عبداللهم عبداللهم
من عاشق ثاراللهم
یار سر افراز عمو
سرباز جانباز عمو
مگو که هستم بی پسر
دست و سرم ترا سپر
هستم سراپا مست تو
تا پای جان پابست تو
جام طهورایم بده
در مقتلت جایم بده
ای مقتلم آغوش تو
جان و دلم مدهوش تو
از خیمه دل بریده ام
تا قتلگه دویده ام
وقتی رسیدم با جنون
دیدم تنت را غرق خون
خود را رساندم آن میان
دیدم هجوم کوفیان
با آن لبان تشنه ات
دیدم بزیرِ دِشنه ات
یک نیزه بر حلقت رسید
خون از گلویت می چکید
مانند من کو مَحرمت
چون من که دیده درهَمت
در آخرین لحظه عمو
بودی تو در چنگ عدو
دیدم رخ نورانی اَت
یک سنگ بر پیشانی اَت
دیدم رگ گلوی تو
سه شعبه بر پهلوی تو
با این رگ بریده ام
من حنجرت بوسیده
- سه شنبه
- 6
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 12:18
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور