اشعار حضرت ابوالفضل العباس (ع)

مرتب سازی براساس
 رضا رسول زاده

شعر شهادت حضرت عباس(لحظه ای غفلت از ارباب حرام است اینجا) * رضا رسول زاده

1294
2

شعر شهادت حضرت عباس(لحظه ای غفلت از ارباب حرام است اینجا) لحظه ای غفلت از ارباب حرام است اینجا

لغزشی در دل اصحاب حرام است اینجا

سجده بر نیزه به تسبیح خدا مشغولم

دوری از مسجد و محراب حرام است اینجا

در دل شب که نگهبان خیامت هستم

نور افشانی مهتاب حرام است اینجا

بانوان تا که در آسایش کامل باشند

به دو چشمان ترم خواب حرام است اینجا

تا که ششماهه ات از سوز عطش می نالد

به لب خشک من این آب حرام است اینجا

آب بر وحشی و درنده حلال است حلال

از چه بر دختر بی تاب حرام است اینجا ؟

تا قرابت به تو دارم ز پدر، سرور من !

فخر بر دیگر انساب حرام است اینجا

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر شهادت حضرت عباس(ع)(رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی) *

5034
28

شعر شهادت حضرت عباس(ع)(رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی) رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی
عبّاس من! دیدی امّا مانند خواهر ندیدی
آن صورت مهربان را، محبوب هر دو جهان را
وقتی غریبانه می رفت بی یار و یاور ندیدی
آری در آوردن تیر بی دست از دیده سخت است
امّا در آوردن تیر از نای اصغر ندیدی
حیرانی یک پدر را با نعش نوزاد بر دست
یا بُهت ناباوری را در چشم مادر ندیدی
شد پیش تو ناامیدی تیر نشسته به مشکت
مثل من اطراف عشقت انبوه لشکر ندیدی
بر گودی سرد گودال خوب است چشمت نیفتاد
چون چشم ناباور من دستی به خنجر ندیدی
مجنونی امّا برادر مجنون تر از من کسی نیست
آخر تو بر خاک صحرا لیلای بی سر ندیدی
شاعر:قاسم صرافان

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(ع)(صدایی آمد از دریا كه مردی بر زمین افتاد) *

1123
1

شعر شهادت حضرت عباس(ع)(صدایی آمد از دریا كه مردی بر زمین افتاد) صدایی آمد از دریا كه مردی بر زمین افتاد
وبر رخسار زرد مادری در خیمه چین افتاد
زدند آنقدر سویش تیرهای بی هوا اما
نیفتاد از نفس تا این که مشکش بر زمین افتاد
چنان بر آن چناری که جهان درسایه سارش بود
تبر زد بارها دشمن که از بالا چنین افتاد
به جای دست تیری که به چشمش بود شد حائل
زمانی که به روی خاک ها از صدر زین افتاد
فلک وقتی رکاب خالی اش را دید زد فریاد
که از انگشتریِ آسمان هایم نگین افتاد
شاعر:موسی علیمرادی

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(شعرم شده سرشار شمیم حرم تو) *

1268
2

شعر شهادت حضرت عباس(شعرم شده سرشار شمیم حرم تو) شعرم شده سرشار شمیم حرم تو
با خاطره ها دلخوشم و با کرم تو
با خاطره هایی که شده دار و ندارم
دارد همه ی کودکیم بوی غم تو
انگار که از کوچه ی ما می گذرد باز
سنج و کتل و پرچم و طبل و علم تو
این بوی خوش کندر و اسفند و گلاب است
از آه دم دسته ی لبریز دم تو
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
سقای حرم سید و سالار نیامد
رد شد همه ی دسته از این کوچه و انگار
یک عمر شدم عاشق و بیمار و گرفتار
برسینه زنان، مویه کنان رد شد و، کارم
افتاد به دستان ابالفضلِ علمدار
غیر از من و هم دین من و ایل و تبارم
عالم همه محتاج نگاهش شده بسیار
دیوار حسینیه شده محتشم او
اصلاً شده انگار طنین در و دیوار:
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(شعرم شده سرشار شمیم حرم تو) *

1028

شعر شهادت حضرت عباس(شعرم شده سرشار شمیم حرم تو) شعرم شده سرشار شمیم حرم تو
با خاطره ها دلخوشم و با کرم تو
با خاطره هایی که شده دار و ندارم
دارد همه ی کودکیم بوی غم تو
انگار که از کوچه ی ما می گذرد باز
سنج و کتل و پرچم و طبل و علم تو
این بوی خوش کندر و اسفند و گلاب است
از آه دم دسته ی لبریز دم تو
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
سقای حرم سید و سالار نیامد
د شد همه ی دسته از این کوچه و انگار
یک عمر شدم عاشق و بیمار و گرفتار
برسینه زنان، مویه کنان رد شد و، کارم
افتاد به دستان ابالفضلِ علمدار
غیر از من و هم دین من و ایل و تبارم
عالم همه محتاج نگاهش شده بسیار
دیوار حسینیه شده محتشم او
اصلاً شده انگار طنین در و دیوار:
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
س

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(دیگر نداشت ساقی لب تشنه مست، دست) *

1239
2

شعر شهادت حضرت عباس(دیگر نداشت ساقی لب تشنه مست، دست) دیگر نداشت ساقی لب تشنه مست، دست
یعنی که شسته بود وفا را، ز دست، دست
آن مشک تیر خورده به دندان چنان گرفت
انگار نیست زخمی و انگار هست، دست
از رود و چشمه ناله روان شد که آب! آب!
از سنگ و صخره بانگ برآمد که دست! دست!
هر دست او به گوشه‎ای افتاد و مرد را
حتی به دست دیگر خود دل نبست، دست
می‎گفت داغ خجلت این مشک پاره را
بر تن اگر که بود کنون، می‎شکست، دست
عمری به روی سینه به نزد حسین بود
حالا به خاک پای برادر نشست، دست
در کار عشق، عرض طلب، بی‎وسیله است
کز دست شسته بود، به بزم الست، دست
بی‎دست، خوش‎تر است شهید ره وفا
در عاشقی مگر که ز پا کمتر است، دست؟
در بزم عشق، محرم ساقی نمی‎شود
از هست و نیست تا نک

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:36
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(نه آب آمده نه آبرو گذاشته اند) *

920
1

شعر شهادت حضرت عباس(نه آب آمده نه آبرو گذاشته اند) نه آب آمده نه آبرو گذاشته اند
حدود دین خدا را فرو گذاشته اند
نماز خون خدا با تیمم و این قوم
چقدر مشک برای وضو گذاشته اند
عمو از این همه مشکی که آمده خیمه
از اصغر است همان را که رو گذاشته اند
هنوز شانه به دست است دختری در پشت
مردّد است برای تو مو گذاشته اند؟
چه قدر تیر که از جنگ با علی اکبر
ذخیره کرده برای عمو گداشته اند
چگونه داد زدی که برادرم دریاب
مگر برای تو اصلا گلو گذاشته اند؟
شاعر:مهدی رحیمی

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت عباس(ع)(آب از خجـالت لـب خشک تـو آب شد) *

2124
4

شعر شهادت حضرت عباس(ع)(آب از خجـالت لـب خشک تـو آب شد) آب از خجـالت لـب خشک تـو آب شد
دریا ز اشک سرخ تو رویش خضاب شد
وقتـی کـه آب را بــه روی آب ریختـی
در آتـش دلـت دل دریــا کبــاب شـد
آب فــرات آبــرو از دســت داده بــود
وقتی چکیـد اشـک تو در آن گلاب شد
هر موج، پیش چشم تـو چون کوه آتشی
هـر جرعه یک تلظـی طفـل ربـاب شد
در پیش تیرهـا چو کمان قامتت خمید
از بس‌کـه پیکرت سپـر مشـک آب شد
وقتـی بـرای غـربت تو مشک گریه کرد
مـاننــد دود در نظــرت آفتــاب شــد
آخـر نـه منـع آب ز مهمـان بــود گناه
چون شد که این گناه به کوفی ثواب شد؟
«میثم!» بریز خون دل از دیده بی‌حساب
زیرا بـه اهـل‌بیت، ستـم بی‌حسـاب شد
شاعر:غلامرضا سازگار

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب تاسوعا(هیچ دانی که امید همه عالم شده ای) *

1430
2

شعر شب تاسوعا(هیچ دانی که امید همه عالم شده ای) هیچ دانی که امید همه عالم شده ای
در نفس های همه سینه زنان دم شده ای
همه دم ذکر تو بر روی منابر بر پاست
نه فقط شورش شب های محرم شده ای
من از این بوی گل علقمه هم دانستم
تو پسر خوانده نبوده که پسر هم شده ای
با نگاهی به تن زخمی این مشک پر آب
گوشه ی علقمه چون چشمه ی زمزم شده ای
دشمنت چوب علم دید و به پیش همه گفت
تو فدایی سرافرازی پرچم شده ای
زینب از چشم پر از خون حسینش پرسید:
نکند رفته برادر که چنین خم شده ای
باورم نیست که این صحنه به تصویر کشم
بعد تو گردن طفلان غل و زنجیر کشم
شاعر:محمدرضا ناصری

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:41
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب تاسوعا(چند آسمان ورای تمنای ابرها) *

1789
2

شعر شب تاسوعا(چند آسمان ورای تمنای ابرها) چند آسمان ورای تمنای ابرها
فریاد میزنند که مولای ابرها
بی تو قرار نیست ببارند غیر خون
این سرنوشت حتمی فردای ابرها
باران ! که چون نرفتن تو غیر ممکن است
لختی بمان به روی حرم جای ابرها
اطفال صف کشیده که بر شانه ات روند
چون دیدنیست دشت زبالای ابرها
از شرم آب شد بدنت تا بخار شد
از جسم توست تک تک اجزای ابرها
اینگونه شد که راز فراوانی غمت
پیوند میخورد به معمای ابرها
یک ماه گمشده ! به تمنای آب نیست
منظور خواهرت ز تماشای ابرها
در امتداد آبی سیر نگاه تو
پا میگذاشت قافله جا پای ابرها
برخیز چون به علقمه مه گرفته ات
خیره شده خدای تو از لای ابرها
شاعر:هادی جانفدا

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب تاسوعا(هرم عطش ميان حرم پا گرفته بود) *

2058
2

شعر شب تاسوعا(هرم عطش ميان حرم پا گرفته بود) هرم عطش ميان حرم پا گرفته بود
با مشک تشنه اي ره دريا گرفته بود
مي رفت تا که زنده کند موج مرده را
روز نبرد هيبت سقا گرفته بود
لبهاي تشنه اش ز ادب لب نزد به آب
اوج وفا و عاطفه معنا گرفته بود
باران سرخ نيزه و شمشير و سنگ و تير
کارش ميان معرکه بالا گرفته بود
مي آمد از شريعه و زخم سه شعبه اي
در چشمهاي مشک و عمو جا گرفته بود
آبي که ريخت قطره به قطره به روي خاک
از او تمام دلخوشيش را گرفته بود
او دست داده بود و به جايش در آن عروج
بالي به وسعت همه دنيا گرفته بود
اما بپرس از همة نيزه دارها
بر روي نيزه اي سر او جا گرفته بود ؟
گلدشت علقمه که پر از بوي ياس شد
آن روز عطر چادر زهرا گرفته بود
مادر براي روز قي

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب تاسوعا(حضرت عباس)(سوار تشنه ای از سمت رود می آید) *

1312

شعر شب تاسوعا(حضرت عباس)(سوار تشنه ای از سمت رود می آید) سوار تشنه ای از سمت رود می آید
خدا به خیر کند دیر و زود می آید
کنار رود مگر اتفاقی افتاده
چقدر نیزه در آنجا فرود می آید
ولی شما خبر بد به بچه ها ندهید
کسی به سمت عمو با عمود می آید
مغیره،قنفذ،ملجم و شمر و حرمله ها
گیاه هرزه چرا به وجود می آید
غروب، منتظر مادری در اینجا باش
نشان، که با سر و روی کبود می آید
خدا نکرده مگر خیمه ها در آتش سوخت
میان دشت چرا بوی دود می آید
شاعر:نادر حسینی

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:47
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعرشب تاسوعا(نصیحت)(ذات این قوم شرور است حواست باشد) *

1459
1

شعرشب تاسوعا(نصیحت)(ذات این قوم شرور است حواست باشد) ذات این قوم شرور است حواست باشد
کارشان کشتن نور است حواست باشد
زین همه حُسن و ملاحت لَجِشان می گیرد
چشم این طایفه شور است حواست باشد
بی نقاب و سپرت حمله نکن، این لشکر
رسمشان حمله ز دور است حواست باشد
تیرها و قمه ها نیزه و خنجرهاشان
همه در علقمه جور است حواست باشد
نگرانم نکند سوی تو باشد نوکش!
آخر این تیر قطور است حواست باشد
یا که این تیر به مشکت نخورد! مشک امروز
قیمتی تر ز بلور است حواست باشد
آب باید برسد تا به حرم هر طور است
و به هر زحمت و زور است حواست باشد
شاعر:داوود رحیمی

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 13:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب تاسوعا(حضرت عباس)(رفتی و رفت پشت و پناه کبوتران) *

1570

شعر شب تاسوعا(حضرت عباس)(رفتی و رفت پشت و پناه کبوتران) رفتی و رفت پشت و پناه کبوتران
خیره شده به رفتن تو چشم آسمان
رفتی و خواهرانه کسی داشت میگریست
دیگر نداشت روی سرش خیمه سایبان
اصغر زبان نداشت که همراه با حرم
با اشک و ناله هاش بگوید: عمو بمان
رفتی و مشک ها به عزایت نشسته اند
بعد از تو آب ها همه بودند روضه خوان
بعد از تو بود غارت خیمه شروع شد
بعد از تو بود قصه ی لب ها و خیزران

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب تاسوعا(حضرت عباس)(مثل دریا شده است و تر شده است) *

1110

شعر شب تاسوعا(حضرت عباس)(مثل دریا شده است و تر شده است) مثل دریا شده است و تر شده است
آسمان بود و باز تر شده است
پیش رویش هزار چشمه عطش
پشت سر آب نوحه گر شده است
بعد معراج دست ها؛ حالا
هر عمودی چه با جگر شده است
ای برادر برادرت دریاب
موقع رفتنم دگر شده است
او که از خیر دیدنش نگذشت
تیری اما به چشم شر شده است
چیزی از او نمانده است ولی
از همه هر که هست سر شده است
دختری هم به معجرش میگفت
حتم دارم که یک خبر شده است
عطر نیلی آسمان برداشت
دستهایی که بال و پر شده است
شاعر:علیرضا لک

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب تاسوعا(حضرت عباس)(ای بزرگ قبیله ی دریا) *

1465

شعر شب تاسوعا(حضرت عباس)(ای بزرگ قبیله ی دریا) ای بزرگ قبیله ی دریا
مرد شب های روشن صحرا
قصه ی خواب کودکان حسین
ذکر نجمه، رباب با لیلا
میرسد از کنار گهواره
لای لای عمو عمو سقا
وقت رفتن برای آب انگار
میرود طور، حضرت موسی
تا که می آید از شریعه ببین
باز هم میشود سرش دعوا
همه ی کودکان به دورش جمع
بوی اسفند میکند غوغا
به پناهش همه پناهنده
همه حتی امام عاشورا
شرف تامّ و تمام شرف
کیست این شرزه شیر شاه نجف
خویش را قبله گاه عالم کرد
زره اش را به سینه محکم کرد
شه پری جای پر به خوودش زد
پری از جبرئیل را کم کرد
آسمانی فرشته بوسه زدش
تا به دستش عقیق خاتم کرد
با دو دستش علی اصغر را
بین گهواره اش معمّم کرد
پیش زینب رسید و رخصت خواست
سر به زیر ایستاده سر

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب تاسوعا(حضرت عباس)(چقدر خواستنی نیست جان ِ بعد از تو) *

1221
0

شعر شب تاسوعا(حضرت عباس)(چقدر خواستنی نیست جان ِ بعد از تو) چقدر خواستنی نیست جان ِ بعد از تو
بمانم و چه کنم در جهان بعد از تو
اگر چه کـوهم اما همیشه می ترسم
به هم بریزم با یک تکان بعد از تو
چقدر خوب عزیزم! که رفتنی هستم
وگرنه وای به من در زمان بعد از تو
به خون تک تک رگ هام تشنه اند عزیز
تمام اینهمه نامهربان بعد از تو
تو نیستی و دقایق گدازه باران است
و مانده ام من و آتشفشان بعد از تو
زمین که از غم پشتش خمید جا دارد
همیشه گریه کند آسمان بعد از تو
فقط دعام بکن کم نیاورم ای عشق
چه سخت می گذرد امتحان بعد از تو
شاعر:علی اصغر ذاکری

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 14:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعرشب تاسوعا(حضرت عباس)(رخصت بده از داغ شقایق بنویسم) *

9215
33

شعرشب تاسوعا(حضرت عباس)(رخصت بده از داغ شقایق بنویسم) رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
میخواهم از آن ساقی عاشق بنویسم
نم نم به خروش آیم و هق هق بنویسم
دل خون شد و از معرکه دلدار نیامد
"ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"
در هر قدمت هر نفست جلوه ی ذات است
وصف تو فراتر ز شعور کلمات است
ر حسرت لبهای تو لبهای فرات است
عالم همه از این همه ایثار تو مات است
از علقمه با دیده ی خونبار نیامد
"ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"
سقا تویی و اهل حرم چشم به راهت
دل ها همه مست رجز گاه به گاهت
هر چند تو بودی و عطش بود و جراحت
دلواپس طفلان حرم بود نگاهت
سقای ادب جلوه ی ایثار نیامد
"ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"
افتاد نگاه تو به مهتاب دلش ریخت
وقتی ب

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعرشب تاسوعا (حضرت عباس)(دریای خروشان دل طوفانی توست) *

1509

شعرشب تاسوعا (حضرت عباس)(دریای خروشان دل طوفانی توست) دریای خروشان دل طوفانی توست
دریا خجل از دیده بارانی توست
مشکت شده پاره و دل تیغ هنوز
در حسرت یک بوسه زپیشانی توست
**
هر لحظه و پیوسته تو را می خوانند
لب بسته و دل خسته تو را می خوانند
لب تشنه به را ه تو نشستند عباس
طفلان زبان بسته تو را می خوانند
**
مرهم به نگاه دردمند آمده بود
بر سینه دشمنان گزند آمده بود
از هیبت چشمان خمارت عباس
آن روز نفس به سینه بند آمده بود
**
بر قله ی عشق پرچم افراخته بود
تا شط فرات یک تنه تاخته بود
دستش که بنوشید کمی آب فرات
آن را ز حیا از قلم انداخته بود
**
ای آب میان شعله آبم کردی
خاکستر خجلت وخرابم کردی
آخر ز چه روی پاگذارم به حرم
شرمنده ی طفلک ربابم کردی
شاعر:محمدرض

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب تاسوعا(حضرت عباس)(اي پهلوان من نخواب عدو شير ميشود) *

3818
4

شعر شب تاسوعا(حضرت عباس)(اي پهلوان من نخواب عدو شير ميشود) اي پهلوان من نخواب عدو شير ميشود
اين مرد دل شكسته از غم تو پير ميشود
اي قطره هاي خون تو نمك كربلاي من
ميبينم اين زمين چگونه نمك گير ميشود
پيداست از نگاه زجر كه اي تكيه حرم
كابوس دخترم بدون تو تعبير ميشود
تو فكر رفتني و بعد تو هل من معين من
با سنگها و چوب و هلهله تفسير ميشود
تو فكر رفتني و بعد تو من نيز ميروم
اين دستهاي زينب است كه زنجير ميشود
عباس چشم دشمنان همه دنبال خيمه هاست
برخيز غيرت خدا به خدا دير ميشود
شاعر:محمد ناصری

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر شب تاسوعا(حضرت عباس)(بعد از اذان ظهر زمين پر غبار شد) *

2509
2

شعر شب تاسوعا(حضرت عباس)(بعد از اذان ظهر زمين پر غبار شد) بعد از اذان ظهر زمين پر غبار شد
چشمان خيس علقمه تاريك و تار شد
وقتي عمود بوسه به پيشاني تو زد
قلبم شكست ، چشم قشنگت خمار شد
دستت كه قطع شد همگي جنگجو شدند
فرياد ميزدند ، چه شيري شكار شد
تو روي خاك بودي و دور و بر حسين
تا چشم كار كرد پر از نيزه دار شد
آن كودكي كه جاش روي شانه ي تو بود
پايش به روي خاك پر از نيش خار شد
عباس ! خوب شد نديدي بدون تو
ناموس اهلبيت به صحرا چكار شد
آه اي ركاب حضرت زينب بدون تو
يك كاروان به ناقه ي عريان سوار شد
شمشير سيدالشهدا تا شكستنت
از داغ تو خميده قد ذوالفقار شد
دستت هنوز دور علم بود روي خاك
اين خاطره براي ابد ماندگار شد
شاعر:محمد ناصری

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مرثیه حضرت عباس(آسمان چرخید و چرخید، آسمان چرخید و مشک) *

1079
1

شعر مرثیه حضرت عباس(آسمان چرخید و چرخید، آسمان چرخید و مشک) آسمان چرخید و چرخید، آسمان چرخید و مشک
آسمان لرزید و لرزید، آسمان لرزید و اشک
دست با فوّاره‌ی خون، هم نفس شد با زمین
بازو امّا، مثل باران، چکّه چکّه روی زین
خاک تشنه، جرعه جرعه تشنه تر از مشک شد
آسمان هم رفته رفته، قطره قطره اشک شد
آه ای عشق! ای همه خون ریز، این دست من ست
دستِ دست افشان ترین عاشق، به گاه رفتن ست
این که می‌بینی به مسلخ، همچو بسمل شوقناک
نبض افلاک ست جاری، گشته در آغوش خاک
فاش می‌گویم که وقتی رفت دستم سوی آب
شد فراموشم، تعهّد نامه ام با بوتراب
عهد کرده بودم از جایی که رسم ساقی است
تشنه مانم، تشنه تا جان در نگاهم باقی است
لحظه ای دستم برای امتحان آب رفت
همچو مروارید، در اندیشه‌ی

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(آینه آینه آب است که افتاد، شکست) *

1501

شعر حضرت عباس(آینه آینه آب است که افتاد، شکست) آینه آینه آب است که افتاد، شکست
موج در حالِ شتاب است که افتاد، شکست
چه صدایی ست که از خیمه به صحرا پیچید؟!
دلِ یک خانه خراب است که افتاد، شکست
چیست این سرخی ِ از مشک تراویده به خاک؟!
لابد این جام شراب است که افتاد، شکست
چیست این چیست که بر دیده گذارد ارباب؟!
لوح ِ آیاتِ کتاب است که افتاد، شکست
بی سبب نیست که دستی به کمر دارد او
چشم ِ زیبای تو را بست که افتاد، شکست
این که بی آب شده، پاره شده، مشک که نیست
شیشه يِ عُمر ِ رباب است که افتاد، شکست
دختری آمد و پرسید: علم کو بابا؟
پاسخش این دو جواب است که: افتاد، شکست
شاعر:محمد رسولی

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:45
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(او صدا میزد ولی سقا خجالت میکشید) *

2771
4

شعر حضرت عباس(او صدا میزد ولی سقا خجالت میکشید) او صدا میزد ولی سقا خجالت میکشید
از نگاه زینب کبری خجالت میکشید
او صدا میزد امان نامه گرفتم قوم و خویش
اوصدا میزد بیا... آقا خجالت میکشید
او صدا میزد که باجان خودت بازی نکن
حیدر کرببلا... اما خجالت میکشید
یوسف ام البنین با کوهی از شرمندگی
در کنار یوسف زهرا خجالت میکشید
هضم این مطلب برایش سخت بود - از بچه ها
اغروب روز عاشورا خجالت میکشید
تشنه بود اما به روی خود نمی آورد - خب
هرچه باشد از غم فردا خجالت میکشید
بچه ها از تشنگی در خیمه لَه لَه میزدند
ساقی آب آور تنها خجالت میکشید
فکر وذکرش بود پیش طفل معصوم رباب
روزوشب با نغمه ی لالا... خجالت میکشید
هَمُّ غَمَّ اش بود تا آب آورد در خیمه ها
غصه اش ا

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر حضرت عباس(ع)(تا می شود ز چشمه ی توحید جو گرفت) * علی اکبر لطیفیان

1521

شعر حضرت عباس(ع)(تا می شود ز چشمه ی توحید جو گرفت) تا می شود ز چشمه ی توحید جو گرفت
از دست هر کسی که نباید سبو گرفت
تو آبی و به آب تو را احتیاج نیست
پس این فرات بود که با تو وضو گرفت
کوچک نشد مقام تو ،نه! تازه کربلا
با آبروی ریخته ات آبرو گرفت
شرم زیاد تو همه را سمت تو کشید
این آفتاب بود که با ماه خو گرفت
دیگر برای اهل بهشت آرزو شدی
وقتی عمود ازسر تو آرزو گرفت
خیلی گران تمام شد این آب خواستن
یک مشک از قبیله ی ما یک عمو گرفت
از آن به بعد بود صداها ضعیف شد
ازآن به بعد بود که راه گلو گرفت
***
زینب شده شکسته غرورش،شنیده ای؟
دست کسی به کنج النگوی او گرفت
در کوفه بیشتر به قدت احتیاج داشت
با آستین پاره نمی شد که رو گرفت
شاعر : علی اکبر لطیفیان

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح و مناجات حضرت عباس(ز سجایای تو انگار به ما هم دادند) *

1552
1

شعر مدح و مناجات حضرت عباس(ز سجایای تو انگار به ما هم دادند) ز سجایای تو انگار به ما هم دادند
یعنی ای ماه ز مهر تو بما غم دادند
ادب ماه بنازم که به ما نور دهد
این همه عشق، نگویید بما کم دادند
ای لب لعل تو نازم که به خشکی دریاست
شکر لِلَّه به ما هم کمی از یم دادند
ز وفاداری تو علقمه شد عالمگیر
یعنی از مکتب تو نور به عالم دادند
مادرت ام بنین درس ادب داد تو را
این تو بودی که از این درس دمادم دادند
ذکر غم های حسین از لب تو چون برخواست
قبل هر چیز به یمن تو بما هم دادند
در تماشای تو دلداده تر از زینب کیست؟
این حسین است که بی تو، به قدش خَم دادند
هرکه مست تو شود کار مسیحا بکند
گویی از جام تو بر عیسی مریم دادند
راستی واسطۀ نام کلیم الله کیست؟
می ساقیست به موسی

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 15:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(ع)(وقتی از خیمه ی تو ساقی لشکر کم شد) *

1531
4

شعر حضرت عباس(ع)(وقتی از خیمه ی تو ساقی لشکر کم شد) وقتی از خیمه ی تو ساقی لشکر کم شد
از سر اهل حرم این همه معجر کم شد
تا که از علقمه برخاست اخا ادرکنی
بین گهواره صدای علی اصغر کم شد
مادرم رفت ، پدر بود ، پدر رفت ، حسن
از من امروز به یکجا دو برادر کم شد
دل ما کم شد اگر بعد شما حرفی نیست
حرف این است چرا از تنتان سر کم شد
تو حرم را به منِ خسته سپردی امّا
هر چه کردم نشد از خیمه دو دختر کم شد
تو زمین خوردی و از عمر کمم دیدی که
مانده بود آنچه همان لحظه ی آخر کم شد
خوب کردی روی نیزه تو به بالا رفتی
لااقل دیدِ تو را غصه ی مادر کم شد

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(ع)(گر غم به دلت داری، غمخوار ابالفضل است) *

1643
1

شعر حضرت عباس(ع)(گر غم به دلت داری، غمخوار ابالفضل است) گر غم به دلت داری، غمخوار ابالفضل است
دل را نده بر هر کس، دلدار ابالفضل است
مجموعه ی تقوا و، ایثار ابالفضل است
در لشکر ثاراله، سردار ابالفضل است
آری ادبش را او از، ام بنین دارد
صد خادم درباری، چون روح الامین دارد
از قامت او پیدا، روی پدرش باشد
هر خصم فراری از، تیغ و سپرش باشد
نذر پسر زهرا، دستان و سرش باشد
خورشید حسین است و، این هم قمرش باشد
شد ماه بنی هاشم، تنها لقب عباس
مهتاب خورَد غبطه، بر خال لب عباس
تیغ و علمِ حق است، تیغ و علم عباس
لرزه به جهان افتد، با هر قدم عباس
در پای نهال دین، چون ریخت دم عباس
محشر به کف زهراست، دست قلم عباس
تا دست جدای او در، حشر عیان گردد
هر عبد گنهکاری، بخشیده به

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:11
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت ابالفضل عباس(ع)(امیر علقمه از صدر زین به زیر افتاد) *

1144

شعر حضرت ابالفضل عباس(ع)(امیر علقمه از صدر زین به زیر افتاد) امیر علقمه از صدر زین به زیر افتاد
میان لشگری از تیغ و نیزه گیر افتاد
دو دست زخمی او ماند و طعنه ی تکبیر
به یــاد مــنــزلت آیــه ی غــدیر افــتــاد
چقدر شِدت ضرب عمود سنگین بود!
دوبــاره چند تــرک بر دل کویــر افتاد
نگاه خسته و شرمنده اش به آقا گفت:
ببخش‎‏ْ، مشک حرم بین این مسیر افتاد
چگونـه پیکـر او را بـه خـیـمه هـا ببرد؟
حسین گریه کنان فکر یک حصیر افتاد
شاعر:وحید قاسمی

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر حضرت عباس(ع)(بسته از خون دلم راهِ تماشا شده است) *

2535
1

شعر حضرت عباس(ع)(بسته از خون دلم راهِ تماشا شده است) بسته از خون دلم راهِ تماشا شده است
تشنگيِّ لبِ تو حيرت دريا شده است
مادرت امّ بنين نيست اگر بر سر ِ تو
همه يِ دشت پُر از گريه يِ زهرا شده است
داغ ِ دستِ قلم و مشك و علم پيرم كرد
بي تو ناچيزترينم، كمرم تا شده است
بين اين لشگر ِ سرمستِ غرور از بدنت
پاسخ گريه يِ من خنده و هورا شده است
قسمتي از سر ِ تو ريخته بر شانه يِ تو
واي بر من چقدر زخم ِ سرت وا شده است
اين تمام بدنت نيست علمدار رشيد
چقدر فاصله در قَدِّ تو پيدا شده است
گرچه بعد از رويِ زين نقش ِ زمينت كردند
تكه هايِ بدنت بر سر ِ من پا شده است
كاسه ي چشم كجا؟ حجم ِسر ِ تير كجا؟
آه در چشم تو شمشير ِ سه پر جا شده است
ميكشم تير من از چشم تو برخيز

  • چهارشنبه
  • 14
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 16:22
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد