شهادت حضرت رقیه

مرتب سازی براساس

زخم خار مغیلان -(از سوی نیزه سرو خرامان خوش آمدی ) * حامد آقایی

713

زخم خار مغیلان -(از سوی نیزه سرو خرامان خوش آمدی ) از سوی نیزه سرو خرامان خوش آمدی
ای گل به دامن گلِ ویران خوش آمدی
مرهم به زخم خار مغیلان خوش آمدی
مهمانِ ریگهای بیابان خوش آمدی
آغوش من شده پدرم سایبانِ تو
شرمنده ام خرابه شدم میزبان تو
خورشید من شبانه به گلشن رسیده ایی
با بوی نان و آتش و آهن رسیده ایی
این بار جای من ، تو به دامن رسیده ایی
ای باغبان به نیتِ چیدن رسیده ایی
چون چاره ایی به یک سر بی تن نداشتم
صورت به صورت تو پدر من گذاشتم
تا دستِ تیره ایی به روی نور می زند
بابا برای عمه دلم شور می زند
با کعبه نی عدوی تو بدجور می زند
تا آنکه دیده ایی بشود کور ، می زند
عجِل وفات ، گشته دعایم ببر مرا
در شام ، گریه گشته غذایم ببر مرا
با عمه آندمی که ت

  • جمعه
  • 20
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 12:08
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
استاد سید هاشم وفایی

زینبی مذهب -(ای که تویی حسین را نورعین) *استاد سید هاشم وفایی

841

زینبی مذهب -(ای که تویی حسین را نورعین) ای که تویی حسین را نورعین
رقیه خاتونی وبنت الحسین
سه ساله ومعلم مکتبی
فروغ بخش دیدۀ زینبی
تورهرو عقیده وجهادی
تورهنمای راه اعتقادی
تو بهترین پدیدۀ مکتبی
حسین خو و زینبی مذهبی
به بحر عشق وعاشقی گوهری
سفینه النجات را لنگری
طینت تو پاکتر از گل بود
نور وجود تو توکل بود
بزرگ عالمی کجا کوچکی
باب حوائجی اگر کودکی
نورتوای شهیدۀ راه عشق
سر زده ازسپیدۀ راه عشق
به زخم جان ودل ما مرهمی
باب مراد همۀ عالمی
تورنگ وبو به زمزمه می دهی
که عطر وبوی فاطمه می دهی
سوخته جان ها زشرار غمت
جان همه فدای عمرکمت
گذشته درفراق شب های تو
ندیده کس خنده به لب های تو
سه ساله ای وپُر ز جوش وخروش
رنج چهل ساله کشیدی به دوش
چون تو

  • جمعه
  • 20
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 13:27
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(غزل)درد کمر/پروانه ام که بال و پرم تیر می کشد * محمود اسدی

877

(غزل)درد کمر/پروانه ام که بال و پرم تیر می کشد پروانه ام که بال و پرم تیر می کشد
جسم ضعیف و مختصرم تیر می کشد

از بس که اشک ریختم از دوریَت پدر
بنگر به چشم های ترم تیر می کشد

فریاد آب آبِ تو یادم نمی رود
تا آب می خورم جگرم تیر می کشد

آسیب دید شاخه ای از من به رهگذز
هستم نهال و برگ و برم تیر می کشد

ای سر ز سنگها که عدو بر سرم زده
سربسته گویمت که سرم تیر می کشد

از آن شبی که زجر لگد زد به پهلویم
دردش رسیده تا کمرم تیر می کشد
******
شائق

  • شنبه
  • 21
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 17:25
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(غزل)گوش پاره/سينه ام سوخته و از نفسم آيد دود * محمود اسدی

646

(غزل)گوش پاره/سينه ام سوخته و از نفسم آيد دود سینه ام سوخته و از نفسم آید دود
دیدنِ این سر پر خون به غمم،غم افزود

سرت از سنگ شده زخم،لب از چوب ولی
مات و مبهوت که گیسوی تو در دست که بود

نه فقط صورت من گشت سیاه از سیلی
غیر ناخن همه اعضای تنم هست کبود

ضربت سیلیِ شان نیست کم از ضرب لگد
گوش پاره شود از سیلیِ سنگین یهود

وای از هلهله و رقص زنان شامی
لااقل کاش سرِ نیزه علمدار نبود
*****
شائق

  • شنبه
  • 21
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 20:26
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

رقیه خاتون(از وقتی نیستی حالم خرابه) * اسماعیل تقوایی

689

رقیه خاتون(از وقتی نیستی حالم خرابه) زهرای سه ساله
از وقتی نیستی حالم خرابه
دلم غمین وچشام پر آبه

با رفتن تو آسایشم رفت
زندگی بی تو برام عذابه

مدتی میشه آغوش گرمت
بابا ی خوبم،برام سرابه

کتک زدندم جای نوازش
یتیم نوازی،اینجوری بابه

بابا کجایی، بیای ببینی
دل رقیه ت خیلی کبابه

هروقت میارم اسمتو بابا
جواب دشمن برام عتابه

چه جور بگم من،که روم نمیشه
دختر تو اینجا بی نقابه

سرم رو زانوت،همیشه جاش بود
حالا رو خاکه،توی خرابه

بابا دعا کن که من بمیرم
دعات میدونم که مستجابه

خوابتو دیدم مزه بمن داد
از خواب پریدم دیدم حبابه

بابا بیا سر،بزن به دختر
یتیم نوازی کار ثوابه

عمه خوبم پیر شده بابا
بعد تو دائم در اضطرابه

براش بمیرم بعد داداشش

  • یکشنبه
  • 22
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 15:19
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

زهرای سه ساله(گیسوانم فرش زیر پای بابا می کنم) * اسماعیل تقوایی

654

زهرای سه ساله(گیسوانم فرش زیر پای بابا می کنم) رقیه بنت الحسین

گیسوانم فرش زیر پای بابا می کنم
بهر استقبال از او خود را مهیا می کنم

گر کند لطف وگذارد پای در ویرانه ام
سر به گوشش می نهم تا صبح نجوا می کنم

می نشینم روبرویش خیره تا صبح سحر
قامت زیبای بابا را تماشا می کنم

سخت بگذشته ست بی او روزگار دخترش
سر بزانویش نهاده درد دلها می کنم

گرچه در آغوش عمه بوی او حس میشود
لیک آغوش پر از مهرش تقاضا می کنم

او مسیحای منست واز برای مرهمش
زخمهای پیکرم بهرش هویدا می کنم

گر بیاید ناله وزاری به پایان می رسد
بازهم گلخنده را بر لب شکوفا می کنم

گویمش بابا کجا بودی اسیری رفته ام
روزها باشد که با غمها مدارا می کنم

عمه ام زینب بلاکش بوده در این قافله

  • دوشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 11:12
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

حضرت رقیه س -(در کنجِ یه ویرونه نوری می درخشه!) * هستی محرابی

585

حضرت رقیه س -(در کنجِ یه ویرونه نوری می درخشه!) #زبانحال_حضرت_رقیه_س_با
#سر_بریده_پدر_در_خرابه_شام

در کنجِ یه ویرونه نوری می درخشه
گویی فرود اومد شهابِ آسِمونی
دختر گرفته راسِ بابا رو به دامن
چن تا ترک روی لب و روی پیشونی

داره میگه این بوده تنها آرزویم
شونه زنی با لای انگشتت به مویم
دس که نداری لااقل پس بوسه ای زن
"ردِِّ طنابِ مونده" بر زیرِ گلویم

دیشب که خوابم اومدی بابا چه زیبا
دَستی کشیدی زخمِ رویم ناز کردی
بس که گره افتاده بود هر تارِ مویم
با نرمیِ دسّات اونا رو باز کردی

اصلاً خودم دیدم در آغوشم کشیدی
امشب چرا بابا حسین "بی دسّ و پایی"
دیدم که با دسات تو لُپّامو کشیدی
آخه مگه در "جسم و سر" میشه جدایی؟

تو اومدی و عمّه جون هم پیشمون

  • دوشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 13:39
  • نوشته شده توسط
  • 09113526529
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

رباعی حضرت رقیه (س) -(شب موقعِ خواب بیقرارم بابا) * رضا رسول زاده

1205
3

رباعی حضرت رقیه (س) -(شب موقعِ خواب بیقرارم بابا) شب موقعِ خواب بیقرارم بابا
سر بر سرِ سنگ می گُذارم بابا
شُد مویِ سرم به رنگِ دندان هایم
همرنگِ همین ها که ندارم بابا

  • سه شنبه
  • 24
  • مهر
  • 1397
  • ساعت
  • 21:38
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حضرت رقیه سلام الله علیها -(شرمنده ام بابا از این حال و هوایم) * محسن صرامی

725

یا حضرت رقیه سلام الله علیها -(شرمنده ام بابا از این حال و هوایم) شرمنده ام بابا از این حال و هوایم
پیداست بغضی که نهفته در صدایم

شیرین زبانی های من را یاد داری
سخت است حالا گفتن بابا برایم

چشمان من کم سو شده کم سوی کم سو
آنقدر که حتی نمی بینم کجایم

درد کمر دیگر امانم را بریده
در راه رفتن سخت محتاج عصایم

دردم که آخر یکی دوتا نیست بابا
زخم است مثل پیکرت سر تا به پایم

از هر نظر از راه رفتن تا شمایل
خیلی شبیه حضرت خیر النسایم

سیرم پدر از زندگی از صبح تا شب
عجل وفاتی شد فقط ذکر و دعایم

شرمنده ام از عمه جان خیلی به قران
عمه کتک خورده پدر خیلی به جایم

  • پنج شنبه
  • 4
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 21:44
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حضرت رقیه سلام الله علیها -(آسمونا اين روزا تار ميبينم،ميخورم زمين تا راه ميرم كمي) * محسن صرامی

560

یا حضرت رقیه سلام الله علیها  -(آسمونا اين روزا تار ميبينم،ميخورم زمين تا راه ميرم كمي) آسمونا اين روزا تار ميبينم،ميخورم زمين تا راه ميرم كمي
خود به خود نقش زمين ميشم بابا،تا ميام بردارم از جا قدمي

دست به ديوار ميگيرم ولي بازم،سختمه چند تا قدم كه راه ميرم
بسكه پهلوم باباجون تير مي كشه،زير لب ميگم كه پس كي مي ميرم

ديگه از عمه خجالت ميكشم،هي كتك ميخوره اون بجاي من
خدا خيرش بده عمه زينب و،خيلي زحمت كشيده براي من

كاريه كه شده فكرشم نكن،فداي سرت اگه منا زدن
دوباره به هم رسيديم عاقبت،باز بهم بگو بابا دخترمن

بگو تا همه بفهمند كه اومد،از سفر تموم هستيم پدرم
ديگه هيچ جائي نميذارم بري،خواستي هم بري منا هم ببرم

  • شنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 13:04
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

یا حضرت رقیه سلام الله علیها -(شد پخش به صحرا همه ي پيكرت از عمد) * محسن صرامی

549

یا حضرت رقیه سلام الله علیها  -(شد پخش به صحرا همه ي پيكرت از عمد) شد پخش به صحرا همه ي پيكرت از عمد
شد جسم تو مانند علي اكبرت از عمد

بسيار كريمي چه نياز است به شاهد
بردي وسط قتلگه انگشترت از عمد

لشگر همگي منتظر شكوه ي زينب
زد بوسه به رگ هاي گلو خواهرت از عمد

ديدم همه حساس به آن نام تو هستند
هي نام تو را برد پدر دخترت از عمد

انگار نه انگار مرا زجر كشم كرد
تازه شده ام آينه ي مادرت از عمد

ديدند رباب است ميان همه بي تاب
رقصيد كسي پاي سر اصغرت از عمد

ممنونم از اينكه پدر خوب رقيه
مهمان شده بر دامنم امشب سرت از عمد

از عمه ي خود ياد گرفتم كه گذارم
لب هاي خودم را به روي حنجرت از عمد

  • شنبه
  • 6
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 13:14
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محسن صرامی

دل شيدا -(برخورد همينكه دل شيدا به رقيه) * محسن صرامی

790
1

دل شيدا -(برخورد همينكه دل شيدا به رقيه) برخورد همينكه دل شيدا به رقيه
دادم به اباالفضل دلم را به رقيه

با دست پر از مجلس او آمده قطعأ
هر كس متوسل شده هر جا به رقيه

زل ميزده هر وقت دل زينب كبري
مشتاق رخ حضرت زهرا به رقيه

از بدو تولد همه ديدند رقيه
وابسته به بابا شد و بابا به رقيه

با ذكر رقيه شده صاحب نفس عيسي
مديون شده بسيار مسيحا به رقيه

من را بسپاريد شب اول قبرم
يا دست علي اصغرشان يا به رقيه

ميگفت كسي لحظه ي احياي شب قدر
ده مرتبه با اشك خدايا به رقيه

پيدا نشود هيچ كسي تا ابد الدهر
حساس تر از اكبر ليلا به رقيه

شد ذكر رجز خواني عباس علمدار
لاحول ولا قوه الا به رقيه

  • یکشنبه
  • 7
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 14:27
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حضرت رقیه (سلام الله علیها ) -(السلام ای دختر شاه حجاز) * مقصود ایران منش

972
1

حضرت رقیه (سلام الله علیها ) -(السلام ای دختر شاه حجاز) السلام ای دختر شاه حجاز
السلام ای قبله گاه اهل راز
ای حریمت با صفا و دلربا
دستهای کوچکت مشگل گشا
تو گل گلخانه طاها ستی
تو شبیه حضرت زهرا ستی
دررخت نور شرافت منجلیست
دررگت خون حسین این علیست
جدتو پیغمبر خاتم بود
ریزه خوار خوان تو حاتم بود
تا ابد در این جهان پاینده ای
آل سفیان مرده و تو زنده ای
روگذارد بردرتو خاکیان
خادم درگاه تو افلاکیان
ای کشیده رنجها و دردها
ای اسیر پنجه نامردها
تازیانه زد بتو اهل جفا
زجرها دیدی ز دست زجرها
ازجفای دشمنان آزروده ای
طعنه ها از رهگذار بشنیده ای
عاقبت اندر خرابه خفته ای
گوهراشگت زمژگان سفته ای
آسمان میرفت آن شب ناله ها

گشته پژمرده زغم آلاله ها
اشگها جاری همه باس

  • دوشنبه
  • 8
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 18:47
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حضرت رقیه علیهاالسلام -(آفتاب، پشت ابرهاست) * سید مهدی موسوی

631

حضرت رقیه علیهاالسلام -(آفتاب، پشت ابرهاست) آفتاب، پشت ابرهاست
در میانه‌های راه
دختری
سینیِ غذا به دست
با نگاهِ کودکانه‌اش به زائران تعارفِ تبسّم و سلام می‌کند
التماس پشت التماس:
«یا ضُیوفنَا الکرام!
اَلطّعام! اَلطّعام!»
من به اتفاق کودک درون خود به شام می‌روم
سینی و سری شبیهِ آفتاب…
کاش سینیِ مسی نماد آسمان نبود
کاش آفتابِ شام دخترک
این‌قدَر عیان نبود
کاش پشت ابر بود.

  • چهارشنبه
  • 5
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:45
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر رباعی حضرت رقیه علیهاالسلام مدافعان حریم اهل‌بیت -(شاید که برای تعزیت می‌آید) * زهرا سپه‌کار

389

شعر رباعی  حضرت رقیه علیهاالسلام مدافعان حریم اهل‌بیت -(شاید که برای تعزیت می‌آید) شاید که برای تعزیت می‌آید
تشییع تو را به تسلیت می‌آید
این خانم کوچک سه‌ساله چه کسی‌ست؟!
سوی تو خلاف جمعیت می‌آید

  • دوشنبه
  • 10
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:05
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر غزل حضرت رقیه(ع) -(اگرچه عشق هنوز از سرم نیفتاده) * مجید تال

687
2

شعر غزل حضرت رقیه(ع) -(اگرچه عشق هنوز از سرم نیفتاده) اگرچه عشق هنوز از سرم نیفتاده
ولی مسیر من و او به هم نیفتاده

به خواب سخت فرو رفته پای همّت من
وگرنه اسم کسی از قلم نیفتاده

به غیر، کار ندارم به خویش می‌گویم
چرا هنوز به ابروت خم نیفتاده؟

بقیع شاهد زنده، شبیه سامرّا
که اتفاق از این دست، کم نیفتاده

بماند اینکه به آن قوم رحم کرده حسین
هنوز سفرهٔ شاه از کرم نیفتاده

بماند اینکه چه خمپاره‌ها که آمده است
ولی به حرمت او در حرم نیفتاده

گذار پوست به دباغ‌خانه می‌افتد
هنوز کار به دست عجم نیفتاده

اگر که پرچم عباس روی گنبد رفت
سه ساله خواست بگوید علم نیفتاده

سه ساله خواست بگوید که دختر علی است
هنوز قیمت تیغ دو دم، نیفتاده...

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:33
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر غزل حضرت رقیه(ع) -(روح بزرگش دمیده‌ست جان در تن کوچک من) * محمد علی مجاهدی

775

شعر غزل حضرت رقیه(ع) -(روح بزرگش دمیده‌ست جان در تن کوچک من) روح بزرگش دمیده‌ست جان در تن کوچک من
سرگرم گفت و شنود است او با من کوچک من

وقتی که شب‌های تارم در آرزوی سپیده‌ست
خورشید او می‌تراود از روزن کوچک من

یک لحظه از من جدا نیست بابای خوبم، ببینید
دستان خود حلقه کرده‌ست بر گردن کوچک من

می‌خواستم از یتیمی، از غربت خود بنالم
دیدم سر خود نهاده‌ست بر دامن کوچک من...

در این خزان محبت، دارم دلی داغ‌پرور
هفتاد و دو لاله رُسته‌ست از گلشن کوچک من

از کربلا تا مدینه گل‌فرش داغ دل ماست
با ردّ پایی که مانده‌ست از دشمن کوچک من

دنیا چه بی‌اعتبار است در پیش چشمی که دیده‌ست
دارالامان جهان را در مأمن کوچک من

آنان که بر سینه دارند داغ سفر کرده‌ای را
شاخه گلی می‌

  • سه شنبه
  • 18
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(غزل)حرف ناب/بیا پدر که غمی بی حساب دارم من * محمود اسدی

504

(غزل)حرف ناب/بیا پدر که غمی بی حساب دارم من بیا پدر که غمی بی حساب دارم من
ببین که صورتی از خون خضاب دارم من

ز بس گریسته چشمم،دو چشم چشمه ی آب
بیا که بهر گلوی تو آب دارم من

گرفت همسرت از طشت راس ماهت را
ز کار اوست که در سینه تاب دارم من

تو را کشم به خرابه که تا کنم ثابت
که عزم و همتی،همچون رباب دارم من

نه گوش مانده برایم نه معجری اما
ببین ز خون سر خود نقاب دارم من

اگر کشید ز سر،چادر مرا دشمن
ولیک غصه مخور حرف ناب دارم من

ندیده هیچ کسی گیسوان طفلت را
پدر ز هاله ی نوری حجاب دارم من

از آن زمان که سر شیرخواره بر نی شد
خدا گواست که قلبی کباب دارم من
******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • جمعه
  • 1
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 19:37
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب

نوحه حضرت رقیه س سبک مرحوم ناظم زنجیر زنی محرم 98 -(خرابه گشته منزل دخترت) * مجید رجبی

17

نوحه حضرت رقیه س  سبک مرحوم ناظم  زنجیر زنی محرم 98 -(خرابه گشته منزل دخترت) خرابه گشته منزل دخترت

گرفته ام به روی دامن سرت

آمدی غرق خون

با رخی لاله گون

داغ تو بر جانم نشسته

پیشانی ات چرا شکسته

دیده گشا که دخترت شده پیر

از غم تو شدم ز زندگی سیر

بیا امشب پدر

دخترت را ببر

هرگز نمی رود ز یادم

بی تو من از ناقه فتادم

  • شنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:04
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر حضرت رقیه س و سبک زنجیر زنی محرم 98 -(شد کنج خرابه غرق اشک وناله) * مجید رجبی

6

متن شعر  حضرت رقیه س و سبک زنجیر زنی محرم 98 -(شد کنج خرابه  غرق  اشک وناله) شد کنج خرابه غرق اشک وناله

محشر گشته بر پا از آه سه ساله

زبون گرفته یه دختری می خونه

بابا کجایی امون از این زمونه۳

یا ابتا

جان بر لب شدم از این چشم انتظاری

بعضی ها میگن که تو بابا نداری

خودت میدونی دلم برا تو تنگه

چرا روی صورت تو جای سنگه۳

یا ابتا

با دیدن رویت بر زخمم نمک خورد

دخترت به دور از چشم تو کتک خورد

بابا ببین دارم از جفا نشانه

تنم کبود است ز جور تازیانه

یا ابتا

  • شنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:21
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

نوحه زنجیر زنی محرم 98 حضرت رقیه (س) -(ویرانه شده روشن ) * مجید رجبی

8

نوحه زنجیر زنی محرم 98 حضرت رقیه (س) -(ویرانه شده روشن ) بند اول

ویرانه شده روشن
از نور رخت بابا ۳
این دختر غمدیده
افتاده دگر از پا۳
از بس دویده ام پی قافله
پایم از ره گردیده پر آبله
یا ابتا حسین بابا حسین جان

بند دوم

با اشک بصر شستم
خون لخته ز رخسارت۳
لب تشنه ام ای تشنه
لب تشنه دیدارت۳
سوزد از داغ تو همه وجودم
دیده بگشا ببین روی کبودم
یا ابتا حسین بابا حسین جان

  • شنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:15
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

حضرت رقیه (س) سبک سنتی زنجیر زنی محرم 98 -(عمه جان آمد پدرم از راه – امشب این ویران شد زیارتگاه) *حاج محمد نعیمی

15

حضرت رقیه (س) سبک سنتی  زنجیر زنی محرم 98 -(عمه جان آمد پدرم از راه – امشب این ویران شد زیارتگاه) عمه جان آمد پدرم از راه – امشب این ویران شد زیارتگاه
چشم من گرید برایش – جان من گردد فدایش
ای پدر جان ای پدر جان
****
عطر زهرا را جویم از بویش – بوسه بردارم از گل رویش
چشم من گرید برایش – جان من گردد فدایش
ای پدر جان ای پدر جان
****
جان گرفتم از یک نگاه او – تا کنم تقدیم جان برای او
چشم من گرید برایش – جان من گردد فدایش
ای پدر جان ای پدر جان
****
از روی نیزه ماه تابانم – آمده امشب روی دامانم
چشم من گرید برایش – جان من گردد فدایش
ای پدر جان ای پدر جان
****
کرده لبهای خشک او پیرم – بوسه از جای خیزران گیرم
چشم من گرید برایش – جان من گردد فدایش
ای پدر جان ای پدر جان
****
با پدر گویم از رخ نیلی – ق

  • شنبه
  • 2
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:25
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 رضا آهی

متن شعر حضرت رقیه(س) محرم 98 -(آمدی و همه دیدن که پدردارم من، ) * رضا آهی

556
1

متن شعر حضرت رقیه(س) محرم 98 -(آمدی و همه دیدن که پدردارم من، ) آمدی و همه دیدن که پدردارم من،
در سماوات دلم قرص قمر دارم من،

خوب شد آمدی و باغ دلم گلشن شد،
آمدی از قدمت دیده ی من روشن شد،

تا تو رفتی پدرم ما چه سیه بخت شدیم،
گیر در چنگ چنین دشمن سرسخت شدیم،

رفتی و پایه ی کاشانه ی ما ریخته شد،
باده ی غصه به پیمانه ی ما ریخته شد،

پدرم رفتی و ما خسته و بی تاب شدیم،
در میان شرر دشمن دین آب شدیم،

تا تو رفتی ز برم بی سر و سامان گشتیم،
دربه در خانه نشین کنج بیابان گشتیم،

تا تو رفتی پدرم ظلم جسارت کردند،
برتن آل نبی رخت اسارت کردند،

رفتی و قافله ات قافله ای از غم شد،
همسفر باحرمت لشکر نامحرم شد،

نگه خیره ی اینان تب و تابم را برد،
خارجی خواندن اینان دل من ر

  • سه شنبه
  • 5
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:38
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمد حسن بیات لو

زمینه شب پنجم صفر حضرت رقیه (س ) -(عمه آمده مهمانم) * محمد حسن بیات لو

0

زمینه شب پنجم صفر حضرت رقیه (س ) -(عمه آمده مهمانم) عمه آمده مهمانم
جاگرفته بر دامانم
مرهم لب پر خونش
گشته دیده ی گریانم

با دو دیده ی پر ز اخترم
این شده همه حرف آخرم
با پر شکسته کبوترم

میبوسم با قد کمان
من جای چوب خیزران

-بند دوم

گوشه ی خرابه دارم
از نگاه تو می بارم
بعد ماجرای بازار
دیگر از سفر بیزارم

از سفر رسیدی مسافرم
خود نظاره کن حال مضطرم
مثل تو شکسته شده سرم

بی تو در رنج و مشکلم
دوری ات گشته قاتلم

-بند سوم

مهربان من ...بابایی
بی قرارم از تنهایی
مثل صورت و پهلویم
قامتم شده زهرایی

مثل مادرت قد خمیده ام
بار غم به شانه کشیده ام
بسکه در پی نی دویده ام

قاری نی سوار من
هستم مثل تو بی کفن

التماس دعا

  • جمعه
  • 8
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 17:56
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(نوحه)مهمانم از در آمدی * محمود اسدی

483

(نوحه)مهمانم از در آمدی مهمانم از در آمدی
بر یتیمانت سر زدی
با دیدنت داغی دگر بر دل نشست
از چوب کی دندان اطهرت شکست
بابا حسین بابا حسین بابا حسین

آن که سرت را بریده
می زد به طفلت کشیده
از ضربت سیلی شدم نقش زمین
ای سر جدا روی کبودم را ببین
بابا حسین بابا حسین بابا حسین

از ظلم و جور دشمنان
شد قامتم مثل کمان
از لخته خون گوش دخترت رنگین است
دست مردان شامی خیلی سنگین است
بابا حسین بابا حسین بابا حسین
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • جمعه
  • 8
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 22:15
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه(س) -(این همه زخم که بر پیکرِ من جا انداخت ) *

438

شهادت حضرت رقیه(س) -(این همه زخم که بر پیکرِ من جا انداخت ) این همه زخم که بر پیکرِ من جا انداخت

هستی ام را بخدا از نَفَس و نا انداخت

از همان نیزه به من خیره شدی،می دانم

دیدنم خوب تو را یاد دو غمها انداخت

اوّلین غم که اسارت زده ام در پیشت

دوّمین غم که کسی با لگد امضا انداخت

سینه و پهلو و بازو.. همه‌ی اعضایم

یادِ زخمی بدنِ حضرت زهرا انداخت

وقت غارت ، کسی آمد ببرد گوشواره

گوشِ من پاره نمود و طرفم پا انداخت

دیدم از دور که‌ قرآن ز لبت جاری بود

و کسی سنگِ بزرگی ، سویِ لبها انداخت

کاش می مُردم و این صحنه نمی دیدم که

حرمله کعبِ نی ای را طرفِ ما انداخت

شاعر :محسن راحت حق

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 11:37
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت حضرت رقیه (س) -(برای فاطمگی -گرچه او مثال ندارد ) * علی فردوسی

447

شهادت حضرت رقیه (س) -(برای فاطمگی -گرچه او مثال ندارد ) برای فاطمگی -گرچه او مثال ندارد

سه سال بیشتر این نازنین مجال ندارد

به حکم اینکه همه نور واحدند، در این قوم

بزرگواری‌ ربطی به سن و سال ندارد

به آب دیده بشویند هر چقدر غمش را

مصیبتی است که از سینه ها زوال ندارد

به سر رسیده صبوری، چقدر غصه و‌ دوری

سر بریده که دیگر سر قتال ندارد

چقدر سفره که هر گوشه پهن گشته به نامش

حرام باد اگر لقمه ی حلال ندارد

به لاعلاج ترین دردهای شهر بگویید

به جز شفا سر این سفره احتمال ندارد

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:38
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادا حضرت رقیه (س) -(چشمش به راه بود وشبی پر ستاره داشت ) *

426

شهادا حضرت رقیه (س) -(چشمش به راه بود وشبی پر ستاره داشت ) چشمش به راه بود وشبی پر ستاره داشت

رویش به ماه بود و غمی بی شماره داشت

ازآه جانگداز ،گلویش گرفته بود

از داغ روی داغ دلی پر شراره داشت

هربار تازیانه به سویش اشاره کرد

دستش به سمت نیزه ی سقا اشاره داشت

وقتی که خورد روی زمین دست بسته بود

پایش برهنه بود و زمین سنگ خاره داشت

بابا که بود قسمت او گوشواره بود

بابا که رفت دختر او گوش پاره داشت

سر تارسید قصه ی دختر به سر رسید

بابا برای غصه ی او راه چاره داشت

شاعر:محسن درویش

  • شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:53
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 روح اله گائینی

متن شعر حضرت رقیه (س) محرم 98 -(آخر به شام غم سحر آمد – آخر ز بابایم خبر آمد) * روح اله گائینی

70

متن شعر حضرت رقیه (س) محرم 98 -(آخر به شام غم سحر آمد – آخر ز بابایم خبر آمد) آخر به شام غم سحر آمد – آخر ز بابایم خبر آمد
منزل به منزل صوت قرآنت شنیدم
طفل سه ساله از غمت بابا خمیدم
بابا حسین جان (2)
******
از کوفه تا شام رفتم اسارت – بر نیزه بودی کردن جسارت
منزل به منزل صوت قرآنت شنیدم
طفل سه ساله از غمت بابا خمیدم
بابا حسین جان (2)
******
دراعتکاف سرت نشستم – با معجر خود سر تو بستم
منزل به منزل صوت قرآنت شنیدم
طفل سه ساله از غمت بابا خمیدم
بابا حسین جان (2)
******
در نیمه¬ی شب دیدم رسیده – یک بانویی که قدّش خمیده
منزل به منزل صوت قرآنت شنیدم
طفل سه ساله از غمت بابا خمیدم
بابا حسین جان (2)
******

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 19:54
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 روح اله گائینی

متن شعر محرم98حضرت رقیه (س) -(عمه جان بیا و بنگر) * روح اله گائینی

7

متن شعر محرم98حضرت رقیه (س) -(عمه جان بیا و بنگر) عمه جان بیا و بنگر
که رسیده نور چشمان تر من
بر طعنه زنان بگو که
این سر بریده باشد پدر من
وای، شام تارم سحر شد ـ غصه¬هایم به سر شد
وای، ای پدر در فراغت ـ دخترت خونجگر شد
بابا حسین جان
حالا که، کنارم هستی
بنشین تا درد دل¬هایم بگویم
از خار صحرا و از این
آبله¬های کف پایم بگویم
وای، یک شبی در بیابان ـ گم شدم ای پدر جان
وای، زجر ملعون رسید و ـ حال من شد پریشان
بابا حسین جان
یادت هست که روزگاری
در مدینه بین آغوش تو بودم
بنگر اینک ای پدر جان
پای پُر آبله و تنِ کبودم
وای، ای بلایت به جانم ـ کرده داغت خزانم
وای، شده کم سو دو چشمم ـ همچو زهرا کمانم
بابا حسین جان
با این که ، شبیه عمه
شده¬ام پیر و زمین¬گیر

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 20:04
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد