شعر امام زمان (عج)

مرتب سازی براساس

شعر مدح امام زمان(آدمی را بهترین سرمایه افکار است و بس) *

2004
2

شعر مدح امام زمان(آدمی را بهترین سرمایه افکار است و بس) آدمی را بهترین سرمایه افکار است و بس
زندگی در راه افکار سعی در کار است و بس
هر کس را آرزویی در جهان باشد ولی
آرزوی ما به دوران دیدن یار است و بس
ای ولی منتظر باز آ که چشم دوستان
روز و شب از بهر دیدار تو خونبار است و بس
در سرما جز هوای جنت روی تو نیست
دیده ما بر رخت مشتاق دیدار است و بس
گوشه چشمی به ما افکن شما از روی لطف
چون که دیدار تو درمان دل زار است و بس
در گلستان جهان روییده بس خار ستم
چاره اش تنها از ان تیغ شرر بار است وبس
لب ببند از گفته ی خسرو سعی در افکار کن
شرط ایمان مسلمانی به کردار است و بس

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 06:28
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر مدح امام زمان(صبر می کنم در شهر دل تا بنگرم جای تو را) *

2003
1

شعر مدح امام زمان(صبر می کنم در شهر دل تا بنگرم جای تو را) صبر می کنم در شهر دل تا بنگرم جای تو را
سربرکشم از آسمان بوسم کف پای تو را
اشکی به چشمم کن عطا تا شویمش از هر خطا
شاید ببینم لحظه ای رخسار زیبای تو را
عمری به صحرای جنون از دل خورد پیوسته خون
عاقل اگر بیند دمی روی دل آرای تو را
از کاسه بیرونش کشم یکباره در خونش کشم
چشمی که می خواهد زمن غیر از تماشای تو را
این در خیال وصل خود آن در تمنای جنان
من از خدا آراو جان دارم تمنای تو را
قلب خود را می درم هوش از دو صد لیلی برم
یک شب اگر مجنون شوم مجنون صحرای تو را
دل را به دستش می دهم جان را فدایش می کنم
بادار به گوشم آورد یک لحظه ای آوای تو را
روزی که درس عاشقی در مکتبت آموختم
دیدم ندیدم در الف جز قد رع

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 06:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح فراق امام زمان(تا کیدبه تمنای وصال تو یگانه ) *

2450
1

شعر مدح فراق امام زمان(تا کیدبه تمنای وصال تو یگانه ) تا کیدبه تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد کخه سراید غم هجران تو یا نه
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
رفتم به در صومعه ی عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بت خانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بت خانه بهانه
عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آئین تو جوید
تا غنچه نشکفته این باغ که بوید
هر کس به زبانی سخن مد

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 06:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام زمان(ای آن كه بود منزل و مأوای تو چشمم) *

2361
1

شعر مدح امام زمان(ای آن كه  بود منزل و مأوای تو چشمم) ای آن كه بود منزل و مأوای تو چشمم
باز آ که نباشد به جز از جای تو چشمم
در راه تو با دیده ی حسرت نگرانم
دارد همه دم شوق تماشای تو چشمم
گر قابل دیدار جمال تو نباشد
ای کاش که افتد به کف پای تو چشمم
تا چند دهی وعده ی دیدار به فردا
شد تار در اندیشه ی فردای تو چشمم
تا کور شود دیده ی بد خواه تو بگذار
یک لحظه فتد بر قد رعنای تو چشمم
تا عکس تو در آینه ی دیده ام افتد
باز ست هماره به تمنای تو چشمم
باز آی و قدم نه بسر دیده که شاید
روشن شود از پرتو سیمای تو چشمم
چون دیده ی نرگس که شد از روی تو روشن
دارد هوس نرگس شهلای تو چشمم
من خسرو مداحم و با کثرت عصیان
باشد به جزا بر تو و آبای تو چشمم
شاعر:خسرو

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 06:54
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح فراق امام زمان(باز شد فصل بهار و آن گل رعنا نیامد) *

3880
3

شعر مدح فراق امام زمان(باز شد فصل بهار و آن گل رعنا نیامد) باز شد فصل بهار و آن گل رعنا نیامد
باز شد صبح جمعه آمد یوسف زهرا نیامد
این ندای هر گرفتاری است در هر بامداد
ای خدا امروز هم صبح آمد و مولا نیامد
دیده ها دریا شد و کشتی دل ها در تلاطم
غرق گردیدم و کشتیبان این دریا نیامد
چشم ما دریای خون شد قلب ها دریای آتش
موکب مولای ما از دامن صحرا نیامد
شیعیان گم کرده ای دارند در شهر مدینه
تا که آن گم گشته را پیدا کند آقا نیامد
این ندا از پرچم سرخ حسین آید هماره
گر چه تنها وارث خون های عاشورا نیامد
عاشقان گویند با هم شمع جمع عاشقان کو
دوستان پرسند از هم مهدی زهرا آمد یا نیامد

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 07:00
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح فراق امام زمان(اگر بینم جمال دلربایش) *

2348
1

شعر مدح فراق امام زمان(اگر بینم جمال دلربایش) اگر بینم جمال دلربایش
کنم جان را نثار خاک پایش
نگردد ناامید از درگه او
گدای دردمند و بی نوایش
خداوندا رسان از ما سلامش
به گوش ما رسان یا رب کلامش
به سوز سینه مجروح زهرا
نما تعجیل در امر قیامش
من بیچاره را دریاب ای دوست
به امدادم دمی بشتاب ای دوست
نجاتم ده که در گرداب غم ها
مرا از سر گذشته آب ای دوست
ز ظلم ظالمان فریاد ، فریاد
امان از این همه بیداد ای دوست
بیا و ظلم را از ریشه بر کن
به پا کن کاخ عدل و داد ای دوست

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 07:03
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح فراق امام زمان(دوباره جمعه آمد یار ما کو ) *

2609
2

شعر مدح فراق امام زمان(دوباره جمعه آمد یار ما کو ) دوباره جمعه آمد یار ما کو
خدایا دلبر و دلدار ما کو
دل ما را دوباره غم گرفته
خدایا همدم و غمخوار ما کو
سحر با یاد او بیدار گشتیم
خدایا ماه شب بیدار ما کو
طلوع فجر ما عصر ظهور است
تجلی بخش شام تار ما کو
دلم خون گشت از زخم زبان ها
خدایا صاحب و سالار ما کو
کنم جان را فدای خاک پایش
امید عترت اطهار ما کو
گلستان جهان بی تو خزان است
خدایا آن گل بی خار ما کو
ببار ای اشک از داغ فراقش
خدایا چشم گوهر بار ما کو

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 07:06
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام زمان(مه من دلبر روی توئیم) *

1965
1

شعر مدح امام زمان(مه من دلبر روی توئیم) مه من دلبر روی توئیم
جمعه ها سرگشته کوی توئیم
ندبه خوانیم از فراغ و هجر تو
چشم امید همه بر مهر تو
حلقه ماتم به هر جا می زنیم
چشم گریان هر کجا که می نهیم
درویت جانا حدیث دیگر است
غیبتت بر عاشقان درد آور است

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 07:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح فراق امام زمان(گاه در کعبه با اشک روان می جویمت) *

1886
1

شعر مدح فراق امام زمان(گاه در کعبه با اشک روان می جویمت) گاه در کعبه با اشک روان می جویمت
گه چو بلبل نغمه زن در بوستان می جویمت
گه کنار خانه در گرد جهان می جویمت
در منا اندر زمین و آسمان می جویمت
گه به بزم دوستان با دوستان می جویمت
گه درون خویشتن مانند جان می جویمت
هر چه می گردم در این گلشن نمی بینم تو را
تو مرا می بینی اما من نمی بینم تو را
شاعر:سازگار

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 07:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح امام زمان(دیده ها اختر شمار صبح دیدار توأند) *

1870
1

شعر مدح امام زمان(دیده ها اختر شمار صبح دیدار توأند) دیده ها اختر شمار صبح دیدار توأند
اختران آینه دار ماه رخسار توأند
گلعذاران بی قرار سیر گلزار توأند
شهر یاران خاکسار پای زوّار توأند
سربداران پایدار دار ایثار توأند
دوستان چشم انتظار صبح دیدار توأند
یابن مولانا العلی یابن النبی المصطفی
از تو عالم می شود ون نظم میثم با صفا

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 07:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح فراق امام زمان(ای وجودت بر تن برجان عالم جان بیا) *

4094
6

شعر مدح فراق امام زمان(ای وجودت بر تن برجان عالم جان بیا) ای وجودت بر تن برجان عالم جان بیا
ای ظهورت دردها را خوشترین درمان بیا
ای جواب ناله مظلومی قرآن بیا
ای همه جان ها به خاک مقدمت قربان بیا
ای پناه بی کسان ای یار مظلومان بیا
ای نجات هستی گمگشته ایمان بیا
زینب کبری سر بازار می خواند تو را
فاطمه بین در و دیوار می خواند تو را
شاعر:سازگار

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 07:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعری در فراق امام زمان(ای زمین سامره طور تجلی خوانمت) *

2451
4

شعری در فراق امام زمان(ای زمین سامره طور تجلی خوانمت) ای زمین سامره طور تجلی خوانمت
یا بهشت حضرت باری تعالی خوانمت
سرزمین مکه یا گلزار طاها خوانمت
جبهه هفت آسمان یا عرش اعلا خوانمت
کعبه پیغمبران یا طور سینا خوانمت
قبله ی امید فرزندان زهرا خوانمت
هر چه هستی طور سینای جان خوانمت
زادگاه مهدی صاحب زمان خوانمت
قلب امکان رکن ایمان جام جان ماست این
ناخدای کشتی دین مصلح دنیاست این
لنگر و طوفان و موج و ساحل و دریاست این
نور و طور و فجر و قدر و کوثر و طاهاست این
آدم ، نوح ، خلیل ، موسی و عیسی است این
ای دو صد یوسف فدایش یوسف زهراست این
نامش از اهل زمین و آسمان دل می برد
چهره ی نادیده اش از خلق جهان دل می برد
شاعر:سازگار

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 07:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعری در فراق امام زمان(تا نقاب از رخ زیبای تو باز است هنوز) *

2194
2

شعری در فراق امام زمان(تا نقاب از رخ زیبای تو باز است هنوز) تا نقاب از رخ زیبای تو باز است هنوز
با تو ای یار مرا ، روی نیاز است هنوز
بهر عشاق جگر سوخته در مذهب عشق
غنچه ی لعل لبت ، منبع راز است هنوز
طره ی صف شکنت ، از پی دل بردن ما
با دو صد ناز و ادا ، بنده نواز است هنوز
چه نیازی بود از رفتن مسجد به نماز
تا که ابروی تو ، محراب نماز است هنوز
خیل مژگان تو نازم ، که پی کشتن ما
در پی قمری پر بسته چو باز است هنوز
این چه سری است ندانم که سر کوی تو یار
آتش افروز تر از خاک حجاز است هنوز
هست پیدا ز نگاه تو ، در عالم عشق
سر و پای تو همه ، غمزه و ناز است هنوز
من ژولیده چه سان ، وصف تو گویم به جهان
که به توصیف تو ، این قصه دراز است هنوز
شاعر:ژولیده

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 07:30
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعری در فراق امام زمان(شها ما هم عبدیم و فقط سید سالار تویی تو) *

2153
2

شعری در فراق امام زمان(شها ما هم عبدیم و فقط سید سالار تویی تو) شها ما هم عبدیم و فقط سید سالار تویی تو
ای شاه زمان حجت دادار تویی تو
صبح ازل و مشرق انوار تویی تو
آن یوسف گمگشته که اندر چه غیبت
رخساره نهان کرده ز دیدار تویی تو
بگشای شها پرده ز روی ملکوتی
کآرام دل و رونق بازار تویی تو
گیتی همه در خواب خوش و مست جمالت
ای دیده ی حق دیده ی بیدار تویی تو
شاها بود آئینه دل مرکز عشقت
در مرکز دل نقطه ی پرگار تویی تو
ای نوگل زیبای گلستان ولایت
در گلشن هستی گل بی خار تویی تو
شمشیر برون آر تو ای قائم بر حق
کان صف شکن عرصه ی پیکار تویی تو
ما را به خدا نیست به غیر از تو پناهی
هم مونس و هم یار و مددکار تویی تو
زین رتبه کند فخر حسینی به دو گیتی
کاو را کرم و همدم و غمخوار

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 07:38
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعری در فراق امام زمان(روزی که از خلقت دنیا نوشته اند) *

2101
4

شعری در فراق امام زمان(روزی که از خلقت دنیا نوشته اند) روزی که از خلقت دنیا نوشته اند
نام تو را بر صحفه ی دل ها نوشته اند
کُتّاب هاست با قلم صنع ایزدی
وصف تو را در عالم بالا نوشته اند
کلک قضا به لوح قدر روز سرنوشت
ما را گدای مهدی زهرا نوشته اند
شاعر:هاشمی نژاد

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 07:48
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعری در فراق امام زمان(یک شب جمال او را در حال خوابی دیدم) *

2425
1

شعری در فراق امام زمان(یک شب جمال او را در حال خوابی دیدم) یک شب جمال او را در حال خوابی دیدم
یا للعجب که در شب من آفتاب دیدم
ابروی چون کمانش بر جانب هدف بود
گیسوی چون کمندش در پیچ و تاب دیدم
از غنچه لبانش آتش زبانه می زد
در آن میان دلم را تنها کباب دیدم
از باده ی دو چشمش افتاد دل به مستی
در غمزه ی نهانش شهدی چون ناب دیدم
چشمان حق نمایش روشن نمای عالم
مژگان نازنینش تیر شهاب دیدم
برخاستم شتابان تا گیرمش در آغوش
از خواب خوش پریدم دیدم که خواب دیدم
شاعر:هاشمی نژاد

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 07:50
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعری در فراق امام زمان(امروز امیر در میخانه توئی تو ) *

3023
3

شعری در فراق امام زمان(امروز امیر در میخانه توئی تو ) امروز امیر در میخانه توئی تو
فریاد رس ناله مستانه توئی تو
مرغ دل ما را که به کس رام نگردد
آرام توئی ، دام توئی ، دانه توئی تو
آن مهر درخشان که به هر صبح دهد تاب
از روزن این خانه به کاشانه توئی تو
آن ورد که زاهد به همه شام و سحر گاه
بشمارد با سبحه ی صد دانه توئی تو
ویرانه بود هر دو جهان پیش خردمند
گنجی که نهانست به ویرانه توئی تو
در کعبه و بت خانه بگشتیم بسی ما
دیدیم که در کعبه و بت خانه توئی تو
بسیار بگوییم و چه بسیار بگفتند
کس نیست بغیر از تو در این خانه توئی تو
یک همت مردانه در این کاخ ندیدم
آن را که بود همت مردانه تویی تو
شاعر:میرزا حبیب الله انسانی

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 07:55
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعری در فراق امام زمان(خرم آن سینه که اسرار خیال تو در اوست) *

2339
1

شعری در فراق امام زمان(خرم آن سینه که اسرار خیال تو در اوست) خرم آن سینه که اسرار خیال تو در اوست
روشن آن دیده که انوار جمال تو در اوست
سر فرو ناورم ای راحت جان گر به جهان
عجبی نیست که سودای وصال تو در اوست
دوش می رفت سخن از کلف چهره ما
زان میان گفت کسی گرد نحال تو در اوست
کعبه و میکده و دیر و کلیسا و کنشت
هر کجا می نگرم صیت جلال تو در اوست
جهد تا چند کنی در حَسَب و مال و منال
مال بگذار که هر گونه ملال تو در اوست
هر چه جز عشق که اسباب بقا پنداری
نیک چون می نگری نفی و زوال تو در اوست
شاعر:حیران توسرکانی

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 07:59
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعری در فراق امام زمان(ای سایه قدرت الهی) *

2438
3

شعری در فراق امام زمان(ای سایه قدرت الهی) ای سایه قدرت الهی
زیبنده ی توست پادشاهی
ای حاصل دعوت محمد صلی الله علیه و آله و سلم
احیا شود از تو دین احمد
ای رهبر فاتح و مظفر
ای وارث ذوالفقار حیدر
سیمای تو پر جلال و گیرا
داری همه صولت علی را
محراب ، گشوده برتو آغوش
منبر شده پای تا به سر گوش
مداح فصاحتت قلم ها
پامال عدالتت ستم ها
چون فاطمه ، عصمت خدایی است
یکدم ز خدا دلت جدا نیست
صبر تو ندارد انتهایی
ای شاه مگر تو مجتبی ئی
بر تارک افتخار زینی
دارای شجاعت حسینی
ز روی مه تو اختران مات
چون در دل شب کنی مناجات
در عشق حسین و حق پرستی
سجاد غمین دیگر استی
علم تو محیط بر عوالم
چون باقر و صادق و کاظم
از روی تو نور حق نمایان
ای پشن و پناه بی نوایان
ه

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 08:02
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعری در فراق امام زمان(مهدی موعود امام انس و جان) *

2499
1

شعری در فراق امام زمان(مهدی موعود امام انس و جان) مهدی موعود امام انس و جان
قائم آل محمّد (ص) حضرت صاحب زمان
آن عزیزی را که زهرا انتظارش می کشد
منجی عالم پناه بی کسان
گرچه الآن غیبت کبری اوست
سایه لطفش نمایان بر سر مستضعفان
گرچه آن خورشید عالم در حجات غیبت است
لیک همچون ابر رحمت فیض بخشد بر جهان
هر چه راه انتظارش گشت طولانی ولی
نیست بر عدنان یأسی از خدای مهربان
شاعر:عندنانی

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 08:09
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعری در فراق امام زمان(هر که شد عاشق به راهت از سرو سامان گذشت) *

2816
2

شعری در فراق امام زمان(هر که شد عاشق به راهت از سرو سامان گذشت) هر که شد عاشق به راهت از سرو سامان گذشت
از عیال و مال و جاه و مُکنت و از جان گذشت
هر که درد عشق را کوی تو بر جان خرید
بی محابا از طبیب و علّت و درمان گذشت
هر که نوشید آب از سرچشمه حیوان تو
ز آب عیش زندگانی با لب عطشان گذشت
هر که شد مشتاق دیدار رخ چون ماه تو
مهر رخشان را رها کرد از مه تابان گذشت
هر که دید اندرون جام دل تصویر تو
بی تکلم از جمال یوسف کنعان گذشت
شاعر:ناصر منوچهر آبادی

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 08:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعری در فراق امام زمان(تا کسی را به سر کوی تو راهش ندهند ) *

8294
20

شعری در فراق امام زمان(تا کسی را به سر کوی تو راهش ندهند ) تا کسی را به سر کوی تو راهش ندهند
گریه و سوز دل و ناله و آهش ندهند
کوه طاعت اگر آرد به قیامت زاهد
بی تولاّی تو حتّی پر کاهش ندهند
به غباری که ز کویت به رخم مانده قسم
هر که خا ک تو نشد عزت و جاهش ندهند
دیده صد بار اگر کور شود بهتر از آن
که به دیدار تو یک فیض نگاهش ندهند
تو نوازش کنی ، آن را که نگاهش نکنند
تو دهی راه کسی را که پناهش ندهند
تلخی عشق حلاوت ندهد میثم را
تا که سوزِ سحر و اشک و پگاهش ندهند
شاعر:سازگار

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 08:16
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعری در فراق امام زمان(یوسف شود آنکس که خریدار تو باشد ) *

2430
1

شعری در فراق امام زمان(یوسف شود آنکس که خریدار تو باشد ) یوسف شود آنکس که خریدار تو باشد
عیسی شود ، آن خسته که بیمار تو باشد
از چشمه ی خورشید جگر سوخته آید
هر دیده که لب تشنه ی دیدار تو باشد
خوابی که به از دولت بیدار توان گفت
خوابی است که در سایه ی دیوار تو باشد
بر چهره گل پای چو شبنم نگذارد
آن راهروی را که به پا ، خار تو باشد
صائب اگر از خویش توانی بدر آمد
این دایره ها نقطه پرگار تو باشد
شاعر:صائب تبریزی

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 08:17
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعری در فراق امام زمان(در سری نیست که سودای سر کوی تو نیست) *

2746
3

شعری در فراق امام زمان(در سری نیست که سودای سر کوی تو نیست) در سری نیست که سودای سر کوی تو نیست
دل سودا زده را جز هوس روی تو نیست
سینه غمزده ئی نیست که بی روی ریا
هدف تیر کمان خانه ای ابروی تو نیست
جگری نیست که از سوز غمت نیست کباب
یا دلی تشنه لعل لب دلجوی تو نیست
عارفان را ز کمند تو گریزی نبود
دام این سلسله جز حلقه ی گیسوی تو نیست
نسخه دفتر حسن تو ، کتابی است مبین
ور بود نکته سر بسته ، به جز موی تو نیست
خضری است که سرگشته کوی تو بود
چشمه نوش ، بجز قطره ای از جوی تو نیست
ماه تابنده بود ، بنده ی آن نور جبین
مهر رخشنده بجز غرّه ی نیکوی تو نیست
مفتقر در خم چوگان تو گوئی گویی است
چرخ با آن عظمت نیز به جز گوی تو نیست
شاعر:کمپانی

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 08:20
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعری در فراق امام زمان(پیش رخ تو ای صنم کعبه سجود می کند) *

4604
7

شعری در فراق امام زمان(پیش رخ تو ای صنم کعبه سجود می کند) پیش رخ تو ای صنم کعبه سجود می کند
در طلب تو آسمان ، جامه کبود می کند
حُسن ملایک و بشر ، جلو نداشت این قدر
عکس تو می زند در او ، حسن نمود می کند
تازه نشسته با طرب چهره به چهره لب به لب
گوشه چشم مست تو ، گفت و شنود می کند
ای تو فروغ کوکبم ، تیره مخواه چون شبم
دل به هوای آتشت این همه دود می کند
در دل بی نوای من ، عشق تو چنگ می زند
شوق به اوج می رسد ، صبر فرود می کند
مطرب عشق او به هر پرده که دست می زند
پرده سرای سایه را پر از سرود می کند
شاعر:هوشنگ ابتهاج

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 08:23
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعری در فراق امام زمان(سیدی یا خاتم الأطهار یابن العسکری ) *

2638
2

شعری در فراق امام زمان(سیدی یا خاتم الأطهار یابن العسکری ) سیدی یا خاتم الأطهار یابن العسکری
العجل یا جامع الاسرار یابن العسکری
ز انتظارت دیده احباب شد در ره سفید
کی بود آن وعده دیدار یابن العسکری
ظلم و جور از حد گذشت و تیره شد روز جهان
پرده برگیر از مه رخسار یابن العسکری
عقده ها در سینه ها راه نفس را بسته است
عقده غم بر گشا از کار یا بن العسکری
از عناد مشرکین احکام دین رفت از میان
خصم دین را گرم شد بازار یابن العسکری
تا به کی باطل به جولان تا به کی حق در حجاب
این حجاب از روی حق بردار یابن العسکری
ناله های مادرت زهرا هنوز آید به گوش
از میان آن در و دیوار یابن العسکری
پهلویش بشکست از در آه ، از کید عدو
سینه اش شد رنجه از مسمار یابن العسکری
محسن شش ماهه

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 08:34
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعر مدح فراق امام زمان(پری رویی که بسرشتند از مهرش گل ما را) *

2573
1

شعر مدح فراق امام زمان(پری رویی که بسرشتند از مهرش گل ما را) پری رویی که بسرشتند از مهرش گل ما را
غمش بر باد خواهم داد یکجا حاصل ما را
ز جان پروانه سان گردم به گرد شمع رخسارش
اگر روشن کند یک شب ز نورش محفل ما را
مرا با کعبه ی دل نیست حاجت
ساربان یکدم به گرد کوی جانان ده
طوافی محمل ما را
سمرقند و بخارا چیست
من دنیا و عقبا را به او بخشم
اگر روزی به دست آرد دل ما را
میان ما و جانان نیست حائل غیر جان
یاران خدا را از میان بردار یک دم حائل ما را
تو خود حجاب خودی حافظ از میان بر خیز

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:08
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعری در فراق امام زمان(آقا بیا تا زندگیم معنا بگیرد) *

2046
2

شعری در فراق امام زمان(آقا بیا تا زندگیم معنا بگیرد) آقا بیا تا زندگیم معنا بگیرد
شاید دعای مادرم زهرا بگیرد
آقا بیا تو کشتی بشکسته ی ما
آرام راه ساحل دریا بگیرد
پایین بیا خورشید پشت ابر غیبت
تا قبل از این که کار ما بالا بگیرد
آقا خلاصه یک نفر باید بیاید
تا انتقام دست زهرا را بگیرد

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:12
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعری در فراق امام زمان(به روی سجاده ی عشق گرم دعا نشسته ایم) *

2109
1

شعری در فراق امام زمان(به روی سجاده ی عشق گرم دعا نشسته ایم) به روی سجاده ی عشق گرم دعا نشسته ایم
تا که تو از کعبه بیایی رو به خدا نشسته ایم
بیا عزیز فاطمه من خاک زیر پات بشم
اگه تو از سفر بیایی قربونیه نگات بشم
سنگ صبور غصه ها الهی از سفر بیایی
برای دیدن دل خسته و دربه در بیایی
یا بن الحسن
بیا تا کی نهانی سر به صحرا یا ابا صالح
بتاب ای آفتاب عالم آرام یا ابا صالح
بیا ای وارث حیدر که زخم سینه ی زهرا
ز شمشیر تو می گیرد مداوا یا ابا صالح
در و دیوار بیت وحی می گوید با تو پیوسته
که اینجا مادرت افتاده از پا یا ابا صالح
میان دشمنان نقش زمین شد مادرت زهرا
بگو آن دم چه حالی داشت مولا یا ابا صالح

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:13
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب

شعری در فراق امام زمان(زمانی رفته و دیگر سراغ از ما نمی گیری) *

2516
1

شعری در فراق امام زمان(زمانی رفته و دیگر سراغ از ما نمی گیری) زمانی رفته و دیگر سراغ از ما نمی گیری
سراغ از ما در این غوغای وا نفسا نمیگیری
ندارد تنگنای شهر تاب حسن صحرا
از آن رو لحظه ای در شهر ما ماوا نمی گیری
وفایت را بنازم یاد این دل خستگان کردی
یقین دارم بدون یاد ما احیا نمی گیری
منم آنکه دوباره حسرت محرم شدن دارم
زمان تلبیه گفتن سراغ از ما نمیگیری

  • یکشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1391
  • ساعت
  • 09:15
  • نوشته شده توسط
  • یحیی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد