عبدالله بن حسن (ع)

مرتب سازی براساس
 روح اله گائینی

متن شعر و سبک نوحه سنتی محرم 98حضرت عبداله بن الحسن (ع) -(ای عمو جان منم آخرین یارت – گر که دستم شود چون علمدارت ) * روح اله گائینی

7

متن شعر و سبک نوحه سنتی محرم 98حضرت عبداله بن الحسن (ع)  -(ای عمو جان منم آخرین یارت – گر که دستم شود چون علمدارت ) ای عمو جان منم آخرین یارت – گر که دستم شود چون علمدارت
آمد از مدینه عمو، فاطمه – دارد این لحظه¬ی آخر زمزمه
یا حسین یا حسین مولا حسین جان
********
عمریه که به عشق تو من اسیرم – تویی تو شاه من تویی امیرم
بده اجازه که من ای عمو جان – مثل بنی هاشم برات بمیرم
یا حسین یا حسین مولا حسین جان
********
جا موندم عمو از علی اصغرت – جون می دم ای عمو بهر اکبرت
با شمشیر کوفی دستم شد جدا – همه¬ی حاجتم عمو شد روا
یا حسین یا حسین مولا حسین جان
********

  • یکشنبه
  • 10
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 20:26
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

غزل مرثیه حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام -(طاقت ندارم لحظه ای تنها بمانی) * حسین ایزدی

663

غزل مرثیه حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام -(طاقت ندارم لحظه ای تنها بمانی) طاقت ندارم لحظه ای تنها بمانی
من باشم و در حسرت سقا بمانی

من عبد تو بودم که عبدالله گشتم
نعم الامیری، عالی اعلا بمانی

فریاد هل من ناصرت بیچاره ام کرد
من مرده ام آقا مگر تنها بمانی؟!

قلبم، سرم، دستم همه نذر دو چشمت
من می دهم جان در ره تو تا بمانی

آقا نبینم در ته گودال باشی
ای زینت دوش نبی بالا بمانی

بالا نشینی و تو را پایین کشیدند
زیر لگدها زیر دست و پا بمانی

لعنت به این آب فرات و خنده هایش
راضی شده لب تشنه در این جا بمانی

با این که چندین عضو از جسم تو کم شد
تو تا ابد عشق دل زهرا بمانی

?شاعر:
#حسین_ایزدی

  • چهارشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 18:45
  • نوشته شده توسط
  • alatashekoodakan
ادامه مطلب
 رسول رشیدی راد

متن شعر غزل حضرت عبدالله بن حسن (ع) -(دویده تا به خود قتله گاه یاسمنت.) * رسول رشیدی راد

553

متن شعر غزل حضرت عبدالله بن حسن (ع) -(دویده تا به خود قتله گاه یاسمنت.) دویده تا به خود قتله گاه یاسمنت.
رسیده بر سر تو یادگاری حسنت.

نبود در دل من صبر تا ببینم که.
اسیر پنجه ی شمراست زلف پر شکنت.

به تیر حرمله از روی اسب افتادی.
به دست زهر سه شعب است بی رمق شدنت.

نفس بکش نفست به شماره افتاده.
بریده شد نفسم از، نفس نفس زدنت.

هزار و نهصد و پنجاه زخم روییده.
ز تیر و نیزه و شمشیر و سنگ بر بدنت.

نداده نیزه به من رخصت آخرین لحظه.
که بوسه یک دل سیر، بگیرم از دهنت.

برای پیکر عریان خود پس از غارت.
مرا بگیر در آغوش جای پیرهنت.

به تیر حرمله بر سینه ی تو دوخته شد.
تنم به جای کفن روی جسم بی کفنت.

به زیر سم ستوران یکی شدم با تو.
شدعضو عضو من آمیخته به جان و تنت.

  • پنج شنبه
  • 14
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:36
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(زمینه و زمزمه)بذار برم عمه آهم پر از دوده * محمود اسدی

543

(زمینه و زمزمه)بذار برم عمه آهم پر از دوده بذار برم عمه آهم پر از دوده
عمو برای من مثل بابا بوده
بذار برم عمه عمو شده تنها
لبش ترک خورده از شدت گرما
عمو حسین جانم عمو حسین جانم

نمی دونم عمه خوابم یا بیدارم
عمو رو خاک باشه،طاقت نمیارم
بذار برم عمه،عمو زمین خورده
سنان،سنانش رو به سینه اش برده
عمو حسین جانم عمو حسین جانم

عمو شده همچون بسمل پر کنده
مگه نمی بینی حرمله می خنده
بذار برم عمه به جانب گودال
به زیر مرکبها تنش شده پامال
عمو حسین جانم عمو حسین جانم
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • جمعه
  • 15
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 13:08
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب

السلام علیک یا حسن ابن علی نذر عبدالله ابن الحسن -(عمه رهام کن که برم) * منصوره محمدی مزینان

660

السلام علیک یا حسن ابن علی نذر عبدالله ابن الحسن -(عمه رهام کن که برم) (وای وای وای عمو حسین)۳

عمه رهام کن که برم
عمو جونم تنها شده
تو خوب می دونی که عمو
برام مثِ بابا شده

عمه ببین تو قتله گاه
چقد غریب و بی کسه
تموم هستیِ عموم
به دستِ قوم ناکسه

کسی نمونده من میرم
می شم تو میدون سپرش
ایشالا که شهید بشم
تو بغلش ، زیرِ پرش

تا جون دارم از عشق اون
بِدون ،پا پس نمی کشم
تو دنیا من بدون اون
دیگه نفس نمی کشم

ببین که تو صحنِ چشام
می باره ابرِ اشک وخون
بزار که روسفید بشم
پیش باباییم عمه جون

میخوام تو اون دقیقه که
با بابا روبرو بشم
شبیه قاسم داداشم
مایه یِ آبرو بشم

جای خالیه حسن و
پُر بکنم تو کربلا
یکمی مرهم بزارم
رو جگرِ زخمِ بابا

همه ببینن که مَنم
یه بچّه شیرِ جملم

  • جمعه
  • 22
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 18:08
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مجتبی صمدی شهاب

غزل مصیبت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -(من آمدم عمو نگرانی برای چه؟) * مجتبی صمدی شهاب

535

غزل مصیبت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -(من آمدم عمو نگرانی برای چه؟) من آمدم عمو نگرانی برای چه؟
فکر خیام و فکر زنانی برای چه؟

من آمدم تا که نگویند بی کسی
در زیر تیغ و نیزه نهانی برای چه؟

گویند زینت سَرِ دوش پیمبری
بر روی خاک و رمل روانی برای چه؟

من آمدم به نام حسن جلوه ای کنم
خواهی مرا ز خویش برانی برای چه؟

برخیز مثل ظهر نمازت اقامه کن
اینجا نماز عصر بخوانی برای چه؟

درگیر عقل و عشق شدم تا که آمدم
با من مگو تو تازه جوانی برای چه؟...

اینجا رسیده ای بخدا عشق من توئی
هستی شکار نیزه پَرانی برای چه؟

از شعلهء لبت جگرم سوخت چون پدر
مانند تشنهء رمضانی برای چه؟

فوّاره میزند زتنت خون چه سازمت؟
از هم گسیخته شریانی برای چه؟

این دست ها به درد من اصلا نمیخورد
از علق

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:07
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شعر شب پنجم محرم حضرت عبدالله ابن الحسن‌(ع) -(بگذار تا که شیرِ جمل را نشان دهم) * حسن لطفی

839
2

شعر شب پنجم محرم حضرت عبدالله ابن الحسن‌(ع) -(بگذار تا که شیرِ جمل را نشان دهم) بگذار تا که شیرِ جمل را نشان دهم
تا نعره‌ی امیرِ جمل را نشان دهم
شمشیرِ بی‌نظیرِ جمل را نشان دهم

عمه به روم سنِ کمم را نیاوری
عباس می شوم عَلَمَم را بیاوری

عمه گریست اینهمه پَرپَر نزن نشد
ناخن مزن به گونه و بر سر مزن نشد
حرفِ برادر است به خواهر نزن نشد

با دستِ بسته سنگ به آئینه‌ات نکوب
اینگونه پیشِ من به رویِ سینه‌ات نکوب

زینب اگرچه دستِ پسر را مهار کرد
از بسکه داد زد زِ بسکه هوار کرد
دستش کشید سمتِ عمویش فرار کرد

وقتی رسید تیغِ حرامی به او گرفت
جایِ عموش نیزه‌ی شامی به او گرفت

اُفتاد بر تنش سپرش را بغل گرفت
از بینِ چکمه‌ها پسرش را بغل گرفت
بر سینه‌اش همینکه سرش را بغل گرفت

بوسید تا حسی

  • یکشنبه
  • 24
  • شهریور
  • 1398
  • ساعت
  • 10:14
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شعر عبدالله بن الحسن(ع) -(ز جانش چشمه چشمه خون به باغ باغبان میداد) * فاطمه معصومی

832

شعر عبدالله بن الحسن(ع) -(ز جانش چشمه چشمه خون به باغ باغبان میداد) ز جانش چشمه چشمه خون به باغ باغبان میداد
پناه باغبان بود این گل سرخی که جان میداد

زمام جان به دست و با تمام کودکی هایش
بزرگی را نشان دوستان و دشمنان میداد

جهان بینی یک عالم به دست او دگرگون شد
که دست پرپرش درس مروت بر جهان میداد

به عطر کهنه پیراهن، چنان جان غزل پیچید
که با هر آه شعر تازه دست شاعران میداد

به دامان که بود این دست نیلی لحظه آخر
که اینگونه شمیم یاس و عطر ارغوان میداد

نشانی از تن در خاک و خون پیچیده پیدا نیست
دوباره غم گواه از یک مزار بی نشان میداد

  • پنج شنبه
  • 18
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 20:01
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

متن مثنوی حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام -(صدای غریبیت و وقتی شنیدم) * حمیدرضا عباسی

581
-1

متن مثنوی حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام -(صدای غریبیت و وقتی شنیدم) صدای غریبیت و وقتی شنیدم
با پای برهنه به سمتت دویدم

تا افتادی رو خاک دلم زیر و رو شد
دیگه دیدن تو واسم آرزو شد

تو رو دیدمت از زیر دست و پاها
دیدم دوره کردن تو رو بی حیاها

چرا تنها موندی؟ سپاهی نداری
گرفته صدات؟ جونِ آهی نداری

یه مَردَم نمونده که یار تو باشه
باید این یتیمت کنار تو باشه

به هر زحمتی بود رسیدم تو گودال
نخواستم ببینم تنت میشه پامال

برا تو سپر غیر دستم ندارم
واسه موندن تو سرم هم میذارم

تنت غرق خونه، منم غرق خونم
پر از زخم جونت، پر از زخم جونم

گره میخوره به نگاهت نگاهم
میشه توی آغوش تو قتلگاهم

می مونم کنارنت تو گودال حتی
که تنها نباشی زیر سمّ اسبا

بمونه تنم کاش با پیکر تو
س

  • دوشنبه
  • 20
  • آبان
  • 1398
  • ساعت
  • 14:34
  • نوشته شده توسط
  • امیر روشن ضمیر
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

مرثیه شهادت حضرت عبدالله -( پریشان حال من را مثل گیسوی شما کردن) * سید محسن حسینی

73

مرثیه شهادت حضرت عبدالله -( پریشان حال من را مثل گیسوی شما کردن) پریشان حال من را مثل گیسوی شما کردن
مرا بـروی دامـانت عمـو حـاجت روا کردن

تـو کعبـه خیمه مروه قتلگاه تو صفـا باشد
مرا بـا عشق تـو از مـروه راهـی صفا کردن

اگر دستم شده بر پوست آویزان چه غم دارم
جدا کی می‌شوم از تو اگر دستم جدا کردن

نمی‌رنجـم اگر که تیـرباران می‌شـوم اینجا
مـرا بـا تیــرباران در مدینــه آشنـا کردن

همه هست علی در قتلگـه تا یا علی گفتم
همه بی‌احتـرامـی بـر علی مرتضـی کردن

به جای یک عمو در قتلگه من صد عمو دارم
عمویم را به پیش چشم من از هم جدا کردن


  • پنج شنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 01:24
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

زبانحال حضرت عبدالله -( من به فدای روی ماهت) * سید محسن حسینی

92

زبانحال حضرت عبدالله -( من به فدای روی ماهت) من به فدای روی ماهت
آمـده‌ام کنــم نگاهــت
چه دیدنی شد قتلگاهت عمو

عمو چرا تو کس نـداری
بگـو چرا نفـس نــداری
تو راه پیش و پس نداری عمو

چشمت چرا بخون نشسته
چرا تویـی خسته خسته
بگو چـرا سـرت شکسته عمو

دستم اگـر رفته ز دستم
من عاشق روی تو هستم
مندلبهگیسویتوبستم عمو

تویــی تمــام آرزویــم
تیـری نشستـه برگلویم
بازم عمـو عمـو بگویم عمو

تو هستی ماه آسمونم
آرزو دارم عمــوجونم
با تو زیر مرکب بمونم عمو

رویت زخون رنگ عموجون
دورو برت سنگه عموجون
گودال تـو تنگِ عموجون عمو

شمـع شب تـاری نداری
چـرا طرفــداری نـداری
چـرا علمــداری نـداری عمو

عمـوی من گـرم نمـازه
دوروبرش سوز و گدازه
می‌یـاد صدای نعل تازه عمو

  • پنج شنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 01:27
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 سید محسن حسینی

نوحه شهادت حضرت عبدالله(ع) -( جان عمـو قربانـی روی مـاه تـو) * سید محسن حسینی

35

نوحه شهادت حضرت عبدالله(ع) -( جان عمـو قربانـی روی مـاه تـو) جان عمـو قربانـی روی مـاه تـو
آمــدم از خیمـه در قتلگـاه تـو
واویلا واویلا واویلا واویلا
روی تــو یـــادآور روی بابایـم
در قتلگـه پیچیـده بـوی بابایم
واویلا واویلا واویلا واویلا

من آمدم از تو یک بوسه بگیرم
من آمدم تـا در آغوشت بمیرم
واویلا واویلا واویلا واویلا

تیغ جفا آمد دستم سپر کردم
با دست جدا من دور تو بگردم
واویلا واویلا واویلا واویلا

حس می‌کنم ای عمو بوی دست تو
من دست و پا می‌زنم روی دست تو
واویلا واویلا واویلا واویلا

چرا سـرت را بـه زانو می‌گذاری
جان عمـو تـو چـرا بی‌علمداری
واویلا واویلا واویلا واویلا

  • چهارشنبه
  • 15
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 13:21
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مرثیه حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -( تا یک دستم قلم شد عزّتم درهم شکست) * محسن راحت حق

489

مرثیه حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -( تا یک دستم قلم شد عزّتم درهم شکست) تا یک دستم قلم شد عزّتم درهم شکست
ضربه ای بر فرقم آمد صورتم درهم شکست
بی پدر بودم یتیم و بی برادر در کویر..
از حسین "جانم"شنیدم غربتم درهم شکست

(افتخارم هست حالا جان فدایی می کنم )
(زاده ی ابنُ الکریمم..دلربایی می کنم )

هرچه بادا باد مستی می‌کنم در این دیار
کودکم امّا چه کودک..باجَنَم با اقتدار
از پدر آموختم باید سپر بودم و عصا..
در حمایت از حسین دستم شده چون ذوالفقار

(می دهم دست و امامم را حمایت می کنم )
(با سرافرازی جهانی را قیامت می کنم )

من بمانم خیمه و جنجال ها برپا شود؟
من‌ بمانم نیزه ها روی عمویم پا شود؟
این محالِ ممکن ست مردی میانِ خیمه ها
زندگی از سر بگیرد بی عمو احیا شود؟

(من کی ام؟ ابنُ الحسن ابنُ الکریمِ روزگار)
(سرورِ آزادگان باشد برایم شهریار)

بی حسین امکان ندارد لحظه ای بر پا شدن
بی حسین امکان ندارد قطره ای دریا شدن
با شهادت بینِ آغوشِ عمو دریافتم..
این چنین مقدور باشد بنده ی مولا شدن

(مثلِ فرزندِ حسینم اوست بابای خودم)
(هم پدر که عمو..هم گشته آقای خودم)

  • پنج شنبه
  • 23
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 14:30
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

افتادی و تا خورد به گودال، لبت * مرضیه عاطفی

433

افتادی و تا خورد به گودال، لبت -لطفا حق روضه ادا شود-

افتادی و تا خورد به گودال، لبت
با گریه دوید...سوخت از تاب و تب

تا پیکر خود را سپرِ جان تو کرد
گفتی که عمو شود فدای ادبت

اینکه نکند خار به دستش برود
هر ثانیه بود؛ فکرِ هر روز و شبت

بی دستش کردند و به پا شد کینه
هم از جمل و هم حسن(ع) و هم نسَبت

با خاک درآمیخته، یکسان شده بود
در زیر قدم هایِ پیاپی رطبت

زد حرمله(لع) تیر بر تنِ عبدالله(ع)
پرپر زد و سخت شعله ور شد غضبت

می سوختی از غم و: «خدایا أَمْسِك-
-عَنْهُمْ قِطَرَ السَّماء»* شد ذکر لبت!

*...در این هنگام حرمله(لع) تیری به طرف عبد الله(ع) انداخت که گوش تا گوش عبد الله(ع) بریده شد و در آغوش عموی بزرگوارش جان داد. آنگاه حضرت این مردم را نفرین کرد و به خداوند عرضه داشت:«أَللّهُمَّ أَمْسِكْ عَنْهُمْ قِطَرَ السَّماءِ وَامْنَعْهُمْ بَرَكاتِ الاَْرْضِ...»
«خدایا باران را از آنها قطع کن و برکات زمین را از آنها منع کن...»
بحار الانوار/علامه مجلسی،جلد۴۵
مقتل اللهوف/سید بن طاووس،صفحه٧٢
مقتل مقرّم/صفحه٢۴۶
ارشاد مفید/صفحه٢۴١

  • جمعه
  • 22
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 12:11
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

نوحه زمینه شب پنجم محرم توسل حضرت عبدالله * مرتضی محمودپور

691

نوحه زمینه شب پنجم محرم توسل حضرت عبدالله ◾نوحه ی زمینه
◾شب پنجم محرم
◾توسل حضرت عبدالله (ع)

◾بنداول
یتیم مجتبایم ای عموجان
شهید کربلایم ای عموجان
عموجانم عموجانم عمو جان(۲)

◾بنددوم
میان قتلگه دستم جدا شد
عمو جانم به راه تو فدا شد
ببین از جنت آمد مادر تو
میان قتلگه غوغا به پا شد
عموجانم عموجانم عموجان(۲)

◾بندسوم
دگر راهی ندارم ای عمو جان
ز دیده خون ببارم ای عمو جان
ترا دارم چه غم دارم به عالم
به جز تو کس ندارم ای عموجان

  • جمعه
  • 22
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 15:23
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

یک منبر روضه شب پنجم محرم توسل حضرت عبدالله(ع ) * مرتضی محمودپور

435

یک منبر روضه شب پنجم محرم توسل حضرت عبدالله(ع ) ◾یک منبر روضه
◾شب پنجم محرم
◾حضرت عبدالله ابن الحسن (ع)

در قتلگاه آمدم از بهر یاریت
من آمدم ز بهر تو و غمگساریت

مانع شد عمه تا که نیایم به قتلگاه
آورده ام برای تو این جان به عاریت

من آمدم که دِین عمو را ادا کنم
بیداد کرده بر بدنت زخم کاریت

این سینه جای چکمه ی شمر لعین نیست
میخواست اینکه بشنود افغان و زاریت

عالم اسیر خون گلویت شده حسین
دست دادن است سهم من از لاله کاریت

با تو عزیز گشته ام آقا در عالمین
خواهم شوم فدا به گلان بهاریت

سهم کریم هستم و همراه قاسمم
خواهم ببینم از سر نی نی سواریت

برسینه ی توجای من ست جای شمرنیست
ای من فدای جان تو و جان سپاریت

  • جمعه
  • 22
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 19:08
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 محسن حنیفی

شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع)_شب پنجم محرم -( آغوش بارگاه تو تا بار عام داد) * محسن حنیفی

683

شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع)_شب پنجم محرم -( آغوش بارگاه تو تا بار عام داد) آغوش بارگاه تو تا بار عام داد
احلی من العسل به من تلخ کام داد

عرش خدا همیشه به تو تکیه می زند
اینبار تکیه بر تو در آن ازدحام داد

دیدم نگاه بی رمقت سوی خیمه ها
آرامشی عجیب به اهل خیام داد

لبخند تشنه تو ترک خورد از عطش
وقتی فرات بر لب خشکت سلام داد

ای حی لایموت چرا زیر دشنه ای
جان را سزاست پای تو عالی مقام داد

صبح تن تو را چه کسی بر زمین کشید
جسم تو را به چکمه نا اهل شام داد

دلشوره ای به سینه ی پاکت جلوس کرد
باید تو را شهید غم خیمه نام داد

ممنون تیغ هستم از این که در آن غروب
دست مرا دوباره به دست امام داد

وقتی چکامه های لبت گفت یا حسن
حسن ختام بر غزلی ناتمام داد

زهرا رسید و بر تن زخمی تو گریست
با گریه زخم های تو را التیام داد

  • یکشنبه
  • 24
  • مرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 10:24
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 علی صمدی

واحد تند پسران امام حسن -(این دو شبم روزیمون دست کریم طاهاست) * علی صمدی

517

واحد تند پسران امام حسن -(این دو شبم روزیمون دست کریم طاهاست) بند اول :
این دو شبم روزیمون
دست کریم طاهاست
شب عبداللهِ و
قاسم بن المجتباست

برای یاری دین
یادگارای حسن
به کربلا اومدند
امروز به جای حسن

خُلق و خوشون ، مثل بابا
هر دو هستند دلیر و زیبا
جنسشون از نوره قطعاً
نوه های حضرت زهرا

جون دادن تو راه عمو
براشون هست خیرالعمل
شهادت در راه خدا
شیرین تر از هرچی عسل

لبیک لبیک یا ثارالله
لک لبیک یا ثارالله

بند دوم:
شد روش جنگیه
این دوتا ضرب المثل
برای اینکه هستند
از نسل شیر جمل

یکی برای عمو
دستو سپر می کنه
از رزم قاسم ازرق
حس خطر می کنه

بی زره با ، یه کفن رفت
بگه قاسم ترسی نداره
برنگشت به ، عقب وقتی
دید که بارونِ سنگ میباره

ان تنکرونی میخونه
میگه شیر حسنم
خیبر هم‌ باشه پیش روم
درِ اون رو میکنم

لبیک لبیک یا ثارالله
لک لبیک یا ثارالله

  • پنج شنبه
  • 6
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 21:21
  • نوشته شده توسط
  • علی صمدی
ادامه مطلب

شهادت حضرت عبدالله بن حسن(ع) -( شبو تا اینکه صبح کنه) * سعیده کرمانی

331

شهادت حضرت عبدالله بن حسن(ع) -(  شبو تا اینکه صبح کنه) شبو تا اینکه صبح کنه
پلکشو روی هم نذاشت
گف به خودش یادت باشه
عمو براتو کم نذاشت

نماز صبحشو که خوند
بغضی پیچید توی گلوش
بغضو نگه داشت تو دلش
نگاهشو دوخت به عموش

از سر صبح هرکسی که
دیده بودش میگف خدا
باباش امام حسن رو باز
انگار دیدم تو خیمه ها

نذاشت که هیچکس ببینه
اشکی که از چشش چکید
گف کاش منم بزرگ بودم
علی اکبرو که دید

انگار دلش بهونه‌ی
احلی عسل گرفته بود
قاسمو موقع وداع
وقتی بغل گرفته بود

دست ابالفضلو گرفت
وقتی که مشکو برمیداشت
میگفت منم میومدم
اگه عموجونم میذاشت

هر جوری بود کنار اومد
تموم اینهارو که دید
علی اصغر که میرف
گریه امونشو برید

وقتی شنید تو قتلگاه
عمو میگه هل من معین
دیگه نتونس بشینه
تو خیمه ها روی زمین

از تشنگی فقط میدید
عمو رو لابه لای دود
دورو بر عمو پر از
گرگای وحشی شده بود

شبیه ساقی حرم
دستشو داد برا حسین
هر زخم توی بدنش
انگاری میگف یا حسین‌

شبیه اکبر شده بود
روی تنش ولوله شد
شبیه اصغر هدفِ
دشمنی حرمله شد

تو قتلگاه جون دادنش
قاتل زینب شده بود
شبیه قاسم بدنش
پامال مرکب شده بود

تو اون همه برو بیا
تنش یکی شد با عموش
سری شد آخر تو سرا
نیزه که رفت توی گلوش

  • یکشنبه
  • 9
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 09:45
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

عبدلَله(ع) است و دارد، با بندگی قراری * مرضیه عاطفی

367

عبدلَله(ع) است و دارد، با بندگی قراری عبدلَله(ع) است و دارد، با بندگی قراری
تا اینکه جا نمانَد، از خیمه شد فراری

با جرأت و شتابان، بی واهمه میاید
میزد به قلب دشمن، بی صبر و بردباری

عشق عمو کشانده او را به بزم مقتل
دور از عمو همیشه، میکرد بیقراری

عشق حسین(ع)بود و دردانهٔ حسن(ع) بود
زینب(س) میان خیمه، مشغولِ سوگواری

سرنیزه ای سریعاً، آمد به پیشوازش
مهمانِ قتلگاه است، آمد برای یاری

میشد سپر برایِ جانِ عمو حسینش(ع)
دشمن از این شجاعت، شد غرقِ بدبیاری

نامردِ بی شرافت، از هر طرف می آمد
افتاد زیر نیزه، این طفلِ یادگاری

ناجور خورد شمشیر، افتاد بر تنِ خاک
دستش قلم شد ای وای، مادر مگر نداری؟!

در ازدحام گودال از حنجرش نفس رفت
با چکمه های شمر(لع) و، با ضربه های کاری!

  • سه شنبه
  • 11
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 15:17
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -( گم شدم در توو در نامِ تو پیداشده‌ام) * حسن لطفی

345

شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -(  گم شدم در توو در نامِ تو پیداشده‌ام) گم شدم در توو در نامِ تو پیداشده‌ام
یااباعبدالله ؛ یااباعبدالله

من فقط بینِ همه در لقبت جا شده‌ام
یااباعبدالله ؛ یااباعبدالله

  • چهارشنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 15:39
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -( یا معزالمومنین) * محمد حسن بهرامی

406

شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -( یا معزالمومنین) یا معزالمومنین
مثلِ طفلی پشتِ پایت راه افتاده‌ست دین

میدرخشد نامِ تو
بر رکابِ کهنه‌ی تاریخ مانندِ نگین

ابتدا تا انتها
در کلامت جاری است آیاتِ قرآنِ مبین

لطفت آنقدر است که؛
تا ابد سائل نخواهد دید لطفی این چنین

مینویسم یا کریم
میگذارم بعدِ اسمت تا قیامت نقطه چین

تا که مهمانت شود
با لبِ خندان شدی با یک جزامی همنشین

بعدِ میدان رفتنت
پرچمِ تزویر رو در رویت افتاده زمین

مثلِ طوفانِ بلا
رفته‌ای تا قلبِ لشکر از یسار و از یمین

در جمل تکرار شد
با هجومِ تو جوانیِ امیرالمومنین

مانده ردِ پایِ تو
در تمامِ کربلا با یادگاری‌هایِ تو

دشمنان را دیده است
از بلندی ضربه‌هایِ بی امان را دیده است

آه که از قلبِ شاه
بعدِ تیر حرمله خونِ روان را دیده است

نیزه و شمشیر و تیر
رو به یک پیکر هجومِ توامان رو دیده است

با دو چشمِ خیسِ خود
تشنه رویِ خاک عمویِ نیمه جان را دیده است

در کنارِ عمه‌اش
سمتِ مقتل رفتنِ شمر و سنان را دیده است

با قدی کوتاه رفت
بی زره رو در رویِ شمشیر عبدالله رفت

دستِ عبدالله آه
رویِ خاک افتاد و از دل گفت وا امّاه آه

حرمله فرصت نداد
تا بماند زنده حتی لحظه‌ای کوتاه آه

آخرین سرباز را
ذبح کرده تیر رو در رویِ چشمِ شاه آه

با لگد برداشتند
پیکرِ ابن الحسن را از میانِ راه آه

در شلوغی‌ها شده
شمر نقشِ اوّلِ این روضه‌ی جانکاه آه

نعل‌ها کرده یکی
جسمِ عبدالله را با جسمِ ثارالله آه
.

  • چهارشنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 15:41
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -( لشکری رو سیاه ضربه زده) * محمد حسن بهرامی

316

شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -( لشکری رو سیاه ضربه زده) لشکری رو سیاه ضربه زده
به عمو با سلاح ضربه زده

به تنش بعدِ ضربه‌ی شمشیر
تیر و سرنیزه آه ... ضربه زده

تا از این سفره سهم بردارد
هر که آمد ز راه ضربه زده

دیده یک نیزه‌دار را از دور
که به پهلویِ شاه ضربه زده

قبل از این نوبتی، ولی حالا
هر کسی دلبخواه ضربه زده

در شلوغی به شانه‌اش شمشیر
وسطِ قتلگاه ضربه زده

پابرهنه دوید عبدالله
به عمویش رسید عبدالله

آنقدر تیر خورده رویِ تنش
که شده سرخ رنگ پیرهنش

مثلِ برگِ ز شاخه افتاده
دستِ او هم جدا شد از بدنش

مثلِ تشییعِ مجتبی خواندند
تیرها فاتحه به رویِ تنش

حرمله دارد آه میخندد
از بلندی به دست و پا زدنش

به عمو دوخته شده که شود
کفنی بر عمویِ بی کفنش

چون در عشقِ عموش حل شده است
مرگ احلی من العسل شده است
.

  • چهارشنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 15:43
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -( برده است بنده سوی مولا هر زمان دست) * عباس جواهری رفیع

346

شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -(  برده است بنده سوی مولا هر زمان  دست) برده است بنده سوی مولا هر زمان دست
شد واسطه بین زمین و آسمان دست

جز از در این آستان خیری ندیده
وا کرده هر کس رو به دست این و آن دست

در سجده و بر خاک افتادن زبان سر
وقت قنوت و ربنا گفتن زبان دست

در پهنه تاریخ اگر کنکاش باشد
دارد برای ما هزاران داستان دست

خیبر برای خود دژ مستحکمی بود
تا آن زمان که زد به در یک پهلوان دست

اسلام را پیروز میدان کرد حیدر
حق زد برای قدرت این بازوان دست

جانها به قربان مرام آن که از لطف
در اوج قدرت می‌گرفت از ناتوان دست

با دست پر برگشته مسکینی که حتی
یکبار برده بر در این آستان دست

با قصد بیعت سوی او آمد که آن روز
انداخت بر دستان مولا ریسمان دست

یک روز در جنگ احد آقای عالم
تهدید را از جانب مولاش رانده است

یک روز حیدر در دفاع از پیامبر
امروز عبدالله پای کار مانده است

تا گفت پیر کل‌ عالم ینصرونی
در بیعتش بالا گرفت این نوجوان دست

راه گلو را داشت طی میکرد خنجر
سد کرد راه حمله اش را ناگهان دست

مانند ابراهیم شد در آزمونش
چون سربلند آمد برون از امتحان دست

آمد به مهمانی آغوش عمویش
هدیه چه آورده برای میزبان؟دست

زینب دو دستی بر سرش میزد در آنجا
میرفت وقتی سمت چوب خیزران دست
.
.
هر قدر کمتر در غم او زد به سینه
روز قیامت بیشتر بیند زیان دست

  • چهارشنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 15:44
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب

شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -( مرا حساب نکردی؟پسر نمیخواهی؟) * امیر حسین آکار

401

شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) -( مرا حساب نکردی؟پسر نمیخواهی؟) مرا حساب نکردی؟پسر نمیخواهی؟
بگو ببینم عمو جان سپر نمیخواهی؟

چرا از اکبر و قاسم سوال پرسیدی؟
برای مرگ تو از من نظر نمیخواهی؟

خودت صدا زده ای: یاوری در اینجا نیست؟
هنوز مانده عمو یک نفر !نمیخواهی

سپر ندارم عمو ،سر که هست!بازو هست!
کبوترت شده ام بال و پر نمیخواهی

قبول دارم اگر زیر دست و پا هستم
ردم مکن، نکند دردسر نمیخواهی!

مخواه بعد تو بر عمه دردسر بدهم
عمو برای خودم بهترست ،سر بدهم!

از این طرف پسری میدوید در گودال
از آنطرف خودِ مادر رسید در گودال

رسید شمر و شکست استخوان عجیب این است
که روی سینه آقا پرید در گودال

نشست روی تن هر دو ؟من نمیدانم
سر عمو و پسر را برید در گودال

کشید خنجر و بعد از دوازده ضربه
صدای وا پسرم را شنید در گودال

عجیب تیر سه شعبه شبیه خیاطی ست
که دوخت هر دو بدن را شدید در گودال

خودش که گفت :عمو زیر دست و پا هستم
شبیه قاسم شد ، قد کشید در گودال

چکار کرده سم اسب ها نمیدانم !
تن حسین شده ناپدید در گودال

عصا به دست برایش چه هدیه ای آورد
دوباره نیزه ، نه ، زخمی جدید در گودال

  • چهارشنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 15:48
  • نوشته شده توسط
  • feiz
ادامه مطلب
 اصغر چرمی

زمینه بسیار زیبای شهادت عبدالله ابن الحسن ع اصغر چرمی -(ابنجا تن کیه که می شه پامال) * اصغر چرمی

340

زمینه بسیار زیبای شهادت عبدالله ابن الحسن ع اصغر چرمی -(ابنجا تن کیه که می شه پامال) اینجا ، تن کیه که می شه پامال
عشقم ، رو می بینیم میون گودال
عمه ، دیر برسم پیکر پاکش
الآن ، غارت می شه میون جنجال

شمر و می بینی
می کشه منو خنده هاش
با چکمه رو سینه نشست
الهی بشکنه دو پاش

عمه رهام کن
خون امام حسن توی رگامه
شمر لعین رو سینه ی امامه

ثارالله اباعبدالله (۳)

دیدی ، تنهایی تا گیرش آوردن
اونها ، که نون جد ما رو خوردن
قصد ، غارت پیکرش رو کردن
می رم ، تا سر پاکش و نبردن

ای شمر ملعون
رها کن آقای منو
جای عمو جونم بیا
جدا کن دستای منو

ای شمر ملعون
گمون کنم که مادرش رسیده
حیا کن از بانوی قد خمیده

ثارالله اباعبدالله

  • پنج شنبه
  • 22
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 18:19
  • نوشته شده توسط
  • charmi
ادامه مطلب

نوحه واحد یا سنگین عبدالله بن حسن(ع) -(عبدالله ، یتیم مجتبایم) * مرتضی شاهمندی

140

نوحه واحد یا سنگین عبدالله بن حسن(ع) -(عبدالله   ،  یتیم    مجتبایم) عبدالله ، یتیم مجتبایم
در راهت ، هر لحظه جانفدایم

فداییِ توام ، عموی مهربان
با رفتن همه ، شد باغ تو خزان

آه ، ای سرورم ، بنگر به این ، چشم ترم

وای ، ای عموجان،ای عموجان ، ای حسین جان (۲)

خون من ، گشته آب وضویم
پیش تو ، جان من شد آبرویم

دیگر مرا عمو ، از خود مکن جدا
در راه تو حسین ، کِی میشوم فدا

آه ، مدیونتم ، عمو حسین ، قربونتم

وای ، ای عموجان ، ای عموجان ، ای حسین جان

از غمِ ، تو با این دل سوزان
جدا شد ، دستم از پیکر عمو جان

در کربلای عشق ، گشتم فدا عمو
گردیده ام دگر ، غرق بلا عمو

آه ، مثل اصغر ، پیکر من ، شده پرپر

وای ، ای عموجان ، ای عموجان ، ای حسین جان

  • چهارشنبه
  • 18
  • مرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 00:21
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

عبدالله ابن الحسن ع -(در ظهرِ عطش حال و هوای دگرم بود دستانِ عمو در همه جا روی سرم بود) * هستی محرابی

176

عبدالله ابن الحسن ع -(در ظهرِ عطش حال و هوای دگرم بود دستانِ عمو در همه جا روی سرم بود) #شب_پنجم_عبدالله_ابن_الحسن ع

در ظهرِ عطش حال و هوای دگرم بود
دستانِ عمو در همه جا روی سرم بود

با لفظِ پدر گفت که《لا یومَ کیومک...》
زخمِ جگرش مرهمِ زخمِ جگرم بود

دیدم که دمی یادِ غمش رفت مدینه
در طشتِ پر از خونِ گلوی پدرم بود

می گفت که ای کاش حسن بود در این دشت
در غایتِ تنهاییِ من بال و پرم بود

با روضه ی بابا نفسی بدرقه ام کرد
آن حزنِ نگاهش همه جا در نظرم بود

من عازمِ میدان و عمو دل نگران است
از خصم چه می دید که در دور و برم بود

از حرمله آمد طرفم تیرِ سه شعبه
زان دشتِ بلا شهدِ شهادت ثمرم بود!

#هستی_محرابی
#بداهه_عصر_شنبه_ ۳۱_تیر_۱۴۰۲

(در تبِ عشقِ حسین ما همچنان دیوانه ایم
در طوافِ شمعِ او با جان و دل پروانه ایم

تشنه ایم و تشنه ی آبِ حیاتِ کربلا
تا ابد ما تشنه ی این جام و این میخانه ایم)

  • دوشنبه
  • 13
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 10:08
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

شور شب پنجم محرم -(این کیه اومد تو میدون) * مجید آقاجانی

109

شور شب پنجم محرم -(این کیه اومد تو میدون) بند ۱

این کیه اومد تو میدون
رفته روبه روی دشمن
مثل شیر رجز میخونه
عبدالله ابن الحسن

خون باباش تورگاشه
اومده برای نبرد
ماشاالله مثل حیدر
گردو خاکی به پاکرد

مطمئن باش اینو میگم
نمیزارم من ای عدو
قدم از قدم برداری
نزدیک بشی به عمو

جانم حسین من
______________________________
بند ۲

از راهی که اومدم
مسیرش تیره و تاره
اینجا آخر خطه
راه برگشتی نداره

اینو مطمئنم آخر
میرسم من به آرزوم
توی این راه شهید میشم
سربلندم پیش عموم

خداروشکر تو راه حق
جون دادم و شهید شدم
ازهمه بیشتر عمو
راضیه این دل خودم

جانم حسین من

  • چهارشنبه
  • 15
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 20:37
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
کربلایی جواد محمدی

شور حضرت عبدالله ابن الحسن سلام الله علیها -(عبدالله سپر بلای حضرت اباعبدالله) *کربلایی جواد محمدی

162

شور حضرت عبدالله ابن الحسن سلام الله علیها -(عبدالله سپر بلای حضرت اباعبدالله) عبدالله سپر بلای حضرت اباعبدالله
عبدالله از توی عرش خدا حسن میگه ایوالله عبدالله

شهزاده نداره کسی پسر مثل تو آقازاده
شهزاده اون که توی کودکی برا عمو سر داده عبدالله

واللهُ لا اوفارق و عمی رو لبهات
میجوشه خون غیرت حسن تو رگهات
برو ای یاور عمو خدا به همرات

با شور و ذوق و شهامت صاحب قدرت
با عشق و شوقِ شهادت با دل و جرات
رفتی به میدون بلا با سن کمت
بی پروا تو دل لشگر کردی قیامت

ایوالله عبدالله

  • چهارشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1402
  • ساعت
  • 14:50
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد