تنت زخمی لباست پاره پاره – شمار زخم و دردات بی شماره
ز دست سیلی سنگین شامی – نه گوشی داری و نه گوشواره
مولاتی رقیه، رقیه جانم
********
روز نیزه سر باباتو دیدی – تو بیابون روی خارها دویدی
پاهات پر از زخم و پر از آبله – چقدر خار از توی پاهات کشیدی
مولاتی رقیه، رقیه جانم
********
می کشم خجالت از عمه زینب – بعد از تو عمه بود از غم جان بر لب
شبی افتادم از ناقه به صحرا – خانمی را دیدم به نام زهرا
مولاتی رقیه، رقیه جانم
- یکشنبه
- 10
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 20:24
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور