شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس
 محمود اسدی

(زمزمه)ای سر چها بر سرم آوردی * محمود اسدی

556
1

(زمزمه)ای سر چها بر سرم آوردی ای سر چها بر سرم آوردی
دانی که با دلم چها کردی
از صورتت پیداست پر از دردی
بابا بابایی
بابا رسیده جون من برلب
ممنونم از ره اومدی امشب
پیشم بمون تو رو جون زینب
بابا بابایی
بذار برات بگم که چی دیدم
بگم که چی دیدم و بشنیدم
*****
ببین که من خون جگرم بابا
ببین بدون معجرم بابا
ببین چه آمد بر سرم بابا
آه و واویلا
زجر اومدو یک قافله لرزید
به اشک ناموس تو میخندید
به پهلوی من کعب نی کوبید
آه و واویلا
از روی ناقه به زمین خوردم
مادرت اومد ورنه می مردم
*****
عدو به زخم من نمک می زد
به صورتم مُهر فدک می زد
مرا قصد کشت کتک می زد
بابا بابایی
برات بگم من از کدوم ماتم
کم مونده بود بمیرم ازاین غم
من بودم و نگاه ن

  • چهارشنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 21:21
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 حسن کردی

حضرت رقیه(س) -(اوردمت اینجا سر بابا به سختی) * حسن کردی

858

حضرت رقیه(س) -(اوردمت اینجا سر بابا به سختی) اوردمت اینجا سر بابا به سختی
اخر رسیدم من به تو اما به سختی
این روزها خیلی سرت بابا شلوغ است
انقدر ها که می شوی پیدا به سختی
گاهی به نیزه گاه در طشت طلایی
یک شب بیا و بگذران با ما به سختی
بوی غذای هر شب همسایه هامان
ازار داده کودکانت را به سختی
یادت می اید که چگونه می دویدم
عمه عصایم می شود حالا به سختی
چشمان من رو به سیاهی می رود حیف
ای سرجدا می بینمت اینجا به سختی
از ان شب زجراور صحرای غربت
بالا نمی اید نفس الا به سختی
من گم شدم ای کاش پیدایم نمی کرد
می لرزم از کابوس ان صحرا به سختی
دور از نگاهت بی هوا با قصد کشتن
تا پای جان میزد مرا بابا به سختی
ما را به نام خارجی ها می شناسند
بی زارم از ای

  • پنج شنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:19
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 علی صمدی

حضرت رقیه(س) -(پیچیده تو خرابه یه ناله) * علی صمدی

579

حضرت رقیه(س) -(پیچیده تو خرابه یه ناله) پیچیده تو خرابه یه ناله
ناله ی محزونی که بی حاله
گوش کنید گریه کن ها میخونه
روضه امشب برامون سه ساله
یتیمی یتیمی
عجب درد بی درمونیه خدا
میخندند توی شام به من بچه ها
میگند تو نداری ما داریم بابا
میگفت عمه که ، تو رفتی سفر
چرا اینقدر ... دیر کردی
قد من خمید ، موهام شد سفید
منو با غمت ... پیر کردی
بابا یا حسین (۳) بابا جان
صورت کوچیکم گشته نیلی
هر کبودی داره یک دلیلی
تا میبردم من اسمت رو بابا
زجر جوابم رو میداد با سیلی
عاشورا عاشورا
تا رفتی دیگه روزامون شد سیاه
به عمه آوردیم همگی پناه
میخورد تازیانه جای ما تو راه
آتیشی به پا ، شد و خیمه ها
به غارت رسید ... ای بابا
جدا زیورا ، شد و لحظه ی
اسارت رس

  • پنج شنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 امیر فرخنده

روضه محرم -(دختری روی زمین و پدری بر نیزه) * امیر فرخنده

1516

روضه محرم -(دختری روی زمین و پدری بر نیزه) دختری روی زمین و پدری بر نیزه
به دل اهل حرم زخم زد آخر نیزه
یک نفر آمد و با چکمه به پیکر کوبید
یک نفر آمد و برداشت مکرر نیزه
یاد جد و پدر و مادر و پیغمبر ها
بوسه هایی زده بر پیکر او هر نیزه
یا بنی که زمین را به زمان دوخت بهم
خورده اینبار گمانم دل مادر نیزه
پیکرش را همه لشکریان شخم زدند
جای گل چیده شده بر روی پیکر نیزه
دهنش را بخدا سخت بهم ریخته است
بوسه هایی که زده بر لب او سر نیزه

  • جمعه
  • 16
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 15:11
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا رسولی

"زمینه حضرت رقیه س" -(قد دنیا ماتم دارم) * رضا رسولی

1933
3

"زمینه حضرت رقیه س" -(قد دنیا ماتم دارم) "زمینه حضرت رقیه س"
سبک : زمینه ۲۲

قد دنیا ماتم دارم
غصه ی دمادم دارم
اشک دیده هام میباره
توی سینه من غم دارم

حال من شده رو به زوال
رقیه ت شده بی پر و بال
عمه جان دم آخری کن ـ من رو حلال

دیگه من ـ شدم از دست این دنیا سیر
(عمه جان ـ غم بابام منو کرده پیر)
**
دیدنیه حال زارم
اشک و آه و ناله س کارم
عمه تو غریبه نیستی
آرزوی مردن دارم

همه جا(توی شهر) حرف من پیچیده
میگن که قامتم خمیده
میگن از یه ساله ای که ـ مو سفیده

دیدنم ـ اومدن از صغیر و کبیر
(عمه جان ـ غم بابام منو کرده پیر)
**
از زمونه دل بریدم
کاشکی بابامو میدیدم
کاش میشد فقط یک لحظه
باز صداشو من میشنیدم

دلتنگم برای بابایی
جاش خیلی خالیه

  • سه شنبه
  • 20
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 13:58
  • نوشته شده توسط
  • سجاد
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س) -(نوری افشاندی بر این ویرانه منزل با سرت) * حسن ثابت جو

549

دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س) -(نوری افشاندی بر این ویرانه منزل با سرت) دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س)
نوری افشاندی بر این ویرانه منزل با سرت
آمدی منت نهادی بر سر این دخترت
از لب و خاکستر و دندان بپرسم یا بگو
پس كجا جا مانده بابا پاره های پیكرت؟

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 17:31
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س) -(روزگاری که بی تو سر می شد) * حسن ثابت جو

1199
4

دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س) -(روزگاری که بی تو سر می شد) دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س)
روزگاری که بی تو سر می شد
دشمنِ خیره، خیره تر می شد
هر کجا قصد ضربه بر من داشت
عمه ام زودتر سپر می شد

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 17:39
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س) -(چو زینب خواهرم تنها رقیه است) * حسن ثابت جو

592

دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س) -(چو زینب خواهرم تنها رقیه است) دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س)
چو زینب خواهرم تنها رقیه است
گرفتار غم بابا رقیه است
بگریم تا کنم بر او نظاره
شبیه مادرم زهرا رقیه است

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 17:40
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س) -(چه سازم من به حالِ زارم عمه) * حسن ثابت جو

777

دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س) -(چه سازم من به حالِ زارم عمه) دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س)
چه سازم من به حالِ زارم عمه
از آن سیلی ببین بیمارم عمه
بگو با بچه های شهر طعنه
كه من بابای خوبی دارم عمه

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 17:40
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س) -(رقیه عالمی باشد گدایش) * حسن ثابت جو

968

دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س) -(رقیه عالمی باشد گدایش) دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س)
رقیه عالمی باشد گدایش
تمام عمر من گردد فدایش
خدا قسمت کنی روزی ببینم
ضریح کوچک امّا با صفایش

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 17:41
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س) -(دلم بی تاب می بینم پدر جان) * حسن ثابت جو

493
1

دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س) -(دلم بی تاب می بینم پدر جان) دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س)
دلم بی تاب می بینم پدر جان
تو را نایاب می بینم پدر جان
برای دیدن قدری نوازش
تو را در خواب می بینم پدر جان

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 17:42
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س) -(امان از دختری که خسته باشد) * حسن ثابت جو

972

دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س) -(امان از دختری که خسته باشد) دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س)
امان از دختری که خسته باشد
و قلب کوچکش بشکسته باشد
امان از دختری، کنج خرابه
سری بر دامنش بنشسته باشد

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 17:43
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س) -(چرا خون، هر دو لب های تو بسته؟) * حسن ثابت جو

570

دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س) -(چرا خون، هر دو لب های تو بسته؟) دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س)
چرا خون، هر دو لب های تو بسته؟
و خاکستر به موهایت نشسته؟
کجا بودی پدر که غرق خونی؟
بگو پیشانی ات را کی شکسته؟

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 17:44
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س) -(از آن شب سرفه با شدت گرفتم) * حسن ثابت جو

542

دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س) -(از آن شب سرفه با شدت گرفتم) دوبیتی شهادت حضرت رقیه(س)
از آن شب سرفه با شدت گرفتم
تبِ سردِ بلند مدت گرفتم
الهی زجر، دستت خشک می شد
ز ضربِ سیلی ات لکنت گرفتم

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 17:46
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

غزل شهادت حضرت رقیه(س) -(دوای گریه به حالم طبابتی دارد) * حسن ثابت جو

583

غزل شهادت حضرت رقیه(س) -(دوای گریه به حالم طبابتی دارد) دوای گریه به حالم طبابتی دارد
دلم به روضه ی امشب چه عادتي دارد
حضور دل، دل مضطر، و اشک دریایی
يقين كه فاطمه بر من عنايتي دارد
ز دست خسته پرِ چادرش نمی افتد
به سن کوته اش اما نجابتي دارد
مصیبتی به بلندای دیدن سر نیست
وداع ياس سه ساله حكايتي دارد
تمام عقده‌ي ما سن و سال اين بي‌بي‌ست
مگر كه سيلي بر او حلاوتي دارد؟
دو چشم تار و کبودی صورت ماهش
ز شرح سيلي مادر اشارتي دارد
به ساق پای شکسته قسم به قد خم
كجا سه ساله چنين قد و قامتي دارد؟
دلم به لرزه درآمد خرابه غوغا شد
يزيد از این همه غم خواب راحتي دارد؟
رقیه سر به بغل ناگهان زمین افتاد
میان ذکر پدر هم عبارتی دارد
تمام صبر رقیه مرا ببر بابا
مگر که طفل

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 17:49
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

ترکیب بند شهادت حضرت رقیه(س) -(امشب در اینجا شام هجرانی سحر شد) * حسن ثابت جو

1004
-1

ترکیب بند شهادت حضرت رقیه(س) -(امشب در اینجا شام هجرانی سحر شد) امشب در اینجا شام هجرانی سحر شد
چشمان تاری صاحب نور و اثر شد
حال غمینی حال و احوالی دگر شد
مهمان طفل دختری رأسِ پدر شد
او بوسه بر لب های خونی پدر زد
بر جان عالم آتش و شور و شرر زد
دختر بگوید بین دژخیمن من چه کردی؟
با خنجر و شمشیر اهریمن چه کردی؟
با سنگ و تیر و خنجر دشمن چه کردی؟
تو تشنه بودی ای پدر بی من چه کردی؟
می دانم اینجا این خرابه منزلت نیست
جایی برای گفتن دردِ دلت نیست
سر پرسد از دختر چرا قدت خمیده؟
خون جگر می ریزی از جام دو دیده؟
با من بگو بابا چرا رنگت پریده؟
آخر چه کس بر صورتت سیلی کشیده؟
از روضه ات سوزد دل و جانم رقیه
ای دختر نالان و گریانم جانم رقیه
دختر بگوید ای پدر وقتی نبودی
بر

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 17:50
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

غزلی در زبان حال حضرت رقیه(س) -(ما كجا و كربلا و اشك چون هامون كجا؟) * حسن ثابت جو

640
1

غزلی در زبان حال حضرت رقیه(س) -(ما كجا و كربلا و اشك چون هامون كجا؟) ما كجا و كربلا و اشك چون هامون كجا؟
شهر شام و سوز و آه و این دلِ مجنون كجا؟
كنج ویرانه شده خلوتگه غم های من
من كجا و این دلِ افسرده و محزون كجا؟
دختر شاه شهانم شه پرِ عشقِ حسین
ضربه های تازیانه جسمِ درد افزون كجا؟
خانه ی ما قبله ی اهلِ ‌صفا بودش ولی
این خرابه، مجلس نامحرم و افسون كجا؟
یك شب از ناقه به صحرای جفا افتاده ام
پای بی جان، جسم لرزان، سیلی ملعون كجا؟
با نگاه قطره خونی من پریشان می شدم
بر سر نی دیدن رأس عمو گلگون كجا؟
من به دامان پدر هر شب به ناز و غمزه ها
چشم تار و دست زخمی، این سرِ پر خون كجا؟
می شوم آماده با بابای خود راهی شوم
ای پدر گوشم به فرمانت بگو اكنون كجا؟

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 17:51
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -(دست من و نگاه من سوی شما رقیه جان) * حسن ثابت جو

1545
1

شعر شهادت حضرت رقیه(س) -(دست من و نگاه من سوی شما رقیه جان) دست من و نگاه من سوی شما رقیه جان
شوق زیارتت شده درد و دوا رقیه جان
نوگل هاشمی نسب بنتِ حسین فاطمه
معرفتی ز جودِ خود كن تو عطا رقیه جان
شبیه مادر حسین سیرت و صورت شماست
فاطمه ی كوچكی و پر از صفا رقیه جان
به جان عمه زینبت که از غمت کباب شد
دلِ خریدار مرا بده جلا رقیه جان
پای قیام کربلا سن کمت فدا شده
بده كمی به روحِ من درس‌ِ وفا رقیه جان
مرحمتت نیازِ من دختر دلبند حسین
روی جواز من بزن مهرِ ادا رقیه جان
دو دست كودكانه ات گره گشای مشكلم
نوکر خسته می زند تو را صدا رقیه جان

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 17:52
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب
 حسن ثابت جو

غزلی در مدح حضرت رقیه خاتون(س) -(بر طاق جنّان حك شده سیمای رقیه) * حسن ثابت جو

1399
3

غزلی در مدح حضرت رقیه خاتون(س) -(بر طاق جنّان حك شده سیمای رقیه) بر طاق جنّان حك شده سیمای رقیه
خورشید اسیرِ رخِ زیبای رقیه
مهتاب كه شبها دل عالم برباید
یك نور ز رخسارِ دل آرای رقیه
دل در حرمش سجده كنان حلقه به گوش است
چون منتظرِ بخشش فردای رقیه
گر هر دو جهان ابر شود اشك بریزد
یك قطره ز هر آبله ی پای رقیه
هر کس نگذارم به دلم پای گذارد
زیرا كه حریم دلِ من جای رقیه
او راه رود اهلِ حرم مستِ نظاره
اشكِ پدرش از قد و بالای رقیه
در عمر خود کمش آیینه ی حضرت زهرا
این گونه شباهت غم بابای رقیه
با این كه غم كرب و بلا سخت گران است
سنگین تر از آن ناله و غم های رقیه

  • یکشنبه
  • 18
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 17:53
  • نوشته شده توسط
  • حسن فطرس
ادامه مطلب

شب سوم محرم_حضرت رقیه سلام الله علیها -(بعد تو میون شعله ها و دود) * مرضیه نعیم امینی

8758
15

شب سوم محرم_حضرت رقیه سلام الله علیها -(بعد تو میون شعله ها و دود) بعد تو میون شعله ها و دود
گُلای خیمه شدن یاس کبود
میدونی بابا من از چی دلخورم
ما بودیم، حرمله بود، عمو نبود

دیگه از غارت گوشواره نگم
دیگه از درد گوش پاره نگم
حال و روز رباب و خودت ببین
دیگه از غارت گهواره نگم

شمع عمرم داره سو سو میزنه
منو هی دشمن بدخو میزنه
حرمله خبر داره که سیدم
لگداشو سمت پهلو میزنه

صد دفه جونم رسیده به لبم
بعد تو پایین نیومده تبم
دس به دیوار میگیرم تا پا بشم
همینم مدیون عمه زینبم

شبا ضرب سیلی افطار منه
شاهدم این چشای تار منه
گوش اون دختری که زد منو رفت
ببین از رو نیزه، گوشوار منه؟

هی بهم میگن: آخه تو دختری
کو بابات که اینطوری در به دری؟
قربون سرت برم، غصه نخور
رو نی اَ

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 09:36
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه نعیم امینی
ادامه مطلب
 علی صمدی

زمینه حضرت رقیه -(خرابه شد منزل به لب رسید جونم) * علی صمدی

1215
1

زمینه حضرت رقیه -(خرابه شد منزل به لب رسید جونم) بند اول:
خرابه شد منزل به لب رسید جونم
من از غم غربت میخونم میخونم
من الذی بابا ایتمنی بابا
نشست کوه غمها رو شونم رو شونم

کجایی بابای تا
ببینی که من هرجا

تا اسمت رو بردم کتک خوردم بابا
نگیر خرده از من اگر مردم بابا

کجایی بابا که دارم
جون میدم و بیقرارم
پاشو بیا زود کنارم

سیدتی یا رقیه 3

بند دوم:
پاهام شده زخمی آبله هم داره
چشای خیسم خون میباره میباره
سرم گرفته درد وقتی که اون نامرد
کشیده از گوشهام گوشواره گوشواره

بابا این رخ نیلی
ببین هست جای سیلی

اگر سوخته گیسوم فدای سر تو
همه درد پهلوم فدای سر تو

عمه جون بابا کجا رفت
بدون من پس چرا رفت
گمونم پیش خدا رفت

سیدتی یا رقیه 3

بند سوم:
میگ

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 11:25
  • نوشته شده توسط
  • علی صمدی
ادامه مطلب
 محمدرضا نادعلیان

غزل مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها -(ز غصه های لب تو رقیه لال شده) * محمدرضا نادعلیان

1051

غزل مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها -(ز غصه های لب تو رقیه لال شده) #السلام_علیک_یا_رقیه_بنت_الحسین
#شب_سوم_محرم

تمام سهم من از زندگی سه سال شده
همین سه سال هم آخر پر از ملال شده

شبیه مادر تو پای دین خود ماندم
وقایع من و کوچه در اتصال شده

چه دین و مذهب نامردپروری دارند
زدن به روی سه ساله پدر حلال شده

صدای عمه به گوشم هنوز مانده که گفت:
سر برادر من اینچنین جدال شده؟

چرا، چگونه و با چه تو را زدند پدر؟
میان کاسه ی ذهنم پر از سوال شده

گرفته است زبانم، چه گویمت بابا
ز غصه های لب تو رقیه لال شده

بیار بال رهایی از این خرابه ی شوم
برای دختر خود، این شکسته بال شده

شب فراق تمام است، صبح من آمد
گمان کنم که زمان خوش وصال شده

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 11:37
  • نوشته شده توسط
  • محمدرضا نادعلیان
ادامه مطلب

حضرت رقیه س -(عمه جون سینه ام خسته ی درده!) * هستی محرابی

847

حضرت رقیه س -(عمه جون سینه ام خسته ی درده!) ‍ "شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها"

عمه جون سینه ام خسته ی درده
قصه ی کربلا آه چه سرده
بگم از صحنه ی تلخِ اسیری
تا بدونی عدوم با من چه کرده

عمه جونم ببین دلم کبابه
قصه ی این سفر برام سرابه
سرا پا وجودم در اضطرابه
حال و روزم ببین چقد خرابه

وقتی خنجرش رو عدو میگیره
رقیَت ترسِ او میخواد بمیره
با دو دستش داره گیسو میگیره
با دو پاهاش منو نشونه میره

بس ز داغِ پدر آزرده بودم
ناقه می رفت و من افتاده بودم
اون شب از قافله جا مونده بودم
اینو من توی گوشت خونده بودم

امشب این جاده ها چه بی گریزه
تیغِ این کوره راه ببین چه تیزه
عمه جون کفِ پام داره میسوزه
داره از تاولاشم خون میریزه

هر چه خاره امشب جلوی

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 12:52
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

شب سوم محرم -(السلام علیکِ یا بنت‌الحسین) * مرتضی محمودپور

1115

شب سوم محرم -(السلام علیکِ یا بنت‌الحسین) ◾السلام علیکِ

◾یا بنت‌الحسین

صورتم را ببین مثل مادر شده

رنگ رخسار من رنگ معجر شده

پای من زخمی و دست من بسته شد

غنچه‌ی یاس از کینه پرپر شده

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 00:07
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 وحید زحمتکش شهری

حضرت رقیه -( بابای نازنین من ای نور هردو عین) * وحید زحمتکش شهری

941
1

حضرت رقیه -( بابای نازنین من ای نور هردو عین) بابای نازنین من ای نور هردو عین
بابا خوش آمدی به برم ماه من حسین

بابا نبودی و به دلم غصه خانه کرد
بابا تو را همیشه دل من بهانه کرد

بابای خوب من کمرم درد می کند
موی مرا کشید و سرم درد می کند

بابا همین که راس تورا بر سنان زدند
با تازیانه طفل تو را بی امان زدند

بابا ببین که قد سه ساله کمان شده
در کودکی بهار وجودم خزان شده

من را ببر که خسته ز دنیایم ای پدر
دلتنگ برای دیدن زهرایم ای پدر

وحید زحمت کش شهری

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 14:17
  • نوشته شده توسط
  • وحید زحمت کش شهری
ادامه مطلب

حضرت رقیه س -(ای عدو سیلی مزن، بر رُخِ نیلی مزن!) * هستی محرابی

1836

حضرت رقیه س -(ای عدو سیلی مزن، بر رُخِ نیلی مزن!) ‍ #بیقراری_حضرت_رقیه_س
#در_خرابه_شام_برای_پدر

در خرابه دختری جا مانده بود
حسرتِ دیدارِ بابا مانده بود
از فراقِ دیدنِ روی پدر
کنجِ این ویرانه تتها مانده بود

اندر آن ویرانه ی شامِ خراب
لاله ای در چنگِ خارا مانده بود
بس دویدش بینِ خار و بوته ها
تیغِ خارا در کفِ پا مانده بود

ای عدو سیلی مزن، بر رُخِ نیلی مزن

بس که بر تن تازیانه خورده بود
صد کبودی بر تنش جا مانده بود
محنتِ ایام و دردِ بی کسی
در سکوتِ سینه غوغا مانده بود

انتظارِ لحظه ها آمد به سر
تا که آن روی طبق وا مانده بود
آن سرِ خونینِ از پیکر جدا
صحبتِ آغوشِ غمها مانده بود

ای عدو سیلی مزن، بر رُخِ نیلی مزن

خلوتِ تنهاییِ خود با پدر
مدتی د

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 15:29
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب
 علی اصغر یزدی

حضرت رقیه سلام الله علیها -(یاس کبود صورت او التهاب داشت) * علی اصغر یزدی

824

حضرت رقیه سلام الله علیها -(یاس کبود صورت او التهاب داشت) مولاتى رقیه علیها السلام

یاس کبود صورت او التهاب داشت
معجراگرچه سوخته بود،اوحجاب داشت

گرچه به سمت آن تن بی سر پناه برد
هر گوشه رفت همره خود ،یک سپاه برد

طفل سه ساله قامتش از غم خمیده بود
بوی طعام شمر به صحرا رسیده بود

بر روی نیزه اشک علمدار جاری است
زجر لعین موظف یک سر شماری است

در پای غرق تاول او خار رفته بود
قد خمیده مجلس اغیار رفته بود

اشک سه ساله در دل صحرا سرود بود
ای عاشقان دو گونه ی سرخش کبود بود

هر درد و قصه ای که بگویی چشید او
باسیلی عاقبت به خرابه رسید او

علی اصغر یزدی

اللهم عجل لوليک الفرج
بحق الزينب سلام الله علیها

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 17:26
  • نوشته شده توسط
  • علی اصغر یزدی
ادامه مطلب

حضرت رقیه -(سلام ما به رقیه اسیر و آزرده!) * هستی محرابی

1063
2

حضرت رقیه -(سلام ما به رقیه اسیر و آزرده!) #السلام_علیک_یا_بنت_الحسین_رقیه_جان

سلامِ ما به رقیه اسیر و آزرده
انیسِ غربتِ مادر به یاس پژمرده
سلامِ ما به گلی که ز دشنه پَرپَر شد
به آن یتیمِ سه ساله به آن پدر مرده!

..............................................

سلامِ ما به تو ای زخمِ خنجر و سیلی
ز ضربِ دستِ عداوت چنین شدی نیلی
به آهِ قلبِ پُر از خون و چشمِ پُر آبت
تویی که وارثِ صبر و کتابِ تفضیلی!

.......................................

همه‌ی هستیِ من رفت ز دستم عمه
بین ره با لگدی سخت شکستم عمه
یاد مادر چو فتادم همه غمها گم شد
بینِ خاک از ستم و کینه نشستم عمه!

...................................

ای رشته ی توسل، ای ملجأء و پناهَم
آو

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 19:14
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

حضرت رقیه س چرا رحمت به من ای ظالم کافر نمی آید * رامین برومند

1035
3

حضرت رقیه س چرا رحمت به من ای ظالم کافر نمی آید صحبت های حضرت رقیه با زجر ملعون

و صحبت با حضرت زینب س

چرا رحمت به من ای ظالم کافر نمی آید

به تو گفتم نزن ،دیگر صدایم در نمی آید

مکش إنقدر مویم را مگر دختر نداری تو

از این پاهای خسته راه رفتن بر نمی آید

بزن هرقدر میخواهی ولی کمتر فحاشی کن

که این رفتار با شیرین زبان دختر نمی آید

عمو ، عمه ، پدر ، قاسم ، علی اکبر

ببین این زجر بد رحمش به من آخر نمی آید

صدا میکردم اکبر را جوابم بود جان اما ....

نمی دانم چرا حالا علی اکبر نمی آید

رهایم کن که دردم کم شود،بگذار بنشینم

پریدن با پر و بال شکسته بر نمی آید

تنم درد میکند دیگر مزن آخر یتیمم من

نزن گفتم که من دیگر صدایم در نمی آید

تمام صورتم

  • چهارشنبه
  • 21
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 21:39
  • نوشته شده توسط
  • رامین برومند(زائر)
ادامه مطلب
 روح اله نوروزی

حضرت رقیه(س) -(از درد و غمِ تو می نالم) * روح اله نوروزی

1753

حضرت رقیه(س) -(از درد و غمِ تو می نالم) از درد و غمِ تو می نالم
ببین که سوخته پَر و بالم
گریه زاری شده احوالم
ای وای ای وای ای وای ای وای
بابا
میریزه اشکام دونه دونه
نمیشه موهام دیگه شونه
آخه پُر از لخته ی خُونه
ای وای ای وای ای وای ای وای
سوخته موی تو، سَر و رویِ تو
سر تو بابا مگه کجا بوده
چرا زیرِ چشمای تو کبوده
ای وای ای وای ای وای ای وای
بابا
بار غم رو دوشم آووردم
نبودی چقد سیلی خوردم
خودمو به عمه سپُردم
ای وای ای وای ای وای ای وای
بابا
ببین چشم ترم میسوزه
بدجور بال و پرم میسوزه
داره موی سرم میسوزه
ای وای ای وای ای وای ای وای
چشم تو دور دید، با لگد کوبید
شبیه مادر پهلومو شکستن
می بینی دست و بازومو شکستن
ای وای ای وای ای وای ای و

  • شنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1397
  • ساعت
  • 14:03
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد