایی دیگر

مثل من رعیت بیچاره فراوان اما
شاه پیدا نشود مثل شمایی دیگر

هر سلامی به شما اجر زیارت دارد
هر سلام است خودش کرببلایی دیگر

هر شب جمعه پریشان حسینیم همه
خسته از دوری بین الحرمینیم همه

  • پنج شنبه
  • 14
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 14:47
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مناجات با امام حسین(ع) -(مثل کسی که روی لبش یارضا رضاست...) * رضا دین پرور

622

مناجات با امام حسین(ع) -(مثل کسی که روی لبش یارضا رضاست...) مثل کسی که روی لبش یارضا رضاست
کارم فقط حسین حسین وخدا خداست

بی ناله های روضه ات از دست می روم
آری دوای عاشق کرببلا بلاست

اشکی به کاسه های دو چشمم حواله شد
گفتم یکی یکی است؟ که گفتی دوتا دوتاست

نوکر زیاد دیده ام از تو، چه بد، چه خوب!
فرقی نمی کند که به حالت گدا گداست

"یاربنا" مؤخره ی "یامن اسمه" ست
هرکس هر آنچه خواست بگوید دعا دعاست

وقتی که هست چشم تو... دارالشفا چرا؟
اصلاً بکِش به دار مرا که شفا شفاست

روز جزا به عشق علمدار کربلا
دستم به پای تو که می افتد جدا جداست

زیر جنازه ام همه گویند یا حسین
در محضر شریف تو حرف بجابجاست

  • پنج شنبه
  • 14
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 14:55
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

امام حسین(ع)، مناجات -(آیه آیه میکنم تفسیر قرآن خودم را...) * حامد آقایی

390

امام حسین(ع)، مناجات -(آیه آیه میکنم تفسیر قرآن خودم را...) آیه آیه می کنم تفسیر قرآن خودم را
می نویسم در کنارت چشم حیران خودم را

کم نوشتم از نگاهت از نگاهت از نگاهت
می نویسم عاقبت ای عشق دیوان خودم را

در هیاهوی جهان از هر چه جز تو می گریزم
دیده ام هر جا که حرفت نیست زندان خودم را

تا که در بازار عشقت ، خویش را در صف ببینم
بسته ام از آن نخستین روز ، دکان خودم را

در میان سفره ات ای روح بخش زندگانی
بی نوا نان دیده و من دیده ام جان خودم را

چشم امیدم به سوی اشکهایم بوده زیرا
اینچنین سنجیده ام ای نور ایمان خودم را

قطره قطره اشک ، رحمت می شود در تنگنایم
حق نشانم می دهد یک روز باران خودم را

من که در آغاز با تربت دهان را باز کردم
خوب می بینم سرِ این سفره پایان خودم را

  • پنج شنبه
  • 14
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 14:57
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد