مناجات با خدا

مرتب سازی براساس

مطالب شب جمعه -(بدون هیچ توجهی از کنار او گذشت.) *

428

مطالب شب جمعه -(بدون هیچ توجهی از کنار او گذشت.) بدون هیچ توجهی از کنار او گذشت.
این بی‌توجهیِ آخوند بر عبد فرّار سخت گران آمد. از جای خود حرکت کرد تا این شیخ پیر را تنبیه کند.
دوید و راه را بر او سد کرد و با لحنی بی‌ادبانه گفت: هی! آشیخ! چرا به من سلام نکردی؟!
عارف همدانی ایستاد و گفت: مگر تو کیستی که من باید حتماً به تو سلام می‌کردم؟
گفت: من عبد فرّارم.
آخوند ملاحسین‌قلی همدانی به او گفت: "عبد فرّار! افررتَ من اللهِ ام من رسولهِ؟ تو از خدا فرار کرده‌ای یا از رسول خدا؟"
و سپس راهش را گرفت و رفت.
فردا صبح، آخوند ملا حسین‌قلی همدانی درس را تمام کرده، رو به شاگردان نمود و گفت: ‌امروز یکی از بندگان خدا فوت کرده هرکس مایل باشد به تشییع جنازه او

  • سه شنبه
  • 16
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 14:36
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

مطالب شب جمعه -(در روايت آمده است كه: «خداوند متعال حساب خلق را كه رسيد) *

426

مطالب شب جمعه -(در روايت آمده است كه: «خداوند متعال حساب خلق را كه رسيد) در روايت آمده است كه: «خداوند متعال حساب خلق را كه رسيد، يك نفر باقى مى ‏ماند كه سيئاتش بر حسناتش فزونى دارد.
ملائكه او را مى ‏گيرند تا به سوى آتش ببرند در حالى كه او پشت سر خود را نگاه مى ‏كند. در اين هنگام خداوند متعال فرمان مى ‏دهد او را برگردانند آنگاه به او مى ‏گويد: چرا پشت سر خود را نگاه كردى؟ (البته ذات اقدس الهى خود علت آن را مى ‏داند) آن فرد مى‏ گويد: خدايا! گمان نيكوى من به تو اين نبود (كه مرا به آتش بسوزانى) در اينجا خداوند سبحان مى ‏فرمايد:
ملائكه من، به عزت و جلالم سوگند! اين بنده حتى يك روز هم به من حسن ظن نداشت، اما او را به بهشت ببريد چون ادعا كرد كه به من حسن ظنّ دارد».

منبع

  • چهارشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 12:24
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 علی اصغر خواجه زاده

غزل مناجات -(افکار دل غم زده ام غیر گنه نیست) * علی اصغر خواجه زاده

813

غزل مناجات -(افکار دل غم زده ام غیر گنه نیست) افکار دل غم زده ام غیر گنه نیست
باید چه کنم ناجی ام از بهر گنه کیست
بی حاصلی ام درد گرانیست به جانم
گم کرده راهم پیش و پسم وای که ره نیست
در مکتب تعلیم به تسلیم نشستم
عمرم به گنه طی شده هیچم به قدح نیست
حالا که به خود آمده ام حرف من این است
هیچ آتش سوزنده چنان یاد گنه نیست
فرسوده دلم با دل خونبار بگویم
در مصحف من هیچ به جز عمرتبه نیست
رنجیده دله حضرت صاحب زمان وجودم
نومید شده است و دل او روی به ره نیست
هر بار که او بر منه سودازده خندید
دیدم که جوابش بجز از روی سیه نیست
#علی اصغرخواجه_زاده
@khajezade۱۲۸

  • چهارشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 13:38
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 علی اصغر خواجه زاده

غزل مناجات باخدا -((رفتم که خار از پا کشم محمل ز چشمم دور شد)) * علی اصغر خواجه زاده

13266
23

غزل مناجات باخدا -((رفتم که خار از پا کشم محمل ز چشمم دور شد)) غزل_مناجات

(رفتم که خار از پا کشم محمل ز چشمم دور شد)
(یک لحظه غفلت کردم و صد سال راهم دور شد)
گل بودم و خوش رنگ و بو رفت از رخ من آبرو
یارم بیا بر من بگو از چه دو چشمم کور شد
یارم کنارم بود و من از رویتش غافل شدم
من را صدا میزد ولی سیمای او مستور شد
افغان از آن روزی که دل با معصیت مانوس شد
بی درد بودم کان زمان یارم ز من رنجور شد
از من نصیحت بر شما دوری کنید از ادعا
زیرا زبان و قلب من قبل از گنه مغرور شد
راه حرم پر پیچ و خم در بین ره خوار عدم
خواهی رسید گربر حرم باید پستی دور شد
#علی_اصغرخواجه_زاده

  • چهارشنبه
  • 17
  • اردیبهشت
  • 1399
  • ساعت
  • 13:50
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
کربلایی نوید آسال اردبیلی

مناجات -(نهان از دیده ای در دل هویدا) *کربلایی نوید آسال اردبیلی

690

مناجات -(نهان از دیده ای در دل هویدا) نهان از دیده ای در دل هویدا
وحید پاک هستی ای توانا
یقین دارم تو را جوید هرآنکس
دلش را از بدی خواهد مبرّا
از آن روزی که گشتم عاشق تو

سراسر گشته ام عشق و تمنّا
الهی غیر تو چیزی نبینم
لسانی ده کنم بر تو ثناها
دل آرامم زبانی از تو خواهم
از اوصاف تو گویم بی مهابا
نه آنم از تو خواهم مال دنیا
شعور و شور خواهم شور سودا

الهی جام دل را پر کن از می
میی آکنده از عشق و تولّا
ودودا وعدۀ وصل تو خواهم
زهجران وارهم ای حیّ یکتا
دلی پر درد دارم بارالها
به جز لطفت نیابد دل مداوا

یقین دارم که هرکس باتو باشد
رها گردد زقید و بند دنیا
سزاوار ستایش هستی ای دوست
تو را زیبد به دنیا این سجایا
از الطاف تو گویم گر شب و روز
نباشد قطره ای از حسن دریا

شعور جاری الهام شعرم
همان عشق است عشق تو خدایا
یهودا سیرتان را کِی بود بار
در آن درگاه عیسی ها نهد پا
اگر پایم رهی بر آستانت
نثارت میکنم گلهای زیبا

دل آرامم دلی آرام دادی
رهین منّتت هستم سراپا
زهستی عشق تو بر خود گزیدم
گواهم باشد این دل بارالها
ولای تو به هر دل می نشاید
یگانه خالق اقلیم معنا

از این دنیای پر ریب و ریایی
رهانم دل زلطفت سوی عقبا
در این دنیای وانفسا خدایا
بباید رخت بر بست از من و ما
یگانه خالقم در شعر آسال
لسان عشق باشد گوهرآسا

  • سه شنبه
  • 13
  • آبان
  • 1399
  • ساعت
  • 20:37
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 ودود آذرین خلخال

منجات_مثنوی توبه نامه -(ای حق یکتا به تو رو کرده ام) * ودود آذرین خلخال

352

منجات_مثنوی توبه نامه -(ای حق یکتا به تو رو کرده ام) ای حق یکتا به تو رو کرده ام
درکف عصیان و گنه برده ام
برمن دلمرده ترحم نما
بردل پژمرده ترحم نما
عمر گرانمایه به غفلت گذشت
غرق تمنا به جهالت گذشت
چشم حقیقت نگرم خواب بود
دل همه شب درتب و درتاب بود
بارگنه قلب مرا تیره کرد
میکشم ازسینه کنون آه سرد
بارگنه راه دعا راببست
عمرگران ميرود ارزان زدست
بارگنه غرق بلایم نمود
غفلت من ازتو جدایم نمود
فاصله انداخت گنه بين ما
ياور من نيست دوبال دعا
حال پشیمان شدم از کرده ام
بردر تو آمده ام بنده ام
لطف فراگیرتو اي آفتاب
ازکرمت نور به قلبم بتاب
درگه تو باز بود هر زمان
ازدرت این غرق گنه رامران
درگه الطاف تو باب امید
عبدسرافكنده نکن ناامید
اسم تو بردردهمه شددوا
ذکر اسامی تو دارد شفا
ماه ضیافت همه مهمان تو
جیره خور سفره احسان تو
بانی مهمانی این مه تویی
بنده شرمنده منم شه تویی
یادتو آرامش قلب من است
بنده به زیر پر تو ایمن است
گرتوبرانی زدرت گم شوم
جیره خور سفله مردم شوم
خواندمت ای دوست اجابت نما
بردل بشکسته عنایت نما
عمری اگر مثل لعیمان شدم
زار و پریشان و پشیمان شدم
بر در تو گریه کنان آمدم
توبه کنان مویه کنان آمدم
اي كه تو توابي و غفار تو
اي كه تو رحماني و قهار تو
اي كه تو بخشنده و جبارتو
اي كه تو علامي و دادارتو
حق شهيد مه عشق صيام
حق شهيد ره دين و مرام
حق علي بن ابيطالبت
مرد شرف آن اسد غالبت
آمده با ديده تر بنده ات
بگذر ازين بنده شرمنده ات
نادم و شرمنده و زار و انين
آمده بر درگه تو (آذرين)

  • چهارشنبه
  • 24
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 10:12
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مناجات -(الهی ستایش سزاوار توست) * جواد حاجی حسینی(سدید هریسی)

788

مناجات -(الهی ستایش سزاوار توست) الهی ستایش سزاوار توست
که عالم ستایشگرکار توست

چه بسیارمنظومه درکائنات
همانا به تسبیح وازکارتوست

هزاران چوخورشیدومه مستنیر
زیک گوشه ازشرق الانوارتوست

واین نظم مکشوفهٔ بس عظیم
فقط جزئی ازصنع آثار توست

عناصرکه خودجوهر هستی اند
نمودی زآثار واسرار توست

جهان با تمام جهانیت اش
چویک نقطه درخط پرگارتوست

از این نقطه کزهیچ هم کهتراست
چه گویم،که ناگفتنم بهتر است

همین بس که گویم دراین هیچگاه
تورابر نتابیده ام هیچ گاه

تومافوق ادراکی و فهم ما
به عکس است ای رب عالم پناه

نگنجد به الفاظ اوصاف تو
نه درلفظ اعظم،نه اکبر ،نه جاه

مگرواژهٔ بی نهایت. شود
پساوند آن واژ گان یا الاه

الهی بمصداق ران ملخ
زموری براشعار من کن نگاه

که ازبحر اوصاف تو قطره ای
چکاندم به دفتر من روسیاه

به امیدآنکه وصولش کنی
چویک تحفه ازمن قبولش کنی

که برهرکه شامل شود این مقام
شوددردو عالم عزیز انام

هرآنکس که گردید. مقبول تو
ملائک دعا می کنندش مدام

بیافزائیش ارج وقربی چنان
به اوغبطه ورزند هر خاص وعام

بجائی رسد رتبهٔ بندگی
که شاهان عالم شوندش غلام

نظرچون کنی برحقیری چومن
شودحرمت وعزت اش مستدام

الهی بحق کلام. خودت
عطا کن مرا اعتبار. کلام

که درهرمکان وبه هر انجمن
نگویم به غیرازحقیقت سخن

توای آنکه هرحکم ات ازحکمت است
به آن حجت حق که درغیبت است

به قرآن منزل که هرآیه اش
دلیل ره عزت و رحمت است

به والشمس و ،والعصر،و،والعادیات
که مارامبرز ترین حجت است

به لولاک وتفسیر ربانی اش
که انگیزه و علت خلقت است

به امن یجیبی که هرذکرآن
کلید بر آوردن حاجت است

الهی بحق دعای فرج
که ورد زبان همه امت است

دل شیعیان راعطا کن قرار
شود دولت مهدی ات برقرار

  • سه شنبه
  • 12
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 12:07
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

وداع ماه رجب، مناجات با خدا... -(آسوده شد و خوب خیالش تخت است...) * مرضیه عاطفی

1878
2

وداع ماه رجب، مناجات با خدا... -(آسوده شد و خوب خیالش تخت است...) آسوده شد و خوب خیالش تخت است
آن بنده که بخشیده شود خوشبخت است
عشق است حلولِ ماه شعبان اما
با ماه رجب؛ وداع خیلی سخت است!

  • یکشنبه
  • 24
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 18:26
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 امیررضا فرجوند

وداع با ماه رجب، حلول ماه شعبان -(یارب ز وفا تو غرق احسانم کن..) * امیررضا فرجوند

472

وداع با ماه رجب، حلول ماه شعبان -(یارب ز وفا تو غرق احسانم کن..) یا رب ز وفا تو غرق احسانم کن
دمساز تو با عترت و قرآنم کن
در آخر ماه رجب ای حیِّ الاه
بخشا گنهم ، وارد شعبانم کن

  • یکشنبه
  • 24
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 22:01
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مناجات با خدا -(کوله باری دارم از حسرت بفریادم برس...) * محسن راحت حق

384

مناجات با خدا -(کوله باری دارم از حسرت بفریادم برس...) کوله باری دارم از حسرت بفریادم برس..
مانده ام بدجور در ذلّت بفریادم برس..

ای خدایی که هوادارِ منِ ناقابلی..
این منم افتاده از قیمت بفریادم برس

خوف دارم از غریبی بیکسی دلواپسی
عزّتی ده آخرِ عزّت..بفریادم برس..

بندگی گرچه نکردم در حریمِ عاشقی
ای نگاهِ نافذت رحمت..بفریادم برس

حال و روزم را پریشانی گرفته ای عزیز
بیکس و کارم در این حالت بفریادم برس

من کی ام؟بی آبرو..یک روسیاهِ بی ادب
مانده ام انگار در غربت..بفریادم برس

می خری بارِ کجم را ای تمامِ معرفت..
در میانِ این همه حیرت بفریادم برس

مهرِ زهرا شد فقط حصنِ حصینِ بنده ات
لااقل محضِ همین نعمت بفریادم برس

  • دوشنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:14
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مناجات با خدا -(با همین بخشیدنِ خود آب کردی بنده را) * محسن راحت حق

345

مناجات با خدا -(با همین بخشیدنِ خود آب کردی بنده را) با همین بخشیدنِ خود..آب کردی بنده را
رحمتِ بی انتها..بیتاب کردی بنده را..

ای کریم ای مهربان ای مستجابِ هر گدا
با طعامِ بخششت..قلّاب کردی بنده را

در دلِ ظلمت گرفتی دستِ این بی خانمان
نورِ مطلق مثلِ یک مهتاب کردی بنده را

سر فرود آورده هرکس محضرت ترفیع گرفت
عزّتی بخشیدی و ارباب کردی بنده را

چُرتِ عصیان را پراندی از سرم با یک تشر
با کراماتِ خودت..بی خواب کردی بنده را

در میانِ آتشِ عشقت که سوزاندی مرا..
دُرّ ِ غلطانی شدم..نایاب کردی بنده را..

با ولای مرتضی جورِ دگر کردی نگاه..
مثلِ آقایم علی ..چون باب کردی بنده را

ربنّا فاغفرلنا..گفتم شدم مثلِ رفیق..
آخرش هم ثبت با احباب کردی بنده را

  • دوشنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:16
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مناجات با خدا -("یا کریم الصفح " امدادی که پُر از ماتمم) * محسن راحت حق

355

مناجات با خدا -("یا کریم الصفح " امدادی که پُر از ماتمم) "یا کریم الصفح "امدادی که پُر از ماتمم
دستگیری کن دوباره..هرچه باشد آدمم..

غصّه هایم بی شمارند و ندارم تکیه گاه
التفاتی کن که لبریزِ هیاهویِ غمم..

گر ببخشی..حال و روزم می شود خیلی لطیف
خوب می دانم خدایا بدترینِ عالمم..

آرزو دارم شوم عبدی که مجنونِ شماست
آرزو دارم ببینم در سرایت..مَحرمم..

بخششی کن پر بگیرم زنده کن اوضاعِ دل
گونه هایم را تماشا کن که پُر از شبنمم

عفوکَ عفوک..نمی افتد ز لبهایم خدا
شکر..مانوسِ همین ذکر و همین فیضِ دمم

هیچ جا راهم ندادند آمدم بر درگهت
"یا کریم الصفح " امدادی که پُر از ماتمم

  • دوشنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:17
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 محسن راحت حق

مناجات با خدا -(مشت من را وا نکن در پیش مردم ای خدا) * محسن راحت حق

639

مناجات با خدا -(مشت من را وا نکن در پیش مردم ای خدا) مشتِ من را وا نکن در پیشِ مردم ای خدا
رازِ من افشا نکن در پیشِ مردم ای خدا..

آبرویم را نبر ..ای مهربان دادارِ من...
طینتم رسوا نکن در پیشِ مردم ای خدا

محضرِ تو آمدم با چشم های ابری ام..
بیش ازین دریا نکن در پیشِ مردم ای خدا

من جوانی کرده ام اصلاً غلط کردم همین
نطقِ من گویا نکن در پیشِ مردم ای خدا

بی نیازم کن خودت از دیگران..ربّ ِ جلی
بیکس و تنها نکن در پیشِ مردم ای خدا

وصل کن سیمِ دلم را بر مناجاتِ سحر
باز هم حاشا نکن در پیشِ مردم ای خدا

توبه های من دروغین ست می ترسم ز خود
شِکوِه را احیا نکن در پیشِ مردم ای خدا

  • دوشنبه
  • 23
  • فروردین
  • 1400
  • ساعت
  • 19:19
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 امیررضا فرجوند

مناجات با خدا، حضرت اباالفضل العباس(ع) -(خداوندا ز رویت شرمسارم...) * امیررضا فرجوند

598

مناجات با خدا، حضرت اباالفضل العباس(ع) -(خداوندا ز رویت شرمسارم...) خداوندا ز رویت شرمسارم
به غیر از معصیت ،چیزی ندارم
خدایا شب شد و با آه و زاری
به سویت آمدم با بی قراری
خدایا بنده ای گم کرده راهم
که ره نشاخته ، در قعر چاهم
خدایا ای امید نا امیدان
من امشب آمدم ، العفو گویان
توئی بخشنده،بخشش از تو خواهم
که در هر معصیت کردی نگاهم
تو ملجا بر همه درماندگانی
تو رحمان و رحیم و مهربانی
دلم را جز تو دلداری نباشد
غمم را چون تو غمخواری نباشد
نگاهی از کرم بر قلب زارم
بدم اما حسین را دوست دارم
خطاکارم ، خطایم را ببخشا
به حق پیکر گلگون سقا ..
ردم منما ، قبولم کن تو امشب
به حق ساقی بی دست زینب
به آن دستی که از پیکر بریدند
به آن جسمی که در خونش کشیدند
بمیرم تا عدو بُبرید دستش
ز کین بوسید پیکان چشم مستش
یَد عباس چون از تن قلم شد
کباب از غم دلِ اهل حرم شد
به چشمی پر زاشک آن شاخه یاس
حسین گفتا کنار نعش عباس
نمی شد باورم ، زودی بمیری
که بی تو می رود زینب ، اسیری
(فرج) گفت از گنه نادم منم من
به آل مصطفی خادم ، منم من

  • پنج شنبه
  • 2
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 22:09
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 وحید محمدی

مناجات باخدا، روضه حضرت زینب(س) -(مویم سفید گشته و رویم سیاه شد...) * وحید محمدی

1354

مناجات باخدا، روضه حضرت زینب(س) -(مویم سفید گشته و رویم سیاه شد...) مویم سفید گشته و رویم سیاه شد
رویم سیاه... هر چه که شد از گناه شد

سرمایه ی جوانی ام ارزان فروختم
طی شد جوانی من و عمرم تباه شد

تو اختیار دادی و گفتی که بنده باش
صد حیف از این اراده که خرج گناه شد

یک بار هم شده بزنم ... امتحان بکن
شاید گدای شب به شبت سر به راه شد

رویی برای توبه نمانده است ای کریم
اما دوباره ذکر لبم یا اِلٰه شد

لطف تو بود، فاطمه ما را قبول کرد
اشکم همیشه خرج مصیبات شاه شد
**
این جمله را به نیت روضه نوشته ام
آقا که رفت، زینب او بی پناه شد

اهل زمین و اهل سما ناله می زدند
شمر لعین که واردِ در قتلگاه شد

*وای از دمی که لشکر اعدا نکرد شرم*
بعد از غروب نیت شان خیمه گاه شد

یک سو سنان و یک طرف دشت، حرمله
زینب میان قائله بی تکیه گاه شد

  • شنبه
  • 4
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 19:32
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

یارب نظر کن و کرم ِ لم یزل بده * مرضیه عاطفی

393

یارب نظر کن و کرم ِ لم یزل بده یارب نظر کن و کرم ِ لم یزل بده
خیر کثیر بر دل من از ازل بده

در را به روی این بدِ بی آبرو نبند
أمن یجیب های گدا را محل بده

سیر و سلوکِ من شده لبریز ادّعا
حرف ِ مرا بگیر و به جایش عمل بده

حال عبادتم همه شب با کسالت است
امشب به حالِ شبزده طعم عسل بده

مجبور کن به جبر! که اینگونه راضی ام
از نفْس، اختیار بگیر و خلل بده

در کوره راهِ بندگی ام گم شدم بیا...
راه نجات را برسان، راه حل بده

یکروز اگر فنا شده قید تو را زدم
قید مرا بزن! به وجودم اجل بده

این چند حاجتِ من اگر که روا نشد
رزق شهادتی به دلم لااقل بده!

#أللهم_غیر_سوءحالنا_بحسن_حالک
#أستغفرالله_ربي_و_أتوب_إلیه

  • یکشنبه
  • 5
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 15:20
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب

مناجات با خدا -(یارب مرا به سلسله انبیا ببخش...) * مفتون همدانی

564

مناجات با خدا -(یارب مرا به سلسله انبیا ببخش...) یارب مرا به سلسله انبیا ببخش
بر شاه اولیا، علی مرتضی ببخش

یارب گناه من بود از كوهها فزون
جرم مرا به فاطمه، خیرالنسا ببخش

هركار كرده‌ام، همه بد بوده و غلط
یارب مرا تو بر حسن مجتبی ببخش

یارب اگر كه جود وسخائی نكرده‌ام
ما را تو بر سخاوت اهل سخا ببخش

یارب مرا به رحمت بی‌منتها ببخش
یعنی به ساحت حرم كبریا ببخش

یارب گناهكار و ذلیل و محقرم
عصیان من به شوكت عزّوجلا ببخش

یاب تو را به جاه و جلالت دهم قسم
جرم گذشته عفوكن و ماجرا ببخش

یارب مرا ببخش به اهل صلات و صوم
یعنی به نور صفوت اهل صفا ببخش

یارب تو را به نور جمالت دهم قسم
كز ظلمتم رهان و به نور هدا ببخش

یارب به نور ظلمت خاصان درگهت
این بنده را به ختم همه انبیا ببخش

یارب از این معاصی بسیار بی‌شمار
مستوجب عقوبتم؛ امّا مرا ببخش

  • دوشنبه
  • 6
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 02:14
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 محمد جواد خراشادی زاده

مناجات باخدا -(شرمندگی بس است، شب بی دعا بس است...) * محمد جواد خراشادی زاده

396

مناجات باخدا -(شرمندگی بس است، شب بی دعا بس است...) شرمندگی بس است، شب بی دعا بس است
این ناامیدی از درِ لطف خدا بس است

من قفل معصیت زده ام بر دعای خود
این قدر بی حیایی و جرم و خطا بس است

با من غریبه اند همه، آشنا تویی
"با یار آشنا، سخن آشنا" بس است

تنها نگاه لطف تو کافی‌ست یا رئوف
حسِّ توجه تو برای گدا بس است

ظرفیت وجود مرا هم ببین که باز
جان بر لبم رسیده، گناه و بلا بس است

من بعد هر گناه به خود طعنه میزنم
بی چشم و رو! گناه نکن! بی حیا! بس است!

وقتی که از زمین و زمان دل گرفته ام
ایوان طلا و صحن امام رضا بس است

امشب برات کرب و بلای مرا بده
داغ فراق و دوری کرب و بلا بس است

با روضه ی حسین دلم پاک میشود
آیا برای توبه همین اشک ها بس است؟

وقتی که کهنه پیرهنت هم نمانده است
جای کفن برای تو یک بوریا بس است

  • دوشنبه
  • 6
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 02:29
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مناجات باخدا، امام حسین(ع) -(آمدم، در میزنم... یارب گدایت را ببین...) * بردیا محمدی

1182

مناجات باخدا، امام حسین(ع) -(آمدم، در میزنم... یارب گدایت را ببین...) آمدم..،در می زنم..،یا رب!گدایت را ببین
باز هم این بنده ی بی دست و پایت را ببین

ظرف خالیِ طعام سائل‌ات را پُر نکن
نان من گریه است..،نان بنده را آجر نکن

بار من روی زمین مانده است..،بارم را بخر
خوب و بد هرچیز دارم را بیا یکجا بخر

ای پناه بی پناهی ها..،پناهم داده ای
از تو ممنونم به مهمانیت راهم داده ای

شکر می گویم هزاران‌بار..،ستاری خدا
وای اگر از باطن من پرده برداری خدا

هیچکس گردن نمی گیرد منِ شرمنده را
مثل فرزندِ پدرمُرده بغل کن بنده را

در زمان ارتکاب جرم،بی باکم نکن
تا مرا پاکم نکردی از بدی،خاکم نکن

قلب تاریک مرا از روشنی آکنده کن
عزم ترک معصیت را در وجودم زنده کن

بارها وقتی که می بینم دچارم بر گناه
هر دمی که بیخ پیدا کرد کارم در گناه

رو به زهرا می کنم..،زهراست پشتیبانِ من
جای دیگر را ندارم جز درِ این خانه من

هرچه باشم..،او بخواهد..،می شوم آخر درست
از منِ آلوده‌دامن می کند نوکر درست

تا دم افطارها یادی ز عطشانش کنم
چشم روزه‌دار خود را سیر،گریانش کنم
▪️
▪️
خون سرخی بر عبای رنگ یشمش ریختند
تشنه بود و آب را در پیش چشمش ریختند

دست شمر افتاده بود آن زلف‌درهم ریخته
خشکی لبهاش را با چکمه برهم ریخته

نیزه جای جرعه آبی،در گلویش می کنند
پیش چشم مادر او پشت و رویش می کنند

  • دوشنبه
  • 6
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 02:33
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
کربلایی فخرالدین اسکندری

مناجات -(ای که مدیون تو هستی تا به آخر از قدم) *کربلایی فخرالدین اسکندری

339

مناجات -(ای که مدیون تو هستی تا به آخر از قدم) ای که مدیون توهستی تا به آخر از قِدَم
رهروی گم کرده راهم ،یک ندایی ای صَنَم

ای که با ذکرت دل آرامش بگیرد هر دمی
بار اللها کن عنایت مرهمی نِه بر دلم

ربّنا مملو گردان از محبت سینه ام
تا توانم صادقانه سجده ات را سر نهم

حُبّ دنیا کرده ریشه در وجودم ای عزیز
کن تُهی یا رب تو حُبَّش زین وجود ناقصم

در قلوب مُنکَسِر گفتی تو سُکنا میکنی
بار اللها اوفِ عَهدِک بین شکسته این دلم

هر دو کَفّینُ دو زانو و دو شصتم بر زمین
سر به سجده این نوا باشدسرودم دمبدم

یا غنیُّ یا غفورُ یا قویُّ یا مُجیر
رحمتی جانا تو را بر عزِّ والایت قسم

گشته مَقطوعُ الرَّجا عبدت الهی سیدی
یا اَمانَ الخائفین بر قهر و خشمت واقفم

دل به خوف و تن به لرز و فَم به عجزم معترف
عاصیم دل را به امّید سخایت بسته ام

ای که از رحم و عطایت هر دو عالم غرق سور
«ثاقبم» من دردمندم کن رهایم زین اِلَم

  • پنج شنبه
  • 9
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 16:33
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 اسماعیل شبرنگ

برگرفته از دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان.. -(شد بندگی تو بهترین اعمالم..) * اسماعیل شبرنگ

396

برگرفته از دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان.. -(شد بندگی تو بهترین اعمالم..) شد بندگی تو بهترین اعمالم
با توست روا تمامی آمالم

آگاه تویی به آنچه در سینه ی ماست
ذکر تو شده محوّل الاحوالم

  • جمعه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 20:41
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مناجات با خدا در شب قدر -(من باتو بال و پر گرفتم یا الهی...) * مهدی مقیمی

346

مناجات با خدا در شب قدر -(من باتو بال و پر گرفتم یا الهی...) من با تو بال و پر گرفتم یا الهی
کِی دامن دیگر گرفتم یا الهی

ده مرتبه نام تو را با اشک بردم
قرآن به روی سر گرفتم یا الهی

آغوش تو باز است از بس مهربانی
امشب تو را در بر گرفتم یا الهی

کرده گناهم از تو دور ، امشب دو دستی
دامانِ چشم تر گرفتم یا الهی

شرمنده ام از بس ز عصیان توبه کردم
اما گناه از سر گرفتم یا الهی

با ذکر یا حیدر ، سحر این حال خوش را
از روضه و منبر گرفتم یا الهی

امشب قبولم کن که من این اشکها را
از روضۀ حیدر گرفتم یا الهی

هر چه نباشد خاک پای اهل بیتم
سرمایه از این در گرفتم یا الهی

یک کربلا می خواستم آن هم که امسال
از مادرش آخر گرفتم یا الهی

  • شنبه
  • 11
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 03:06
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

دوبیتی مناجات باخدا -(ازبس که رئوف و مهربانی یارب...) * یوسف رحیمی

834
2

دوبیتی مناجات باخدا -(ازبس که رئوف و مهربانی یارب...) از بس که ‌ر‌ئو‌ف و ‌مهر‌بانی یا ‌ر‌ب
تو ملجأ هر پیر و جوانی یا رب

هرگز نشنیده ‌ا‌م گنه ‌کاری را
از خانه‌ی ر‌حمتت برانی یار‌ب

.....

نومید نمی‌شویم یک آن از ‌تو
دیدیم ‌مگر ‌به ‌غیرِ ‌ا‌حسان از تو؟

جر‌م و ‌گنه و ‌خطا و ‌عصیان از ما
جود و کر‌م و عطا و ‌غفران از تو

  • یکشنبه
  • 12
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 04:03
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مناجات باخدا -(هرچند که غافل ازتو بودم هردم...) * سید محمد مهدی شفیعی

367
3

مناجات باخدا -(هرچند که غافل ازتو بودم هردم...) هرچند که غافل از تو بودم هردم
هرچند که خانۀ تو را گم کردم

هر سو رفتم نشانه‌ای بود از تو
آغوش گشوده‌ای مگر برگردم

  • یکشنبه
  • 19
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 01:59
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مناجات باخدا، امام حسین(ع) مناجات -(مولای من وقت سحر رسیده...) * محمود مربوبی

374

مناجات باخدا، امام حسین(ع) مناجات -(مولای من وقت سحر رسیده...) مولای من وقت سحر رسیده
وقت جدایی از تو سر رسیده
عبد فراری پشت در رسیده
بنگر گدا با چشم تر رسیده

دست من و احسان تو ای کریم
يَا مَنْ يُسَمَّى بِالْغَفُورِ الرَّحِيمِ

دلخسته ام از این همه تباهی
کی می شوم من عبد سر به راهی ؟
گفتی بیا من آمدم الهی
حالا بده بر بنده ات پناهی

یا من هو بِمَن عَصاهُ حَلیم
يَا مَنْ يُسَمَّى بِالْغَفُورِ الرَّحِيمِ

تنها گنهکارت مگر من هستم ؟
در باز کن که پشت در من هستم
آن سائل وقت سحر من هستم
آنکه ز تو خواهد نظر من هستم

یا مَن هو بِمَن رَجاهُ کَریم
يَا مَنْ يُسَمَّى بِالْغَفُورِ الرَّحِيمِ

یا ذالکرم یا ذالمعالیِ من
یا ربی یا مولی الموالیِ من
بنما نظر بر خسته حالیِ من
لطف تو و دستان خالیِ من

یا مَن هو اِحسانُه مِن قَدیم
يَا مَنْ يُسَمَّى بِالْغَفُورِ الرَّحِيمِ

آیا شود به من عطایی کنی؟
نظر به حال بینوایی کنی
از کار ما گره گشایی کنی
ما را دوباره کربلایی کنی

تا سر به روی قبر آقا نهیم
يَا مَنْ يُسَمَّى بِالْغَفُورِ الرَّحِيمِ

من نوکر و ارباب من حسین است
در قبر خود مهتاب من حسین است
سوز دل بیتاب من حسین است
العفو مستجاب من حسین است

اوست فَدیناهُ بِذبحٍ عَظیم
يَا مَنْ يُسَمَّى بِالْغَفُورِ الرَّحِيمِ

* يَا مَنْ يُسَمَّى بِالْغَفُورِ الرَّحِيمِ : فراری از دعای بعد از زیارت امام رضا علیه السلام

  • یکشنبه
  • 19
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 02:05
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

مناجات باخدا -(تو پادشاهی و من مستمند دربارم...) * سجاد سامانی

359

مناجات باخدا -(تو پادشاهی و من مستمند دربارم...) تو پادشاهی و من مستمند دربارم
مگر تو رحم کنی بر دو چشم خون‌بارم

مرا اگر به جهنم بیفکنی ای دوست
هنوز نعره برآرم که دوستت دارم...

ردای عفو، برازندۀ بزرگی توست
وگرنه من به عذاب تو هم سزاوارم

امید من به خطاپوشی تو آنقدر است
که در شمار نیاید گناه بسیارم

تو را به فضل تو می‌خوانم و امیدم هست
اگر به قدر تمام جهان خطاکارم ...

  • دوشنبه
  • 20
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 15:06
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 ابراهیم قبله آرباطان

عشق از زبان خودش... -(نام من جلوۀ آیات خداوندی هست) * ابراهیم قبله آرباطان

318

عشق از زبان خودش... -(نام من جلوۀ آیات خداوندی هست) نام من جلوه ء آیات خداوندی هست
توی چشمان تو آنگاه که می بندی هست

تکیه کن بر من و از سختی این راه مترس
بین دستان من و عاطفه پیوندی هست

داغ من سینه نواز است و نگاهم آتش
لب من روی لبت، خوب که می خندی هست

تلخ می داری و شیرین ترم از هرچه عسل
چای را تلخ بنوشید اگر قندی هست

من همان عشقم و از طایفهء بارانم
که میان من و تو نسبت خویشاوندی هست

آخرین حرف من این است که عاشق بشوید
آخرین حرف من اینست – خداوندی هست

  • دوشنبه
  • 20
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 19:57
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 ابراهیم قبله آرباطان

بسم الله عشق... -(اول هر کار او آنگاه عشق) * ابراهیم قبله آرباطان

548

بسم الله عشق... -(اول هر کار او آنگاه عشق) اول هر کار او- آنگاه عشق
دوره گرد پیر را همراه عشق

امر امر توست فرمان می بریم
حکم حکم توست – بسم الله عشق

با زلیخا تهمتِ همراه عشق
با علی خلوت نشین چاه عشق

هر کسی یک نوع معنا می کند
عده ای بیراه و برخی راه عشق

در ازل عاشق به دنیا آمدیم
آه عشق و آه عشق و آه عشق

  • دوشنبه
  • 20
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 20:04
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 ابراهیم قبله آرباطان

مناجات -(دست‏هایت، چتر سبز مهربانی! ربّنا) * ابراهیم قبله آرباطان

358

مناجات -(دست‏هایت، چتر سبز مهربانی! ربّنا) دست‏هایت، چتر سبز مهربانی! ربّنا
ای شما تفسیر پاک زندگانی! ربّنا

ای تو در من با من و ای مونس دلدادگی
در نگاهت جاری الطاف نهانی، ربّنا

این منم، تن‏پاره‏ام، تن‏پوشی از لبخند تو
همدم افتادگی، یار جوانی، ربّنا

ای همیشه در دلم، احساس پاک بودنم
ای تمام شعر، ای عشق نهانی! ربّنا

سبزِ سبزِ سبز، اگر سبزم برای خاطرت
اولینی، آخرینی، جاودانی، ربّنا!

  • دوشنبه
  • 20
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 20:13
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 ابراهیم قبله آرباطان

شعر رمضان و شب های قدر -(همیشه پاره ای از حرف های من با توست) * ابراهیم قبله آرباطان

386
1

شعر رمضان و شب های قدر -(همیشه پاره ای از حرف های من با توست) همیشه پاره ای از حرف های من با توست
همیشه دست نیازم ، خدای من با توست

من از دریچهء شب های قدر لبریزم
ولی گشودن زنجیر پای من با توست

شکوفه های قیام است و شاخه هاس قعود
نماز، زمزمهء ربنای من با توست

مرا ببر به تماشای باغ های بزرگ
به قصر های رفیعی که جای من با توست

نه من توام ، نه تو من – هم تو در منی ، هم من
که ابتدای من و انتهای من با توست

همینکه با تو بخوانم برای من کافیست
همینکه پاره ای از حرف های من با توست

  • دوشنبه
  • 20
  • اردیبهشت
  • 1400
  • ساعت
  • 20:16
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد