شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

اشعار فاطمیه -( ناله زد "فضه خُذینی" آسمان بغضش گرفت‌ ) * محمد جواد شیرازی

1656
1

اشعار فاطمیه  -( ناله زد "فضه خُذینی" آسمان بغضش گرفت‌ ) آفرینش شد بنا تنها برای فاطمه
پس هزاران بار جان ما فدای فاطمه

هر که می خواهد فنای حضرتِ دلبر شود
نیست راهی جز شود اول فنای فاطمه

گفت پیغمبر رضایم در رضای کوثر است
پس رضای حق شده جلب رضای فاطمه

هر کسی آخر به دین مالکِ خود می شود
من پرستش می کنم تنها خدای فاطمه

در عبادت یار حیدر بود زهرای بتول...
...یا که حیدر آمد اصلا پا به پای فاطمه؟

احترامش می کند مولا هر آن کس که شود
ذره ای از خاک پایِ پر بهای فاطمه

روز محشر چون همه حیران شوند آسوده است
هر که آمد بر در دولتسرای فاطمه

تا قیامت روزی ما بسته بر دستان اوست
دست های خسته ی مشکل گشای فاطمه

"حق او با گریه ی تنها نمی گردد ادا
پیر کن ما را خدا

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:03
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

اشعار فاطمیه -( شده چون یاسِ پژمرده، مسیر سنگ دل مرده ) *

693

اشعار فاطمیه  -( شده چون یاسِ پژمرده، مسیر سنگ دل مرده ) در این عالم اگرچه رو زدن بر دیگران عار است
گدای فاطمه بودن برایم بهترین کار است

صدایم را، دعایم را، نوای ربنایم را
همیشه گریه هایم را فقط مادر خریدار است

اگرچه بنده ای پستم، غلام فاطمه هستم
گرفته دست او دستم، مرا زهرا هوادار است

پر از غم شد سراپایم، مصیبت خوان زهرایم
برای معصیت هایم همیشه روضه کفاره است

الا یا ایها العالم، عزای بضعه ی خاتم
به قلب مرتضی مرهم به چشم منکرش خار است

کسی که فاطمه دارد، غم او خاتمه دارد
همیشه واهمه دارد کسی که بند اغیار است

شروع روضه شد با در، زمانی کوچه حالا در
نود روز است یک مادر میان خانه بیمار است

شده چون یاسِ پژمرده، مسیر سنگ دل مرده
به بار شیشه اش خورده.

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:04
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه -( در اوج سختی ها خودش فرمود رهبر ) * محمد جواد شیرازی

872

اشعار فاطمیه -( در اوج سختی ها خودش فرمود رهبر ) با نوکری ات سینه زن شوکت گرفته
هر چه گرفته از همین کِسوَت گرفته

شرکت، میان مجلست دارد قداست
عاشق وضویش را به این نیت گرفته

بی بی دعاکن تا دوباره بازگردد
حال بکایی را که معصیت گرفته

ما هرچه بالا می رویم از فاطمیه است
از روضه ات ایمان ما برکت گرفته

هرکس توسل کرد بر خاک قدومت
حاجات خود از مرتضی راحت گرفته

روزه بگیر و باز افطارت عطا کن
حاتم به پشت خانه ات نوبت گرفته

سائل، پیِ کهنه لباست آمد اما
رَخت عروسی از تو بی منت گرفته

شرحِ نماز تو همین بس که نوشتند
وصف کبودی و ورم پایت گرفته

فردا خیالش تخت باشد هرکه امروز
دنباله ی کار تو با همت گرفته

نوع اراداتش به مادر فرق دارد...
...هر کس که از خط

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:05
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه -( پیش خود گویند:«به به، این گدای فاطمه است» ) * مهدی علی قاسمی

2502
2

اشعار فاطمیه  -( پیش خود گویند:«به به، این گدای فاطمه است» ) افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است
برکت این زندگی از روضه های فاطمه است

درس توحیدم بوَد زهرا شناسی، زین سبب
می پرستم آن خدایی که خدای فاطمه است

منکر این روضه ها! بشنو که گفته رهبرم
روزی یک سالِ کشور در عزای فاطمه است

چشم دل واکردم و دیدم که قرآنِ خدا
آیه هایش یک به یک مدح و ثنای فاطمه است

هیچ کس با پای خود در مجلس روضه نرفت
هرکجا روضه بوَد، مهمانسرای فاطمه است

گرچه باشد قبر او بین قلوب شیعیان
عالم امکان ولی دولتسرای فاطمه است

خلقت جنت برای شیعه ی حیدر بود
نار، جای منکرین بی حیای فاطمه است

بین قبرم دو ملک تا سینه ام را بو کنند
پیش خود گویند:«به به، این گدای فاطمه است»

روز محشر سینه زن

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:06
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه -( ما حضرتِ مشکل گُشا داریم مادر ) * حبیب نیازی

1741

اشعار فاطمیه  -( ما حضرتِ مشکل گُشا داریم مادر ) ما هر چه داریم از شما داریم مادر
در سایه ی لطفت که جا داریم مادر

از مادری هایت همین بس بینِ سینه
یک دل ، اسیر مرتضی داریم مادر

فرزند زیر بال مادر غم ندارد
غصّه برای چه؟ که ما داریم مادر

ما پیر هم باشیم در چشمت همانیم
در وقت افتادن زِ پا داریم مادر

در آب و گل بودیم و داغت پیرمان کرد
ماها یتیمانِ عزاداریم مادر

بی ناله اصلا حنجره بهتر نباشد
نذر عزای تو صدا داریم مادر

آتش گرفتی ، تا نسوزانند ما را
روزِ قیامت هم تو را داریم مادر

تا انتقام پهلویت چیزی نمانده
ما هم برای خود خدا داریم مادر

آتش بگیرد ، آنکه دستت را شکسته
یاد شما دست دعا داریم مادر

ما با علی از حادثه ترسی نداریم
ما حضرتِ مشکل گ

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:07
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه -( پای حیدر که وسط باشد هزینه می دهد ) * محمد جواد شیرازی

1075
1

اشعار فاطمیه  -( پای حیدر که وسط باشد هزینه می دهد ) مدح زهرا را همین جمله کفایت می کند
چادرش حتی یهودی را هدایت می کند

ظاهرا روی زمین آمد و الا بین عرش
تکیه بر کرسی زده بر ما حکومت می کند

نور زهرا ابتدائا خلق عالم کرده است
عاقبت هم نور او روزی قیامت می کند

انبیا هر یک گروهی را شفاعت می کنند
انبیا را یک به یک زهرا شفاعت می کند

گفت پیغمبر که زهرا پاره‌ی جان من است
این روایت بر همه اتمام حجت می کند

محو نورانیت او می شود هفت آسمان
ساعتی که بین محرابش عبادت می کند

روزه می گیرد سه روز اما طعام خانه را
بین مسکین و یتیم و بنده قسمت می کند

ظاهرا نان می دهد دست گدا و باطنا
سائلش را فاطمه صاحبْ کرامت می کند

چشم هایش نه... همین خاک به روی چادرش
خلق

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:08
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه -( این خوشی ها عاقبت با ضربه ای پاشیده شد ) *

1053

اشعار فاطمیه  -( این خوشی ها عاقبت با ضربه ای پاشیده شد ) صحنه را تصویر کن؛ فردوس، زهرا، ما، علی
ما کجا؟ جنت کجا و هم نشینی با علی؟

دین پیغمبر به شمشیر علی وابسته بود
جبرئیل از عرش گفته: " لا فَتی اِلّا عَلی "

عرشیان " عِندَ المَلیکِ المُقتَدِر " هو می کشند
لحظه ای با ذکر یا زهرا و گاهی یا علی

ابتداء قصه ها باید بگوییم این چنین:
" نیست بین آسمان غیر از خدا، زهرا، علی "

شعر شاعر این چنین باشد اگر عالی تر است
" قدر گل، بلبل بداند " ... قدر زهرا را علی

هر ورق از دفتر دنیا شهادت می دهد
از همیشه " شمس "‌ زهرا بود و " مولانا " علی

کفو زهرا حیدر است و کفو حیدر فاطمه
فاطمه باید که " بانو " باشد و " آقا " علی

این خوشی ها عاقبت با ضربه ای پاشیده شد
خنده

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:10
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه -( در وصف آنكه خون به دل " اهل خانه" كرد ) * محسن رضوانی

1323
1

اشعار فاطمیه -(  در وصف آنكه خون به دل " اهل خانه" كرد ) نقل زَمَخشَري ست كه روزي ابولهب
يك سنگريزه جانب احمد روانه كرد

ريگي - به طول و عرض نخود- در كَفَش گرفت
از روي كين، نبي خدا را نشانه كرد

تبّت يدا أبي لهب از آسمان رسيد
فوراً لهيب خشم الهي زبانه كرد

فرمود: هر دو دست وي از تن بريده باد
نفرين بر آنكه اين عمل ظالمانه كرد

يك دست او فقط به كمين نبي نشست
خشم خدا به دست دگر هم كمانه كرد

با اين حساب، كيفر اهل سقيفه چيست؟
حق كسي كه حمله بر اين آستانه كرد؟

قرآن اگر هنوز مي آمد چه مي نوشت؟
در وصف آنكه خون به دل " اهل خانه" كرد

با مصطفى نكرد در آنجا ابولهب
با فاطمه هرآنچه كه اهل زمانه كرد

دشمن ، تقاص لات و هبل را ازو گرفت
كار علي و باغ فدك را بهانه

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:13
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه -( تاریخ ندارد خبری داغتر از میخ ) * حبیب نیازی

1204

اشعار فاطمیه  -( تاریخ ندارد خبری داغتر از میخ ) تسکین ندهد ، درد و دلی خاطرمان را
این زخم قدیم روی بال و پرمان را

ما طایفه یک لحظه فراموش نکردیم
آن چیز که آورد مدینه سرمان را

باید که زِ ره غائبِ آن روز بیاید
آتش بزند باقیِ خاکسترمان را

یک لحظه ندیده ست به خود چشم ملائک
بند آمدن چشمه ی چشم ترمان را

تاریخ ندارد خبری داغتر از میخ
یا سوختن کوثر پیغمبرمان را

ما از گذرِ کوچه ی این روضه گرفتیم
لرزیدن و افتادگی پیکرمان را

تا خانه روی دست به زحمت پسرش بُرد
این یاس به هم ریخته ی پرپرمان را

کاری تر از آن ، ضربه ی دیوار به سر بود
آنقدر که ناجور زده مادرمان را

شاعر : حبیب نیازی

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:14
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن کردی

اشعار فاطمیه -( با واژه های سیلی و دیوار و در مدام ) * حسن کردی

1081

اشعار فاطمیه  -( با واژه های سیلی و دیوار و در مدام ) تا زنده ام برای شما گریه میکنم
در ماتم و عزای شما گریه میکنم

سرشار از تنفس امید میشوم
وقتی که در هوای شما گریه میکنم

هر فاطمیه محرم اشک و غم علی
از داغ روضه های شما روضه میکنم

یاد جوانی ات که به تاراج شعله رفت
اتش گرفته پای شما گریه میکنم

با اسم کوچه موی سرم میشود سفید
هم درد مجتبای شما گریه میکنم

با واژه های سیلی و دیوار و در مدام
لطمه زنان برای شما گریه میکنم

هر بار با شنیدن "فضه خذینی" ات
از صبر مرتضای شما گریه میکنم

یاد قنوت نافله های نشسته ات
از سوز ربنای شما گریه میکنم

شاعر : حسن کردی

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:16
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه -( با دعای تو همه خلق حسینی شده‌اند ) * ناصر شهریاری

1340
1

اشعار فاطمیه  -( با دعای تو همه خلق حسینی شده‌اند ) ای همه عالم امکان بفدایت، مادر
عالمی ریزه‌خور خوان عطایت، مادر

کیستی تو که خداوند جهان آورده
سوره‌ی کوثر خود را ز برایت، مادر

تو که هستی که نبی با همه‌ی قرب مقام
بارها گفته که جانم بفدایت، مادر

ای که از فهم فراتر بود اوصاف شما
عقل مانده‌ست به توصیف و ثنایت، مادر

پایش از عرش فراتر برسد آنکس که
نوکری کرده و افتاده به پایت، مادر

هر کسی مهر علی داشت و اولاد علی
گشته او شامل آیات دعایت، مادر

بی‌حرم خواندن تو ظاهر امر است ولی
هست عالم همه‌جا صحن و سرایت، مادر

از نوک میخ در سوخته‌ی خانه‌ی وحی
می‌چکد خون تو در راه ولایت، مادر

با دعای تو همه خلق حسینی شده‌اند
جان به قربان غم کرببلایت، مادر

همه

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:17
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

اشعار فاطمیه -( که دست موقع پرتاب٬ دور خیز نداشت ) * مهدی رحیمی زمستان

1085

اشعار فاطمیه -( که دست موقع پرتاب٬ دور خیز نداشت ) و گفت فاطمه جان خانه ات دو چیز نداشت
حسن نداشت غمت را حسین نیز نداشت

در این نداشتنی ها چه چیز ها که نبود
نداشت...نه٬ مثلا بستر مریض نداشت

برای شانه زدن زحمتت زیاد شده ست
هزار شُکر که طفل تو سینه ریز نداشت

تمام روز به این فکر کرده ام اصلا
درِ ورودی این خانه میخ تیز نداشت!!!

و سیلی از دو طرف صورت تو را می بُرد
مدینه بود ولی کوچه ی عریض نداشت

حسن نبود اگر با تو توی آن کوچه
به کوچه روضه ی تو این قدر گریز نداشت

حسن نبود اگر با تو بعدِ این همه سال
به تشت٬ خونِ حسن لخته ی غلیظ نداشت

و خاک کرب و بلا این بضاعتِ مزجات
بدون فاطمه٬ یا ایها العزیز نداشت

شلوغ بود چنان وقت نیزه دور حسین
که دست موقع پ

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:18
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه -( آن شهر پس از این سحری سوخته دارد ) * کرامت نعمت زاده

1891

اشعار فاطمیه  -( آن شهر پس از این سحری سوخته دارد ) باغی که بسوزد ثمری سوخته دارد
ماتم زده قطعاً جگری سوخته دارد

ظلم است سخن گفتنت از لذت پرواز
در پیش پرستو که پری سوخته دارد

تلخ است سفر با همه شیرینی راهش
وقتی که کسی همسفری سوخته دارد

جایی نشنیدیم در عالم که بگویند
بیت الکرم شهر دری سوخته دارد

می سوخت در آتش جگر ماه مدینه
آن شهر پس از این سحری سوخته دارد

جا دارد اگر تیغ علی زار بگرید
این مرد از این پس سپری سوخته

شاعر : کرامت نعمت زاده

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:19
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه -( ششماهه به ششماهه دهد درس شهامت ) * سعید توفیقی

1090

اشعار فاطمیه  -( ششماهه  به ششماهه دهد درس شهامت ) خالق احدی با تو برابرنکشیده
مانند تو صدیقه ي اطهر نکشیده

خطاط تو را غیر شکسته ننوشته
نقاش تو را غیر مکسّر نکشیده

تصمیم علی شد که زره را بفروشد
چون از توخدا سینه سپر تر نکشیده

حتی نفسی دست ز حیدر نکشیدی
آنگونه که مِی دست ز ساغر نکشیده

تا شعله نگیرد به پر شیعه مولا
مانند تو کَس جام بلا سر نکشیده

الحق و الانصاف که تو فاطمه هستی
در شعله زدی... کار به محشر نکشیده

زجری که تو از داغی مسمار کشیدی
حلقوم حسین تو ز خنجر نکشیده

ششماهه به ششماهه دهد درس شهامت
کی گفته به محسن؛ علی اصغر نکشیده

بال ملک از داغی این منظره اش سوخت
محسن همه اش سوخت علی حنجره اش سوخت

شاعر : سعید توفیقی

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:20
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه -( ارزش گرفته ام ز همین گریه ها، چه خوب! ) *

897

اشعار فاطمیه  -( ارزش گرفته ام ز همین گریه ها، چه خوب! ) جاری نبود باده اگر خم دهن نداشت
مجنون شد آن کسی که سری در بدن نداشت

ارزش گرفته ام ز همین گریه ها، چه خوب!
قبلا رکاب چشم عقیق یمن نداشت

میسوزم از غمت که ببینی سیاهی ام
مثل دری که چاره به جز سوختن نداشت

زهرا بدون چون و چرا سوخت باز ساخت
پروانه ی علی صنمی با سخن نداشت

می سوخت فاطمه خودش از غربت علی
شمعی ست که نیاز به آتش زدن نداشت

محمد رضا رضایی

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:22
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه -( فدک بهشت زمینی شیعیان میشد ) *

769

اشعار فاطمیه  -( فدک بهشت زمینی شیعیان میشد ) برای وصف تو عالم تمام حیران شد
که وصف نقطه ی اسمت هزار دیوان شد
به یمن کوثر تو این کتاب قران شد

دلیل زندگیِ بچه مادرش باشد
دلیل ماندنِ قرآن ز کوثرش باشد

من آمدم که دلم را کمی تکان بدهید
به قدر یک نفسی هم شده امان بدهید
به دست و سینه و چشمم اگر زبان بدهید

چنان سرود علی یاعلی علی سازم
که عرش و فرش خدا را به لرزه اندازم

شراب عشق رسیده به کام نوکرها
که جز سبوی تو باشد حرام نوکرها
ببین به پا شده بازازدحام نوکرها

به این امید که ما را پسر خطاب کنی
لباس مشکی مان را تو انتخاب کنی

لباس دوخته ات را به جان که میخَرَمش
قسم به جان خودم کربلا نمی برمش
میان سینه زنی ها اگر چه میدرمش

ولی دگر نگذارم لباس

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:23
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه -( چه شده بر شما در آن معبر ) * مجتبی روشن روان

893

اشعار فاطمیه  -( چه شده بر شما در آن معبر ) سوره‌ی نور سوره‌ی کوثر
السلام علیکِ یا مادر

ای دعاهای مستجاب رسول
شادمانی قلب پیغمبر

نظرت آفتاب بخشایش
نفست نغمه‌ی لطیف سحر

نظری مرحمت بفرما تا...
پر شویم از ولایت حیدر

در مسیر محبت مولا
در دل ما بریز شوق سفر

مادرانه بگیر دست مرا
تا نیفتم دگر به دام خطر

از دعاهای صبحگاه شماست
که مرا داده‌اند دیده‌ی تر

ناله‌ی آتشین هیچ کسی
قدر آه شما نداشت اثر

نفسم را بگیر و سوز بده
سوز آتش گداز، سوز جگر

نیت روضه کرده‌ام رخصت
ای به راه امام، سینه سپر

باب کعبه کجا و هیزم خشک
درِ جنت کجا و هُرم شرر

خاک دنیا کجا و یاس بهشت
گل ریحان کجا و ضرب تبر

نفست را برید هجمه‌ی دود
سینه‌ات را شکست لطمه‌ی در

خاک بر

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:24
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

اشعار فاطمیه -( دیگر به چشم آشنایان هم نمی آیی ) * علیرضا خاکساری

919

اشعار فاطمیه  -( دیگر به چشم آشنایان هم نمی آیی ) ای جمع خوبی‌ها و مصداق رشادت‌ها
پیداست در آیینه‌ی چشمت نجابت‌ها

در هر قیام تو شکوه بی‌نظیری هست
پایت ورم کرده‌ست از فرط عبادت‌ها

سرچشمه ی فیض الهی هستی ای بانو
با اذن تو وا می‌شود دارالعنایت‌ها

تفسیر ناب سوره‌ی انسان تو هستی که
میریزد از دامان پر‌مهرت کرامت‌ها

هم پیرهن هم نان شب می‌بخشی از لطفت
دل می بری از سائلت با این سخاوت ها

یاد تو کردن رونقی دارد به دنبالش
جانی دوباره می دهد نامت به هییت‌ها

کوچه به کوچه روضه‌ات در شهر ما برپاست
با همت و ایثار چمران‌ها و همت‌ها

میل اناری کن که من حاجت روا گردم
چشم امید هر شب و روز رعیت ها !

هر شب به انصار و مهاجر سر زدی بانو
اما دریغ از یک اجابت بع

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:26
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

اشعار فاطمیه -( بی تو بخدا لفظ "شَهیدا" شدنی نیست ) * رضا قاسمی

708

اشعار فاطمیه -( بی تو بخدا لفظ "شَهیدا" شدنی نیست ) وصف تو چنان است ، که انشا شدنی نیست
هر چند نوشتیم ، "به مولا" شدنی نیست

مدح تو به قرآن مجید است ، "به قرآن"
با شعر و غزل ، وصف تو املا شدنی نیست

من ، "وحده ضمیرم" ، صفتم "هیچ وَ پوچ" است
این وحده ی "من" جز درِ تو "ما" شدنی نیست

ظرف دل من کوچک و عشق تو بزرگ است
ظرفیت این عشق ، به دل ، جا شدنی نیست

دل مرده ی آلوده ی افتاده ز پا را
غیر از نفس هوی تو احیا شدنی نیست

تعظیم کنم رو به ضریح ملکوتی ت
جز خانه ی تو گردن من تا شدنی نیست

هرگز تو نگفتی به گدای حرم خود
این حاجت تو سخت بود ، یا شدنی نیست

امروز ، بده حاجت "ایوانی" من را
اصلا بخدا صحبت فردا ، شدنی نیست

هر کس که تو ردّش بکنی ، زشت ترین اس

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:28
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

اشعار فاطمیه -( اربعین در کربلا پس میزبان من علی ست ) * سید پوریا هاشمی

1270

اشعار فاطمیه -( اربعین در کربلا پس میزبان من علی ست ) نور ذات الله بین روح و جان من علی ست
با زمین کاری ندارم آسمان من علی ست

به عصای دست نوکرهای این خانه قسم
که عصای قرص دست ناتوان من علی ست

کل توحید و نبوت در ولایت جمع شد
ای مسلمانها به این قرآن اذان من علی ست

ذکر یا حیدر سر سبز مرا برباد داد
سر نمیخواهم که سرخی زبان من علی ست

نیت حج کرده ام احرام خود را بسته ام
کعبه ام صحن نجف سنگ نشان من علی ست

در شلوغی حرم وقتی که راهم داده است
در شلوغی قیامت هم امان من علی ست

سائل بن سائل بن سائل بن سائلم
از ازل ارباب کل خاندان من علی ست

با علی و یا علی دارم عبادت میکنم
فاش میگویم مفاتیح الجنان من علی ست

لذت یا من توکلت علیک من حسین
لذت یا من الیک ا

  • پنج شنبه
  • 19
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 22:29
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

اشعار فاطمیه -( کوری چشم هرآنکس که جسارت به تو کرد ) * سید پوریا هاشمی

912

اشعار فاطمیه  -( کوری چشم هرآنکس که جسارت به تو کرد ) اسم تو بال و پر ماست مدد یا محسن
خنکای جگر ماست مدد یا محسن

کار با خلق نداریم سگ کوی توایم
دست لطفت به سر ماست مدد یا محسن

نفس فاطمه ای و نفس ما شده ای
به عطایت نظر ماست مدد یا محسن

جبهه اول شیعه جریان کوچه ست
محسنیه سپر ماست مدد یا محسن

سود این است که حساس به نامت باشیم
بی خیالی ضرر ماست مدد یا محسن

به تلافی سحرهای پر از درد علی
ذکر خیر سحر ماست مدد یا محسن

در پی قبر تو هرجای مدینه عمریست..
این دل دربه در ماست مدد یا محسن

کوری چشم هرآنکس که جسارت به تو کرد
اسم تو بال و پر ماست مدد یا محسن

شاعر : سید پوریا هاشمی

  • جمعه
  • 20
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 17:38
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

اشعار فاطمیه -( چه میشود که شبی میهمانتان بشوم ) * رضا قاسمی

1023

اشعار فاطمیه  -( چه میشود که شبی میهمانتان بشوم  ) من آن اسیر توام ، از اسیرهای نجف
یکی ز خیل تو ، از سر به زیرهای نجف

منِ فقیر ، فقط جمع میشود با تو
و ما شویم ، یکی از ضمیرهای نجف

به سفره های سلاطین که اعتنا نکنم
فدای لقمه ی نان و پنیرهای نجف

به کاخ های بهشتی ورود خواهم کرد
دمِ ورود ، به مهمان پذیرهای نجف

گدا نوازترین شاه عالمی حیدر
مرا حساب ، بکن از فقیرهای نجف

تویی امیر دو عالم ، تویی امیر نجف
و عرشیان ، همه عبدالامیرهای نجف

صراطِ ما نجف و اهدنا الصراط ، تویی
میانبر است ، تماماً ، مسیرهای نجف

چه میشود که شبی میهمانتان بشوم
یکی از آن همه عید غدیرهای نجف

بگیر جان مرا وقت دیدن ایوان ...
اضافه کن تو به این مرگ و میرهای نجف

شاعر : رضا ق

  • جمعه
  • 20
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 17:39
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن کردی

اشعار فاطمیه -( چون جمله هم شأن تو پیدا شدنی نیست ) * حسن کردی

969

اشعار فاطمیه  -( چون جمله هم شأن تو پیدا شدنی نیست ) بی نام تو زهرا گره ای واشدنی نیست
هرگز نفسی بی تو مسیحا شدنی نیست

بوسیدن دستان تو معراج رسول است
فرزند کسی ام ابیها شدنی نیست

سلمان که مسلمان شده دست نبی بود
فهمید که بی مهر تو منا شدنی نیست

خورشید زیادی ست به هر جا که تو باشی
مانند تو هر زهره که زهرا شدنی نیست

از چشم تو تا عرش خدا فاصله ای نیست
بی عطر تو فردوس فریبا شدنی نیست

باید که خدا بر قلمم واژه گذارد
چون جمله هم شأن تو پیدا شدنی نیست

تو منحصرآ بانی این چرخ کبودی
در خلقت ما نقش تو حاشا شدنی نیست

شاعر : حسن کردی

  • جمعه
  • 20
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 17:40
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه -( برده ات می شوم سیاهم کن، همدم برده ها علی جانم ) * محمد جواد شیرازی

971

اشعار فاطمیه -( برده ات می شوم سیاهم کن، همدم برده ها علی جانم ) مستجیرٌ بکم... سلام آقا، ناجی انبیا علی جانم
مهبط الوحی، معدن الرحمة، یا أخَ المصطفیٰ علی جانم

مستم و حالت طرب دارم، میل بوسیدن عنب دارم
لائذٌ عائذٌ... به لب دارم، أنتَ کهفُ الوریٰ علی جانم

با دلی پر گناه آمده ام، باز هم رو سیاه آمده ام
به امید پناه آمده ام، مَن أتٰکُم نَجیٰ علی جانم

عصمة المؤمنین امین الله، شاه اهل یقین امین الله
آبروی همین امین الله، آبروی دعا علی جانم

مدح تو بر لسان جبریل است، بین تورات بین انجیل است
بین قرآن سخن به تفصیل است از تو یا مرتضی علی جانم

گرچه آلوده ام ولی گفتم، در نجف بی معطلی گفتم
صد و ده بار یاعلی گفتم، ذکر مشکل گشا علی جانم

جلوه ی پنج تن شما هستی، قل هو

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 05:19
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه -( هر کسی یک بار آمد بعد از آن بیمار شد ) * محمد جواد شیرازی

997

اشعار فاطمیه -( هر کسی یک بار آمد بعد از آن بیمار شد ) یا علی گفتم جنونم باز هم بسیار شد
نقطه بودم حب حیدر دور من پرگار شد

معصیت کردم ولی هربار دستم را گرفت
اولش ستار شد، بعدش خودش غفار شد

بی وفا بودم ولی آقا فقط لطفش رسید
بر گدایی که همیشه بر سرش سربار شد

حب جنت، نه... که مقصود اقتدا بر مرتضاست
در دل شب ها اگر عبد علی بیدار شد

نام مولا چون محمد رکن آیین من است
پس دو باری نام او هم در اذان تکرار شد

حق تعالی خواست تا حیدر مراد ما شود
در قبول هر عمل حب علی معیار شد

روی هر برگِ درختی حک شده نام علی
این علی های رُخَم را فاطمه معمار شد

ذکر هر مرغی در عالم نام زیبای علی است
هر دم و هر بازدم که خارج از منقار شد

دشمنانش هم همه مدح و ثنایش گفته اند

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 05:20
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه -( مکن تو غنچه ی نشکفته را چنین پرپر ) *

1090

اشعار فاطمیه -( مکن تو غنچه ی نشکفته را چنین پرپر ) به نام سوره ی کوثر به عصمت مادر
به نام زینب کبری ، شکوه سر تا سر

شروع شد غم کوچه ، درست آنجا که...
شکست هیبت مردی به سختی حیدر

شکست قامت آن کوه پر صلابت تا...
صدای همسرش آمد ، ز آستانه ی در

صدای له شدن غنچه ای به گوش آمد
صدای مادر خسته ، کبوتری مضطر

یکی نگفت که نامرد بی حیا بس کن
صدا بلند مکن در حریم پیغمبر

مزن لگد به در خانه ی رسول الله
مکن تو غنچه ی نشکفته را چنین پرپر

به قدر کافی از این قافله عقب ماندی
دگر عذاب خودت را مکن از این بدتر

حریم خانه ی حیدر که جای هرکس نیست
حریف شیر ولایت ، شغال و کرکس نیست

پوریا باقری

  • شنبه
  • 21
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 05:46
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا (س) -( یک نفر دست به پهلو ،به زمین افتاده ) *

3262
8

مرثیه حضرت زهرا (س) -( یک نفر دست به پهلو ،به زمین افتاده ) از میان درو دیوار صدا می آید
یک نفر ناله کنان پشت دری،گفت علی

یک نفر دست به پهلو ،به زمین افتاده
مادری خورد زمین و پسری گفت علی

شعله میریخت ز دیوار و در بیت الله
پشت در پیرهن شعله وری گفت علی

بال پروانه که میسوخت و میریخت زمین
ناله ی خسته تر از خسته تری گفت علی

چشم حیدر ز دم و دود سیاهی میرفت
تا که در معرکه چشمان تری گفت علی

فاتح خیبر و دستی که به بندست دچار
تیغ مانده به نیام و سپری گفت علی

چهار مهتاب تماشاگر محشر بودند
تابه روی در خانه ، شرری گفت علی

چادری سوخت ، سری سوخت ، گلی پرپر شد
وسط فاجعه بی بال و پری گفت على

میخ و دیوار و دری دست به یکی کردند
با لگد سوخت گلی ، ریخت دری ،گفت عل

  • دوشنبه
  • 6
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 17:12
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 سید محمد میرهاشمی

مرثیه حضرت زهرا (س) -( سر مشق زندگانی ما فاطمیه است ) * سید محمد میرهاشمی

2948
27

مرثیه حضرت زهرا (س) -( سر مشق زندگانی ما فاطمیه است ) سر مشق زندگانی ما فاطمیه است
ایام کامرانی ما فاطمیه است

دل را گره به موی ولایت زدیم و بس
میثاق آسمانی ما فاطمیه است

یک لحظه در هیاهوی غم گم نمی شویم
پیداترین نشانی ما فاطمیه است

برنامه ی تکامل انسان ز ما بخواه
سر لوحه ی مبانی ما فاطمیه است

تاریخ هم به محفل ما خو گرفته است
منشور جاودانی ما فاطمیه است

این اشک ناب ماست بیان حیات ما
هنگام در فشانی ما فاطمیه است

داغی به دل نشسته که گفتن نمی توان
دور غم نهانی ما فاطمیه است

ما روضه های زنده ی داغ مدینه ایم
مبنای روضه خوانی ما فاطمیه است

پهلو شکسته گان ز غربت خمیده ایم
شرح قد کمانی ما فاطمیه است

شاعر : سید محمد میرهاشمی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 13:15
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا (س) -( خورشـیـد آرزوی عـلی کم شـتـاب کن ) *

1025

مرثیه حضرت زهرا (س) -( خورشـیـد آرزوی عـلی کم شـتـاب کن       ) خورشـیـد آرزوی عـلی کم شـتـاب کن
رحـمی به حـال بی کسی بـوتـراب کن

ای قـلب مـُطـمـئن توقـرار دل مـنـی
عـمرعـلی، بــیـاوُ اجـل راجــواب کن

هـرشب به حال محتضرت غصه میخورم
مـثل گذشته،گرشده رفـع اضطراب کن

بـارغـمـم نـبـود درآن خانه که، تـویی
باخـنـده هات لـشکرغـم را عـذاب کن

غـیراز"وفات"روی لبـت نیست، فاطـمه
کـمـتردل حسین وحسن را کـبـاب کن

یک شهردشمن وتـوفـقـط یـارحـیـدری
بامن بـمان وغربـت مـن راحـسـاب کن

بیهوده است بعدتو مانـدن، مـرابــبــر
من را برای همـسَفَریْـتْ انـتـخـاب کن

سجاد زارع مولایی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 13:17
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

مرثیه حضرت زهرا (س) -( به غیر از در٬که درهم خورد شدشرقی وغربی شد ) * مهدی رحیمی زمستان

905

مرثیه حضرت زهرا (س) -( به غیر از در٬که درهم خورد شدشرقی وغربی شد ) علی زهرای خود را بعد از آن فریاد پیدا کرد
بماند اینکه چادر را حسن در باد پیدا کرد

به غیر از در٬که درهم خورد شدشرقی وغربی شد
زمان٬ خم شد شبیه فاطمه٬ ابعاد پیدا کرد

زمان برگشت در جای خودش آن جا که ‌در کوچه
برای خویش محسن ساعت میلاد پیدا کرد

نگاهی کرد توی چشم اهل خانه مولا و
برای فاطمی گشتن سه استعداد پیدا کرد

گمانم بعد اگر که جزء بکّائین عالم شد
کلید چاه ها را حضرت سجاد پیدا کرد

مدینه بدتر از کوفه ست زهرا را شکستند و
فقط گفتند درب خانه ای ایراد پیدا کرد

شاعر : مهدی رحیمی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 13:20
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد