روز عاشورا

مرتب سازی براساس

شعر روز عاشورا(نه تنها زخم ها بی التیام است) *

1529
2

شعر روز عاشورا(نه تنها زخم ها بی التیام است) نه تنها زخم ها بی التیام است
حدیث غربت او نا تمام است
میان قتلگاه افتاده اما
نگاه آخرش سوی خیام است
دل من داغدار رفتن تو
به روی خاک این صحرا تن تو
تمام گرگ ها در قتلگاه و
چه دعوایی سر پیراهن تو
اسير غربتي جانكاه، زینب
دلش بی تاب شد ناگاه، زینب
صدایی می رسد از بین گودال
إلَیَّ ، یا اُخَیَّ ، آه زینب

  • دوشنبه
  • 26
  • فروردین
  • 1392
  • ساعت
  • 08:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 رضا تاجیک

دانلود زمینه نوحه برای مخصوص شب عاشورای حسینی -( شب عاشقی/ شاه کرببلاست ) * رضا تاجیک

175

دانلود زمینه  نوحه برای مخصوص شب عاشورای حسینی -( شب عاشقی/ شاه کرببلاست ) شب عاشقی/ شاه کرببلاست
شب پر زدن / اولیای خداست
خیمه خیمه هر دلی غرق ذکر ربنا
عالمی پروانه و شمعشون خون خدا
خیمه های ارباب - پر ز عطر سیبه
کربلا اسیر - ناله ای غریبه
یاحسین مظلوم 4
****
یه مادر تو حرم / لالایی می خونه
انگار از سر صبح/ یه چیزی می دونه
کاش که پای دشمنا بین خیمه وا نشه
کاش که بین خیمه ها شعله ها برپا نشه
چشمای رقیه - باز داره می باره
دستشو به سمت - آسمون میاره
یاحسین مظلوم 4
****
انبیا اومدن/ تماشا میکنن
اقتدا به شه/ کربلا میکنن
یاوران شاه عشق، مظهر خیرالعمل
حضرت قاسم میگه ذکر أحلی من عسل
شب شب عبادت - شب شب زیارت
عاشقای ارباب - تو تب شهادت
یاحسین مظلوم 4
********
شاعر: رضا تاجیک

  • جمعه
  • 17
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 14:53
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

دانلود زمینه با سبک برای روز عاشورا -( آه نرو اي قرار من ) * احسان جاودان

2159
3

دانلود زمینه با سبک برای روز عاشورا -( آه نرو  اي قرار من  ) آه نرو اي قرار من 2 آه نرو تنها يار من 2
كمي آهسته برادر بمون اي هستي خواهر 2
دل چه غمينه- ماه مدينه
كاشكي رو سينه ات - سايه نشينه
داري مي ري تو أخا؟ خداحافظ
دارم اميد لقا، خداحافظ
شهيد كرب و بلا خداحافظ
****
آه نرو اي خون خدا 2 آه بيا اي گل وفا 2
بذار با بوسه به حنجر بشم هم ناله مادر 2
ماه دل آرام- مرهم غمهام
افتاده از غم- لرزه به پاهام
داري مي ري تو أخا؟ خداحافظ
دارم اميد لقا، خداحافظ
شهيد كرب و بلا خداحافظ
****
آه عزيز برادرم 2 آه مي لرزه چرا حرم؟2
خدا خاكم به سر اومد به ني قرص قمر اومد 2
رفته تو گودال - مادرم از حال
بر سر نيزه اس - كعبه ي آمال
شهيد كرب و بلا خداحافظ 3
********

شاعر : احسا

  • شنبه
  • 18
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 16:29
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب
 جابر عابدی

اشعار زمینه برای روز عاشورا -( رفتی و تنهایی شد نصیبم حسین ) * جابر عابدی

35

اشعار زمینه برای روز عاشورا -( رفتی و تنهایی شد نصیبم حسین  ) رفتی و تنهایی شد نصیبم حسین
تو چنگ این غصه ی عجیبم حسین
من بین نامحرما هراسون حسین
تو روی نیزه یار غریبم حسین
بی تابم و سوختم از داغ تو داداش
زینبتو بزن صداش - که غمه لحظه لحظه هاش
دیگه بسه، چرا چشماتو بسته ای
نکنه از من خسته ای - دلمو بد شکسته ای
حسینم، بیقرارم - تو بغض شب تارم
میمیرم بی تو دلدارم 2
وای حسین حسین
از تازیونه نفس بریدم حسین
بار غمتو به دوش کشیدم حسین
یادم نمیره وقتی تو گودال حسین
بریده رگهاتو هی بوسیدم حسین
کاشکی منو با خودت میبردی حسین
دلمو آزردی حسین - چی سرم آوردی حسین
تو آتیش تنهایی دارم میسوزم
میبینی بد حال و روزم - نیگامو به نی میدوزم
حسینم، خسته حالم - شکسته پر و بالم
هن

  • شنبه
  • 5
  • مهر
  • 1393
  • ساعت
  • 15:24
  • نوشته شده توسط
  • علی
ادامه مطلب

شعر روز و عصر عاشورا -( محمد از حراء گریان رسیده ) * حیدر عیسایی

2054
6

شعر روز و عصر عاشورا -( محمد از حراء گریان رسیده ) محمد از حراء گریان رسیده
تن پاکت عدو، در خون کشیده
خدا داند که چشمِ چرخ گردون
شهیدی مثل تو، عریان ندیده
برادر...! صبر من لبریز باشد
چرا دشمن چنین خونریز باشد؟
الهی کــور گردم تا نبینـم
سرت از مرکبـی آویـز باشد
تمام کربلا را این خبر بود
صدای خواهر تو بی اثر بود
نخاع گردنت را قطع کردند
نمیدانم...که خنجر یا تبر بود...؟؟

شاعر : حیدر عیسایی

  • چهارشنبه
  • 3
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

دانلود سبک زمینه روز عاشورا -( خون می باره از چشای خورشید ماه گریه می کرد برای خورشید ) * حسین ایزدی

2137
2

دانلود سبک زمینه روز عاشورا -( خون می باره از چشای خورشید      ماه گریه می کرد برای خورشید ) (به سبک بین همه دلبرای دنیا)
خون می باره از چشای خورشید ماه گریه می کرد برای خورشید
پر بود صدای نیزه و شمشیر دیگه نیومد صدای خورشید
روی، نیزه راس حسینِ
عرشِ، غرق در شور و شینِ
وای، امون از این مصیبت
******
گودال پره از نیزه و شمشیر تا چشم می کنه کار پره از تیر
انگاری دیگه کارش تمومه دیگه خواهرش تنها می مونه
خواهر، قدش هلالی شده
ببین، عمه چه حالی شده
وای، امون از این مصیبت

شاعر : حسین ایزدی

دانلود سبک

  • شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 امیر عباسی

دانلود سبک زمینه-شور روز عاشورا -( روز عاشورا شده کربلا غوغا شده ) * امیر عباسی

7323
5

دانلود سبک زمینه-شور روز عاشورا -( روز عاشورا شده      کربلا غوغا شده ) روز عاشورا شده کربلا غوغا شده
امروز کبوتران گریه بر بامند فتنه گران ذلیل اسلامند
یزیدیان همیشه نا کامند
حسین آقام آقام آقام
******
باشد چون پیر خمین راه ما راه حسین
باشد تا به اَبَد مرام حِزب الله پیروی از مکتب روح الله
با مدد از حضرت ثاراالله
حسین آقام آقام آقام
******
دین ما حبّ ولی عشق ما سید علی
ما با حسین حسین عبد خدا هستیم پیرو راه شهدا هستیم
سینه زن کرببلا هستیم
حسین آقام آقام آقام

شاعر : حاج امیر عباسی

دانلود سبک

  • شنبه
  • 6
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 12:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر دودمه و دم پاره روز عاشورا -( کمی آهسته تر ای جان زینب حسین جانان زینب ) *

35278
51

شعر دودمه و دم پاره روز عاشورا -(  کمی آهسته تر ای جان زینب    حسین جانان زینب ) کمی آهسته تر ای جان زینب حسین جانان زینب
نظر کن دیده ی گریان زینب حسین جانان زینب
******
شاه گفتا کربلا امروز مهمان من است عید قربان من است
مادرم زهرای اطهر دیده گریان من است عید قربان من است
******
تا ببوسم حنجرت آرامتر ای نور عین یبن الزهرا یا حسین
گوییا زهرا به دنبالت نماید شور و شین یبن الزهرا یا حسین
*******************
دم پـاره
آهسته رو برادر رحمی نما به خواهر
******
عمه بیا محشر کبری ببین مرکب بی صاحب بابا ببین
******
به پیش چشم فاطمه مادرش تشنه بریدند سر از پیکرش

  • دوشنبه
  • 8
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر کربلا و عاشورا -( بازار شام و سنگ و سر و محملی عیان ) * صمد علیزاده

3142
4

شعر کربلا و عاشورا -( بازار شام و سنگ و سر و محملی عیان ) بزم شراب و عترت طــاها خدا چرا
ویرانه ها و دخـــــترزهرا خدا چرا
بازار شام و سنگ و سر و محملی عیان
کوچه به کوچه زینب کبری خداچرا
سرکوچه گرد شام و تنش کربلانشین
خورشید روی نیزه ی اعدا خداچرا
باران سنگ جای خوشامد به میهمان
بیش از بقیه بر سرسقــــا خدا چرا
بوسیده بوسه گاه رسول و بتول را
آن خیزران به تشت مطلا خدا چرا
‏‎آن نیمه شب چقدرشبیه به هم شدند
طفل سه ســــاله و سر بابا خدا چرا
آگاه از بلا و قـــــــــــــوانین ابتلا
خون خدا و این همه بلوا خدا چرا
***
جاریست خون سرخ تودرطول عصرها
درسرخـــــــــــنای تنگ شفقها وفجرها

شاعر : صمد علیزاده

  • چهارشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 13:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر کربلا و عاشورا -( باطن ترین من، نه خداحافظی مکن ) * علی اکبر لطیفیان

2698
3

شعر کربلا و عاشورا -( باطن ترین من، نه خداحافظی مکن ) باطن ترین من، نه خداحافظی مکن
هر چند ظاهراً، نه خداحافظی مکن
من نیمه توام جلویت ایستاده ام
با نیمِ خویشتن، نه خدا حافظی مکن
یک اهل بیت را ته گودال می بری
ای خُمس پنج تن، نه خداحافظی مکن
اصلاً بدون من سفری رفته ای بگو
حالا بدون من؟ نه خداحافظی مکن
پس حرف می‌زنی که خداحافظی کنی
این گونه نه نزن، نه خداحافظی مکن
شاید کسی نبرد خدا را چه دیدی
با کهنه پیرهن، نه خداحافظی مکن
این سمت عزیز، محترم، با کفن، ولی
آن سمت بی کفن، نه خداحافظی مکن
بعد از تو چند مرد به دنبال چند زن
بعد از تو چند زن! نه خداحافظی مکن

شاعر : استاد علی اکبر لطیفیان

  • چهارشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 13:18
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر کربلا و عاشورا -( قرار بوده شما راز اشک‌ها باشی ) * سید علی اصغر علوی

1636
4

شعر کربلا و عاشورا -( قرار بوده شما راز اشک‌ها باشی ) قرار بوده شما راز اشک‌ها باشی بهانه‌ی همه‌ی گریه‌های ما باشی
مقیم چشم پرآب اهالی گریه سوار کشتی غم، مرد ناخدا باشی
همیشه حسن ختام تمام منبرها در اوج خطبه شما ختم قصه ها باشی
کسی بدون شما تا خدا نخواهد رفت قرار بوده شما جاده‌ی خدا باشی
بدون سجده به تربت بناست صدها سال پی قبولی یک رکعت و دعا باشی
قبول! قبر شما سینه‌های ما... اما بناست شب به شب جمعه کربلا باشی
بیا به مجلسمان! دل تو را ندیده ولی به چشم گریه‌کنانت تو آشنا باشی
اگر به صورت ما دست خویش را بکشی امیر چهره سپیدان روسیا باشی

شاعر : سید علی اصغر علوی

  • چهارشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 13:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر کربلا و روز عاشورا -( از خدا آمده ام تا به خدا برگردم ) * مجید تال

6057
23

شعر کربلا و روز عاشورا -( از خدا آمده ام تا به خدا برگردم ) از خدا آمده ام تا به خدا برگردم
پس چرا از سفر کرب و بلا برگردم
می روم پشت سرم آب نریز ای مادر
وطن مادری آنجاست چرا برگردم
من به پابوسی آن سرور بی سر بروم
وای اگر از حرمش بی سروپا برگردم
کفن و چادر و انگشتر سوغاتم نیست
بگذارید که با شرم وحیا برگردم
سر پروازبه سوی غم دیگردارم
می روم شام مگربااسرابرگردم
دل بیمار فقط ازتوشفامی خواهد
شب جمعه است دلم کرب و بلا میخواهد...

شاعر : مجید تال

  • چهارشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 13:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر کریلا و روز عاشورا -( دشمن مجال پا زدنت را گرفت و برد ) * سید صادق موسوی

2132
3

شعر کریلا و روز عاشورا -( دشمن مجال پا زدنت را گرفت و برد ) دشمن مجال پا زدنت را گرفت و برد
یعنی حسین های تنت را گرفت و برد
دزدی ز ره رسید...خدا را نمیشناخت
عمامه و پیرُهنت را گرفت و برد
مردی به شیوه ای وقیحانه آمدو...
ته مانده های بدنت را گرفت و برد
نوبت به ساربان رسید و دم غروب
انگشتریِ یمنت را گرفت و برد
دندان...زبان...لبت...و خلاصه سنان پست
شیرازه های دهنت را گرفت و برد

شاعر : سید صادق موسوی

  • چهارشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 14:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

شعر کربلا و روز عاشورا -( کربلا محشر کبری شده است واویلا ) * علیرضا خاکساری

10171
20

شعر کربلا و روز عاشورا -( کربلا محشر کبری شده است واویلا  ) کربلا محشر کبری شده است واویلا
خون جگر حضرت زهرا شده است واویلا
گوش در گوش همه لشگریان میگفتند
پسر فاطمه تنها شده است واویلا
از سر نیزه و شمشیر زمین گیر شدی
تیر ها در بدنت جا شده است واویلا
نه فقط بر دهنت نیزه زدند آقاجان
نیزه ای در کمرت تا شده است واویلا
هنر حرمله هم کار به دستت داده
بند بند بدنت وا شده است واویلا
تبر و کعب نی و نیزه و شمشیر ای وای
دور گودال چه غوغا شده است واویلا
به سر بردن راس تو رقابت دارند
به سر نعش تو بلوا شده است واویلا
لگدی زد بدن پاک تو را برگرداند
نکند شمر مهیا شده است... واویلا
****
میکندخواهر غمدیده تان سجد ه ی شکر
آخر انگشت تو پیدا شده است واویلا
****
به روی چکمه

  • چهارشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 14:40
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر کربلا و عاشورا -( بگذارید کناربدنش گریه کنم ) * سید محمد جوادی

2841
7

شعر کربلا و عاشورا -( بگذارید کناربدنش گریه کنم ) بگذارید کناربدنش گریه کنم
بگذارید به بی سرشدنش گریه کنم
تا که سر داشت نشد پاک کنم خون سرش
مهلتی نیست که چون زخم تنش گریه کنم
بگذارید گلم را که فتاده است به خاک
کنم از چادر مادر کفنش گریه کنم
چه غریبانه صدازد که مرا آب دهید
بگذاریدبه سوز سخنش گریه کنم
ساربانان مزنیدم به خدا خواهم رفت
اندکی صبر کنار بدنش گریه کنم

شاعر : سید محمد جوادی

  • چهارشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 14:42
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

شعر کربلا و عاشورا -( چیزی نمانده است ، سبکبال تان کنند ) * علیرضا خاکساری

2182
2

شعر کربلا و عاشورا -( چیزی نمانده است ، سبکبال تان کنند  ) چیزی نمانده است ، سبکبال تان کنند
چیزی نمانده است،که بد حال تان کنند
چیزی نمانده است ، بیفتی زمین حسین
چیزی نمانده راهی گودال تان کنند
چیزی نمانده است ، بیایند سوارها
در زیر سم اسب لگدمال تان کنند
چیزی نمانده است ، همین نطفه های حیض
با نعل های مرکب شان چال تان کنند
چیزی نمانده است ، روند جانب خیام
بی حرمتی و.... غارت اموال تان کنند

شاعر : علیرضا خاکساری

  • چهارشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:26
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر عاشورا -( علت غوغای گودی نیزه بود ) * جواد قدوسی

2686
3

شعر عاشورا -( علت غوغای گودی نیزه بود ) علت غوغای گودی نیزه بود
نیزه ای آمد حسینم را ربود
از چه رو بر روی جانان میزنی
جان ندارد از زدن آخر چه سود؟
صورتش پر خون شده بس کن دگر
مثل زهرا صورتش گشته کبود
فرق عباس و عمود آهنین
بین گودال آورند آیا عمود؟
چشم نامردان چه شور است جان من
پر شده گودی پر از چشم حسود
تنگی گودال از کینه پر است
کینه ها را باید از آنجا زدود
از سما با چشم گریان رب، حسین
می فرستد بر ذبیح خود درود
می شنیدم زیر لب آن مرد گفت
می زدم بازم اگر زینب نبود
خواهرت تنها و بی کس مانده و
قامتم از این همه غم ها خمود

شاعر : جواد قدوسی

  • چهارشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:29
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر کربلا و عاشورا -( آمد محرم و همه دم گیر هیئتم ) * جواد دیندار

2737
5

شعر کربلا و عاشورا -( آمد محرم و همه دم گیر هیئتم ) آمد محرم و همه دم گیر هیئتم
با آه و دیده ی پر نم ، گیر هیئتم
تنها نه این کتیبه و این بیرق و علم
با شعر محتشم،منِ کم گیر هیئتم
سرهای قدسیان که بماندبه جای خود
من با سری به زانوی غم ، گیر هیئتم
پیرم نموده این غم عظمای کربلا
چون مادرش به قامت خم،گیر هیئتم
با صاحب الزمان بزنم ناله صبح و شام
با صاحب الزمان دلم ، گیر هیئتم
این آرزو شده که ببینم فقط حسین
وقتی که میرسد عجلم ، گیر هیئتم

شاعر : جواد دیندار

  • چهارشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:31
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شعر کربلا و روز عاشورا -( با احتیاط لاله ي ما را پیاده کن ) * علی اکبر لطیفیان

2280
1

شعر کربلا و روز عاشورا -( با احتیاط لاله ي ما را پیاده کن ) با احتیاط لاله ي ما را پیاده کن
عباس جان، سه ساله ي ما را پیاده کن
با احتیاط بار حرم را زمین گذار
زانو بزن وقار حرم را زمین گذار
با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای
می ترسم آنکه گیر کند گوشواره ای
چشم مخدرات به سمت نگاه تو
دوشیزگان محترمه در پناه تو
باحوریان رفته به زیر نقابها
یک لحظه روبرو نشدند آفتابها
این حوریان عزیز خدایند و بس، همین
این دختران کنیز خدایند و بس، همین
این دختر علی ست که بالش شکستنی است
ناموس اعظم است و وقارش شکستنی است
از این به بعد ماهِ حرم آفتاب باش
عباس جان مراقب این با حجاب باش
این دختران من که بیابان ندیده اند
در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند
یک لحظه هم ز خیمه ي طفلان جدا ن

  • چهارشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:33
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر کربلا و روز عاشورا -( ز بس که نیزه نشسته به جسم پرپر تو ) * محمدرضا شمس

3256
3

شعر کربلا و روز عاشورا -( ز بس که نیزه نشسته به جسم پرپر تو ) ز بس که نیزه نشسته به جسم پرپر تو
ورق ورق شده در قتلگاه دفتر تو
چقدر نیزه شکسته کنارت افتاده
چقدر تیر فرو رفته بین پیکر تو
هنوز از گلویت خون تازه می آید
هنوز بر سر نی جاری است کوثر تو
سر شکسته عباس آب آور را
نشانده اند سر نیزه ای برابر تو
چقدر لطمه زده روی گونه اش امروز
نمانده سوی نگاهی به چشم خواهر تو
زدند بر رخ ماه تو هیجده ضربه
که نیست نقطه سالم به صورت و سر تو
غروب گوشه گودال روضه می خواند
برای این همه زخم تن تو مادر تو

شاعر : محمدرضا شمس

  • چهارشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:37
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر کربلا و عاشورا -( درد ناموس استخوان سوز است ) * هادی قهرمانی

3839
4

شعر کربلا و عاشورا -( درد ناموس استخوان سوز است ) درد ناموس استخوان سوز است
فکر ناموس خانمان سوز است
اگر از اولیای حق باشی
غم ناموس سخت جان سوز است
آن امامی که بین دشت بلا
روضه هایش همه عیان سوز است
میشود گفت از نگاه آخر او
ترس ناموس دودمان سوز است
اگر از غصه هاش می میریم
ریشه هایش درون آن سوز است
غیرت الله و ترس از حرمش؟
آتشی سخت آسمان سوز است
از همین رو محرم و صفرش
عالمی آه و یک جهان سوز است
اینکه گفتند نام اوست ملاک
علتش در دل همان سوز است
تو مگو شمر کشت یا که سنان
داغ زینب غمی نهان سوز است
گر نویسی حسین یا زینب
معنی هر کدامشان سوز است
ما که یا دست یار مانع شد
یا که گفتیم که نخوان! سوز است
درد اربابمان همیشه مخفی ماند
زخمهایی که کهکشان سوز

  • چهارشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:43
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر روز عاشورا -( یک نفر انگشترت را می برد ) *

1849
2

شعر روز عاشورا -( یک نفر انگشترت را می برد ) یک نفر انگشترت را می برد
دیگری بال و پرت را می برد
گرگی از بالا سرت رویت درید
می جوید و پیکرت را می برد
ناتمام کرده سنانی حرف تو
حرف های بیشترت را می برد
با لگد بر صورت تو می زد و
سوی چشمان ترت را می برد
همهمه گشت و صدا بالا گرفت
های های خواهرت را می برد
جان زینب تو بیا دل را ببین
عضو عضو دلبرت را می برد
چون درختان خزان ریخته تنت
هر که می آید برت را میبرد
بین شمر و خواهرت دعوا شده
قاتلت رفت و سرت را میبرد
بیش از این تابش نبود از حال رفت
حضرت حق مادرت را می برد

  • چهارشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر کربلا و روز عاشورا -( آسمان و زمين با زينب ) *

1815
1

شعر کربلا و روز عاشورا -( آسمان و زمين با زينب ) آسمان و زمين با زينب
ديده هاشان ز گريه پر خون است
فاطمه دست بر كمر دارد
درد پهلوي او افزون است
به گمانم مصيبتي بر پا
به ميان زمين و كرب و بلاست
شمر بر روي سينه مولا
ذكر خواهر فقط واويلاست
نيزه اي را ميان حنجر او
دشمن از روي جهل خود جا كرد
اندكي نيزه اش را چرخاند
ناگهان در گلوي او تا كرد
هر كه با هر چه در توانش بود
راهي قتلگاه آقا شد
نينوا گشته پر ز خون خدا
تكه تكه عزيز زهرا شد
بين شمشير و نيزه در گودال
پيكر بي سر برادر ديد
خم شد و جاي مادرش زهرا
بوسه گاه رسول را بوسيد
به خدا گشته پير و زار و حزين
زينب از فرط غصه و ماتم
كمرش خم شده دخت علي
ز فشار غريبي و زين غم

  • چهارشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:49
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر روز عاشورا -( کوتاه کن کلام ... بماند بقیه اش ) * محمد صادق رسولی

3523
5

شعر روز عاشورا -( کوتاه کن کلام ... بماند بقیه اش ) کوتاه کن کلام ... بماند بقیه اش
مرده است احترام ... بماند بقیه اش
از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود
آن هم نشد حرام ... بماند بقیه اش
هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت
آمد به انتقام ... بماند بقیه اش
شمشیرها تمام شد و نیزه ها تمام
شد سنگ ها تمام... بماند بقیه اش
گویا هنوز باور زینب نمی شود
بر سینه ی امام؟ ... بماند بقیه اش
پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته

در بین ازدحام... بماند بقیه اش
راحت شد از حسین همین که خیالشان
شد نوبت خیام....بماند بقیه اش
رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول
یافاطمه! سلام ... بماند بقیه اش
از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش
خون علی الدوام ... بماند بقیه اش
سر رفت آه، بعد هم انگش

  • چهارشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:53
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر روز عاشورا -( همه ي خونِ دلش از جگرش بيرون زد ) *

1684
5

شعر روز عاشورا -( همه ي خونِ دلش از جگرش بيرون زد ) همه ي خونِ دلش از جگرش بيرون زد
غم او لحظه ي قتل پسرش بيرون زد
آن چنان نيزه فرو رفت ميان تن او
در بدن رفت ولي بيشترش بيرون زد
زخم شمشير عميق است نه اندازه ي تير
تير بر سينه نشست از كمرش بيرون زد
قاتلش را وسط هلهله ها زينب ديد
كه ز گودال به همراه سرش بيرون زد
وقت غارت كسي آمد زرهش را دزديد
ديگري خنده كنان با سپرش بيرون زد
وقت دفن ِتن صدپاره اش از بين حصير
قسمتي از بدن مختصرش بيرون زد

  • چهارشنبه
  • 17
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 16:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر روز عاشورا -( این چه گردیست که بر پاست، خدا رحم کند ) * هادی کلانتریان

2266
4

شعر روز عاشورا -( این چه گردیست که بر پاست، خدا رحم کند  ) این چه گردیست که بر پاست، خدا رحم کند
آن سوی حادثه غوغاست،خدا رحم کند
در هـیـاهـوی زمیــن قـلـب زمـان مـیـگـیـرد
آسمان غرق تماشاست،خدا رحم کند
در سر شمر چه طرحیست که می چرخاند
خنجری را که مهیاست، خدا رحم کند
چـه شـده مـثـل دـلم نـبض زمـین میلرزد؟
این چه شوریست که برپاست؟ خدا رحم ک

شاعر : هادی کلانتریان

  • پنج شنبه
  • 18
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 03:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر روز عاشورا -( هر دم در آستانه ی عشقت گدا شدم ) * هاشم طوسی

3483
6

شعر روز عاشورا -( هر دم در آستانه ی عشقت گدا شدم ) هر دم در آستانه ی عشقت گدا شدم
از معصیت رها شدم و با خدا شدم
معجون شیر مادر و اشک عزایتان
بر جان من نشست و به تو مبتلا شدم
آندم که تربت تو به کامم گذاشتند
دلداده ی تو و غم کرب و بلا شدم
با واژه های » بر لب خشکیده ات اسلام »
با ماجرای تشنگی ات آشنا شدم
هر دفعه بر در تو زمین خورده آمدم
در زیر پرچم و علمت باز پا شدم
دیدم که بسته شد در رحمت بر روی من
وقتی بقدر یک نفس از تو جدا شدم
رویای بیکرانه و شیرین هر شبی
آقای ذره پرور و سالار زینبی
بر روی برگ برگ غزل جای شبنم است
اشکت به زخمهای دلم مثل مرهم است
زهرا نگاه کرده به من نوکرت شدم
جنس دل و تراشه ی این سینه از غم است
دار و ندارتان همگی خرج من شده
گر

  • پنج شنبه
  • 18
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 03:57
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر روز عاشورا -( دوباره تازه شد آیین غم ، بیا و ببین ) * محمد عباسیه کهن

2225
2

شعر روز عاشورا -( دوباره تازه شد آیین غم ، بیا و ببین ) دوباره تازه شد آیین غم ، بیا و ببین
جهان به سوگ حسین و زمانه چله نشین
نفس نفس غم و ناله، قدم قدم غربت
دوباره ماه محرم، به غم نشسته ترین
سیاه پوش خروشان به طبل و سنج عزا!
اگر چه صحن و سرا را تو بسته ای آذین
کمی ملاحظه کن، فاطمه شکست، بس است
بس است طبل مزن ای سیاه خشم آگین

شاعر : محمد عباسیه کهن

  • پنج شنبه
  • 18
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 04:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر روز عاشورا -( زمان به وقت محرم غروب عاشورا ) * عبدالصالح شمس الهی

2604
4

شعر روز عاشورا -( زمان به وقت محرم غروب عاشورا ) زمان به وقت محرم غروب عاشورا
صداي هلهله در دشت آخر غوغا
دوباره باز شده زخم كهنه دردي
دوباره دست پليدي كه سر زد از شورا
كنار شط فرات و ميان خيمه عطش
و قصه اي كه نوشته ست دست يك سقا
و باز گريه يك زن و دست و يك صورت
وباز ناله زينب و باز يا جدا
كنار خيمه نشستست دختري گل پوش
و مشق ميكند اينجا ، عطش ، امان ، بابا
گرفته شيون" طفلم كجاست "يك مادر
و گريه هاي فلك سوز در دل صحرا
كدام واژه بيايد كه روضه جان ندهد
كمك كنيد به شاعر كمك ، شما ، آقا
اميد ميرود آري اميد زينب هم
كه تيغ بركشد از جا اميد عاشورا

شاعر : عبدالصالح شمس الهی

  • پنج شنبه
  • 18
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 04:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر روز عاشورا -( کلاف و یوسفم را هر دو در بازار گم کردم ) * سید جعفر فاطمیان

1806
3

شعر روز عاشورا -( کلاف و یوسفم را هر دو در بازار گم کردم  ) کلاف و یوسفم را هر دو در بازار گم کردم
گل زهرائی ام را من در این گلزار گم کردم
بر آن بودم دل شیدا کنم در گیسویش پیدا
خدایا با چه کس گویم دل و دلدار گم کردم
اناالحق گوی می گردم به دنبال خم زلفش
سیه روزی تماشا کن طناب دار گم کردم
چه پیش آمد که در گودال زیر نیزه ها امروز
گلم را در زمان واپسین دیدار گم کردم
بگو یارا چرا صحرا ز عطر یاس لبریز است
همان یاسی که من بین در و دیوار گم کردم
بیا مادر که هم دردیم یادم هست می گفتی
که راه خانه را در کوچه چندین بار گم کردم

شاعر : سید جعفر فاطمیان

  • پنج شنبه
  • 18
  • مهر
  • 1392
  • ساعت
  • 05:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد