شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

مرثیه حضرت زهرا (س) -( کِی می‌شود بخواهی وُّ پیدایِتان کنم ) * حسین ایمانی

927

مرثیه حضرت زهرا (س) -( کِی می‌شود بخواهی وُّ پیدایِتان کنم ) آیینه می‌شوم که تماشایِتان کنم
کِی می‌شود بخواهی وُّ پیدایِتان کنم

تو آبرویِ من شدی وُّ من نَخواسته ...
با جُرمِ خود بَنا شده رُسوایتان کنم

من روسیاه وُ مُجرم وُ آلوده وُ بَدَم
شرمنده آمدم که تمنّایتان کنم

روزی هزار بار دلَت را شکسته‌ام
حالا دلِ شکسته‌ام اِهدایتان کنم

یابنَ‌الحسن به خاطرِ من گریه می‌کُنی
باران شدم زیارتِ سیـمایِتان کنم

از روضه‌هایِ فاطمه تا نهرِ علقمه
خواندم دعایِ ندبه تماشایتان کنم

شاعر : حسین ایمانی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 13:48
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

مرثیه حضرت زهرا (س) -( گو چه کردی با وفادار علی ) *

1077

مرثیه حضرت زهرا (س) -( گو چه کردی با وفادار علی ) زبانحال میخ در ...

میخ در با من زدرد خویش گو
زان مصیبت با دلی پر ریش گو

گو چه کردی با وفادار علی
از چه خون شد سینه یار علی

گفت آتش کم بزن بر جان و تن
تهمت این جرم را برمن مزن

من به چوب و تخته درب خانه را
حفظ می کردم ، من آن کاشانه را

افتخارم بود در بیت علی
میخ در بودم در آن خانه ولی

دشمن مولا مرا شرمنده کرد
من چه گویم داغ دل را زنده کرد

تا به خود من آمدم دیدم چه شد
محسن زهرا میان خانه مرد

آه آتش گشت همدم با تنم
لال گردم دیگر از این گفتنم

عرش حق شد سرنگون در پشت در
آه ، یا اماه آمد از پسر

فاتح خیبر فتاده بر زمین
زیر پا جان امیرالمؤمنین

فضه بر صورت زند ، اسما بسر
این چه خاکی بود شد از

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 13:52
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا (س) -( وقتی در یک خانه در انظار میسوزد ) *

926

مرثیه حضرت زهرا (س) -( وقتی در یک خانه در انظار میسوزد ) وقتی در یک خانه در انظار میسوزد
یا مادری بین در و دیوار میسوزد
پروانه در سوز نگاه یار میسوزد
با دست بر زانو زده کرار میسوزد

حتما زمین خوردن برایش دردسر میشد
مردی که هرلحظه غم او بیشتر میشد

جای چهل تن در میان خانه اش کم بود
نا هم براى ناله ی پروانه اش کم بود
جای هزاران درد روی شانه اش کم بود
صبر دو چشم پرغم دردانه اش کم بود

در گیر و دار شعله ها پروانه میسوزد
در لب گزیدنهاش مرد خانه میسوزد

آتش گرفته دست بر دامان یک مادر
بر تار و پود پیکر زهرای پیغمبر
میسوخت در خون گریه های لاله اش حیدر
بال کبوتر بود و سوز و دود و خاکستر

در ازدحام خانه اش غوغای محشر بود
ذکر لب حیدر فقط الله و اکبر بود

سیلی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 13:57
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا (س) -( ماسرنمیدهیم به سامان هیچ کس ) *

865

مرثیه حضرت زهرا (س) -( ماسرنمیدهیم به سامان هیچ کس  ) ماسرنمیدهیم به سامان هیچ کس
جزتونمیشویم پریشان هیچکس

تادامن عطای توباشدنمیشویم
درعمرخویش دست به دامان هیچ کس

ریزه خورهمیشه این استانه ایم
بامانساخته است دگرنان هیچکس

وقتی طبیب ماست طبیب طبیب ها
ماتن نمیدهیم به درمان هیچکس

مسکین یتیم اسیرنه فرقی نمیکند
خالی نمانده پیش تودستان هیچکس

ایمان مابه شرط ولای توکامل است
پس مانمیشویم مسلمان هیچکس

باماتم توماغم دیگرنمیخوریم
این دیده نیست غیرتوگریان هیچ کس

حالا اگر بناست که روضه سراشویم
بهترکه روضه خوان دل مرتضی شویم

اینقدرارزوی پریدن بیانکن
مظلوم عالمم تو علی را رها نکن

تنهاچراغ خانه ی من ازبرم نرو
سوسونزن نصیب دلم راعزانکن

این خانه بی تودرنظرم

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 14:13
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا (س) -( در کوچه ها حریف علی نیست یک نفر ) *

1101

مرثیه حضرت زهرا (س) -( در کوچه ها حریف علی نیست یک نفر ) سيلي به روي حضرت خیر النساء زدند
در بین کوچه فاطمه را بی هوا زدند

در کوچه ها حریف علی نیست یک نفر
دستش طناب بسته و از پشت. پازدند

در بیشه شیر را به طنابی کشیده اند
در پیش دیده ها به گل مصطفی زدند

آتش فتاده بر سر و دستان فاطمه
او را میان شعله ی در با دو پا زدند

يك حوریه فتاده میان آتش و دود
سیلی به روی حوریه ی مرتضی زدند

تار است چشم مادر زینب به کوچه ها
او را به پیش دیده ی شاه ولا زدند

گم کرده بود فاطمه در کوچه خانه را
سیلی به روی فاطمه در کوچه ها زدند

با تازیانه ها تن زهرا کبود شد
حیدر بدان که فاطمه را بی هوا زدند

آرمین غلامی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 14:15
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا (س) -( چیزی بگو با این حسن تا دِق نکرده ) * حسین ایمانی

926

مرثیه حضرت زهرا (س) -( چیزی بگو با این حسن تا دِق نکرده ) بادخترت حرفی بزن تا دِق نکرده
چیزی بگو با این حسن تا دِق نکرده

فکرِکفن بیچاره کرده زینبت را
بااو بگو از پیرُهَن تادِق نکرده

درشهرِ خودتنها شدن داغِ کمی نیست
همدردِ شَه شو دروطن تا دِق نکرده

بااین سکوت اَنداختی ازپا علی را
قرآن بخوان قرآنِ من تادِق نکرده

بعداز توچاهِ شهر همدردِ امیراست
لَب واکُن اِی آرامِ تَن تادق نکرده

استادِ روضه روضۀ گودال باتو
حالا بخوان از بی کفن تادِق نکرده

بانویِ پاکی ها تورا به خاکِ چادر...
ندبه بخوان بابُوالحسن تادِق نکرده

شاعر : حسین ایمانی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 14:16
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا (س) -( در خورد به او به آسمان بویش رفت ) *

835

مرثیه حضرت زهرا (س) -( در خورد به او به آسمان بویش رفت ) زبانحال حضرت زینب(س) پشت در سوخته

در خورد به او به آسمان بویش رفت
آتش به سرش رسید و گیسویش رفت
من بودم و خواهر و برادرهایم
دیدیم که مسمار به پهلویش رفت

سیدحسین میرعمادی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 14:18
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت زهرا (س) -( رنگ رخساره نشان میدهد از سر درون ) *

1008
1

حضرت زهرا (س) -( رنگ رخساره نشان میدهد از سر درون ) رنگ رخساره نشان میدهد از سر درون
صورتت زرد و کبود است خدا رحم کند

یدالله شهریاری

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 14:22
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 علیرضا خاکساری

مرثیه حضرت زهرا (س) -( وقتی از راه میرسی غصه نخور ) * علیرضا خاکساری

934

مرثیه حضرت زهرا (س) -( وقتی از راه میرسی غصه نخور  ) دوباره یاد قدیما میکنم
خونه رو برات مهیا میکنم
وقتی از راه میرسی غصه نخور
من خودم درو به روت وا میکنم

با خوشی تو خوشم گریه نکن
آقا منت میکشم گریه کن
جون زینب سرتو بالا بگیر
الهی فدات بشم گریه نکن

خدا بهتر از تو واسه من نداشت
تو دلم بذره محبتت رو کاشت
شب خواستگاری رو که یادته
دستمو بابام تو دست تو گذاشت

به سرم هوای تو پسرعمو
جوونیم فدای تو پسرعمو
دل به دل راه داره جونم مگه نه؟
میمیرم برای تو پسرعمو

آب شدم همه تنم ریخته به هم
تا گلای پیرهنم ریخته به هم
سرم افتاده به روی شونه ام
مهره های گردنم ریخته به هم

دیگه از مدینه دلسردم علی
غصه دارم و پر از دردم علی
یادته گوشواره ی عروسی مو ؟
یکی شو تو

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 14:23
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

مرثیه حضرت زهرا (س) -( رسیده‌ام سرِ خاکی که سایه بانش ریخت ) * حسن لطفی

779

مرثیه حضرت زهرا (س) -( رسیده‌ام سرِ خاکی که سایه بانش ریخت ) اگرچه سایه‌ای از دخترت به جا مانده
رسیده‌ام که بگویم قرارِ ما مانده

رسیده‌ام سرِ خاکی که سایه بانش ریخت
نِشسته‌ام ؟ نه قد و قامتم دوتا مانده

یکی دو روز فقط صبر کن ؛ کنارِ توأم
که چند نیمه نفس بینِ ما دوتا مانده

دلم برایِ علی شور می زند تنها
برای او فقط این یارِ بی صدا مانده

مسیرِ خانه‌ی‌مان تا مزارِ تو سُرخ است
جراحتی‌ست که در پهلویم به جا مانده

مدد زِ شانه‌ی طفلم گرفته می‌آیم
به چهره‌ام اثرِ دستِ بی‌حیا مانده

هنوز هم همه‌ی سرفه‌های من خونی ست
هنوز هم به رخم ردِّ شعله‌ها مانده

تمامِ روز فقط حرفِ زینبم این است:
که رویِ چادرِ تو چند جایِ پا مانده

بس است شِکوه‌ام و داغ‌هایِ من بگذار
نمک ب

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 14:29
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

مرثیه حضرت زهرا (س) -( بخند..گرچه تو با خنده هم غم انگيزى ) * آرمان صائمی

681

مرثیه حضرت زهرا (س) -( بخند..گرچه تو با خنده هم غم انگيزى ) شبيه برگِ درختان رو به پاييزى
بخند..گرچه تو با خنده هم غم انگيزى

كه گفته از منِ دلخسته رو بپوشانى؟
از اينكه چهره نشانم دهى بپرهيزى

سكوت كرده‌اى اما پُر از صدايى تو
نگا‌ه‌هاى تو گويد زِ غصه لب ريزى

چقدر خيره به سقفى؟بس است جانِ على
چقدر گريه كنم تا دوباره برخيزى؟

حسن به گوشه‌اى آرام اشك مى‌ريزد
تو هم كه بر سرِ سجاده اشك مى‌ريزى...

شده عذابِ دلم گريه‌هاى پنهانت
بخند..گرچه تو با خنده هم غم انگيزى

آرمان صائمی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 14:30
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا (س) -( شهری که میسوزد خودش از بغض و کینه ) * سید امیر حسین خوشرو

838

مرثیه حضرت زهرا (س) -( شهری که میسوزد خودش از بغض و کینه ) الجار ثم الدار شد رمز دعایت
دیدم که میلرزید آهسته صدایت

شهری که میسوزد خودش از بغض و کینه
میریزد آخر هیزم و آتش به پایت

قدر تو را مولا فقط میداند ای عشق
جاهل نمیفهمد تورا ای بی نهایت

حتی گذشتی از همان نان و نمک ها
میشد فقیری بین سفره هم غذایت

در مهربانی و وفا بی انتهایی
ای که دلیل خلق دنیا ابتدایت

عرش خدا از خانه ی تو نور برداشت
از گردش دستاس و شور ربنایت

آخر بجای بوسه پیغمبر آتش
افتاد برآن خانه شد کرببلایت

مولا فقط وصف تورا میگفت زهرا
ای که همه هستیه عالم شد فدایت

یک عمر اگر ما از غریبی ات بگوییم
پایان ندارد ماتم بی انتهایت

شاعر : سید امیر حسین خوشرو

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 14:31
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 یوسف رحیمی

مرثیه حضرت زهرا (س) -( روضه خوان: چشم کبودی که معمّا شده بود ) * یوسف رحیمی

928

مرثیه حضرت زهرا (س) -( روضه خوان: چشم کبودی که معمّا شده بود ) نیمه شب، اشک،‌ عزا، آه چه غوغا شده بود
مجلس ختم علی بود که برپا شده بود

گریه کن: دیدهٔ خونبار ولی الله و
روضه خوان: چشم کبودی که معمّا شده بود

هق هق گریه و مولای صبوری، ای وای
راز جانسوزترین حادثه اِفشا شده بود

بازویی را که نود روز ز مولا پوشاند
در شب پر زدنش، قاتل مولا شده بود

آه تا صبح دگر دیدهٔ او باز نشد
درد پهلو دگر انگار مداوا شده بود

دست می‌شُست ز جان، لحظه به لحظه مولا
گرچه زهرا خودش از قبل مهیّا شده بود

بر علی آن شب جانکاه چهل سال گذشت
بعد از آن قامت خیبرشکنش تا شده بود

همه گفتند علی عاقبت از پا افتاد
هر چه شد آه پس از رفتن زهرا شده بود

شاعر : یوسف رحیمی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 14:33
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 آرمان صائمی

مرثیه حضرت زهرا (س) -( جانم بگير و حال مرا رو به راه كن ) * آرمان صائمی

729
1

مرثیه حضرت زهرا (س) -(  جانم بگير و حال مرا رو به راه كن ) با اين سكوت حال على را نگاه كن
جانم بگير و حال مرا رو به راه كن

زهرا بلند شو كه حسن نيمه جان شده
رحمى به حال بدِ اين قرص ماه كن

اين بچه ها بدون تو دق مرگ مى شوند
فكرى براى خانه ى بى سر پناه كن

باشد بخواب..و خواب ز چشمان من ببر
باشد بخواب و روز على را سياه كن

گيرم كه ظرف حسينت پر آب شد
فكرى براى تشنگىِ قتلگاه كن

آرمان صائمی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 14:34
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محسن ناصحی

مرثیه حضرت زهرا (س) -( چه خوب می شود از خواب سر که برداری ) * محسن ناصحی

1421

مرثیه حضرت زهرا (س) -( چه خوب می شود از خواب سر که برداری ) چه خوب می شود از خواب سر که برداری
تمام غصه ی خود را کنار بگذاری

برای مادرت اینبار خانه امن شود
نه میخ باشد و آتش نه در نه آزاری

نه کوچه ای که ببندند راه را بر تو
نه ضربه ای که بکوباندت به دیواری

خدا کند که نبینی به خواب هم حتی
مصیبتی که چشیده حسن به بیداری

شاعر : محسن ناصحی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 14:36
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا (س) -( همه هستند ولی دختر پیغمبر نيست ) *

902

مرثیه حضرت زهرا (س) -( همه هستند ولی دختر پیغمبر نيست ) سایه ای بوده بر این لانه ولی دیگر نیست
مادری بوده در این خانه ولی دیگر نيست

مرد این خانه همان فاتح خیبر بوده
پهلوانی که دگر پا شدنش باور نيست

آنقدر تا شده این ساقه ی بی آلاله
که گمانم قد وبالا ز علی خم تر نيست

عکسی از چادر خاکی به خیالش مانده
دگر این حیدر بی فاطمه آن حیدر نيست

در این خانه محل سجده ی احمد بود
حیف آخر در این خانه دگر آن در نیست

پشت در ،در زده اند و بچه ها نا آرام
که جواب در دهد که خانه را یاور نیست

واي از آن روزی که این خانه پر از آتش شد
آه...،دیگر خبر از گلپر در بستر نيست

خانه ویران شده و مردم شهر آرامند
همه هستند ولی دختر پیغمبر نيست

سیدرضا محبوبی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 14:50
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

حضرت زهرا (س) -( دوچشمش بسته اما درد دارد ) * حسن لطفی

1460
2

حضرت زهرا (س) -( دوچشمش بسته اما درد دارد ) دوچشمش بسته اما درد دارد
يقينا بيش از اينها درد دارد
بريز آبِ روان برسنگِ غُسلش
ولی آرام اسما درد دارد

شاعر : حسن لطفی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 14:53
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا (س) -( معصومه و نوریّه و صدّیقۀ کبری ) *

899

مرثیه حضرت زهرا (س) -( معصومه و نوریّه و صدّیقۀ کبری ) منصوره و راضیّه و مرضیّه و زهرا
معصومه و نوریّه و صدّیقۀ کبری

حنّانه و حانیّه و ریحانه و کوثر
انسیّه و حوریّه و انسیّۀ حَورا

این‌ها همگی فاطمه هستند ولی نیست
محبوبیت فاطمه محدود به این‌ها

مادر که نه! بالاتر از اُمُّ الحَسنِین است
دختر که نه! بالاتر از آن، اُم اَبیها

فردوس برین، باغ بهشت است به صورت
فردوس برین خانۀ زهراست به معنا

پیچیده در آن عطر «بِه» و «یاس» و «گل سرخ»
بیرون زده از پنجره‌اش شاخۀ طوبی

روزی که بخندد همۀ شهر بهاری‌ست
آن شب که بگرید شب عالم شب یلدا

آن شب که بگرید همۀ شهر بگریند
آن شب که بگرید...چه می‌آید سر مولا؟

از روی لب مادرمان فاطمه چندی‌ست
لبخند فراری شده کاری بکن اَ

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 14:54
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا (س) -( پشتم شکسته شد به نگاهی تو چاره کن ) *

852

مرثیه حضرت زهرا (س) -( پشتم شکسته شد به نگاهی تو چاره کن ) ای مهربانِ من، دلِ ریشم نظاره کن
پشتم شکسته شد به نگاهی تو چاره کن

این کوکب فتاده به پایت حسین توست
خورشید من نظاره به این ماهپاره کن

از داغ غربتت شرر افتاده بر دلم
یکدم نظر بر این جگرِ پرشراره کن

مَشکن به ناله های حَزینت دل مرا
رحمی به چشمهای چو ابرِ بهاره کن

چون مُصْحَفِ ورق ورقی گشته قلب من
قاریِ من قرآئت اوراقِ پاره کن

ای رهسپارِ کوی خداوندگارِ عشق
لختی برای رفتن خود اِستخاره کن

ای یاس قدشکسته براین شام تارمن
دُردانه های شبنمِ اشکت ستاره کن

امید "ساده" روزقیامت نگاه توست
بهرشفاعتش تو فقط یک اشاره کن

مجتبی تاجیک

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 14:57
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه_حضرت_زهرا (س) -( گل بر من و جوانى من گریه مى‌کند ) *

1072
0

مرثیه_حضرت_زهرا (س) -( گل بر من و جوانى من گریه مى‌کند ) گل بر من و جوانى من گریه مى‌کند
بلبل به هم‌زبانى من گریه مى‌کند

من پیر در بهار جوانی شدم که چرخ
بر پیری و جوانی من گریه می‌کند

از هر نفس که می‌کشم آید شمیم مرگ
گویی به زندگانی من گریه می‌کند

گر مرگ، روزی آید و مهمان من شود
مهمان به میزبانی من گریه می‌کند

پژمرده چون گلم که به هر گوشه بلبلی
بر روی ارغوانی من گریه می‌کند

نخل مدینه شاهد مظلومی من است
بر قامت کمانی من گریه می‌کند

من آشکار گریه نکردم ولی علی
بر گریۀ نهانى من گریه مى‌کند

از درد شانه، شانه نشد موى دخترم
او هم به ناتوانى من گریه مى‌کند

دیگر حسین را نتوانم به بر گرفت
این گل به باغبانى من گریه مى‌کند

سیدمحمد رستگار

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 15:01
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت زهرا (س) -( نیازی نیست روضه سر بیاید ) * محمد میرزایی

3089
5

حضرت زهرا (س) -( نیازی نیست روضه سر بیاید ) نیازی نیست روضه سر بیاید
نباید روضه خوان دیگر بیاید
برای گریه این ایام کافی ست
فقط گاهی صدای در بیاید ...

شاعر : محمد میرزایی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 15:07
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 امیر عظیمی

مرثیه حضرت زهرا (س) -( تو ام احمد و کلثوم و زینب و حسنین ) * امیر عظیمی

1034
1

مرثیه حضرت زهرا (س) -( تو ام احمد و کلثوم و زینب و حسنین ) فقط نه اینکه تو از انبیاء سری زهرا
که با علی و پیمبر برابری زهرا

تو ام احمد و کلثوم و زینب و حسنین
اصالتاً به امامان تو مادری زهرا

بزرگ لفظ حقیریست در بزرگی تان
ظهور و مظهر الله اکبری زهرا

صحیفه ی تو که شد کاتبش امیر کلام
گواست مثل پیمبر پیمبری زهرا

قسم به لیلة الاسری تو لیلة القدری
قسم به چشمه ی زمزم تو کوثری زهرا

تو کیستی که شبی در قبیله ی کفار
به نور چادرت اسلام پروری زهرا

زمان فتنه که دستان مرتضی بسته است
تو ذوالفقار سخنگوی حیدری زهرا

تو یک تنه، همه ای در مصاف با دشمن
تو کفو شیر خدایی، دلاوری زهرا

درست آخر دنیاست، اول حشر است
اگر که دست به معجر بیاوری زهرا

شاعر : امیر عظیمی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 15:13
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا(س) -( شعله زد سیلی آن کوچه به جان من وتو ) *

959

مرثیه حضرت زهرا(س) -( شعله زد سیلی آن کوچه به جان من وتو ) گیتی آشفته شداز داغ بیان من وتو
شعله زد سیلی آن کوچه به جان من وتو

دست آن ظالم پرکینه ی پست نامرد
ظلم شیطان صفتان داد نشان من وتو

شده پژمرده ازآن صائقه روی چو گلت
برق آن پنجه شده رمزخزان من وتو

بر سرپنجه ستادم که بگردم سپرت
مانده درخاطرمان قدکمان من وتو

شرحی ازضربه ی سنگین غصاوت بدهد
سوزش وسرخی آن اشک روان من وتو

روز روشن زچه شدتیره به چشم تو ومن
کوچه ی غدبت ما تیره جهان من وتو

مادرا نقش زمین گشتی وماندم خجلت
ناله از بیکسی است ورده زبان من وتو

ازهمان کودکی ام پیر غم تو شده ام
مانده درسینه نهان راز میان من وتو

توبکش چادر خاکی به رخ و دم نزنم
تانسوزد پدر از سر نهان من وتو

میزدی ناله بیا

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 15:14
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

مرثیه حضرت زهرا (س) -( خورده است چنان کوچه ی بن بست به دیوار ) * مهدی رحیمی زمستان

1106

مرثیه حضرت زهرا (س) -(  خورده است چنان کوچه ی بن بست به دیوار ) غم های من از ضربت میخ است به دیوار
آن میخ که پرهای تو را بست به دیوار

این کوچه درِ باغ بهشت است و به ظاهر
خورده است چنان کوچه ی بن بست به دیوار

هر چند که آن کوچه و آن خانه دگر نیست
اما اثر سیلیِ در هست به دیوار

از کوچه به خانه دو قدم بوده و‌مادر
صدبار در این فاصله خورده است به دیوار

با قد خمیده کسی از دور می آید
یک دست به پهلو زده یک دست به دیوار

شاعر : مهدی رحیمی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 15:16
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

مرثیه حضرت زهرا (س) -( رونقی داشت ، خانه ام با تو ) * رضا قاسمی

1163

مرثیه حضرت زهرا (س) -( رونقی داشت ، خانه ام با تو  ) رونقی داشت ، خانه ام با تو
که همان هم به بستر افتاده
غصه ی جانگداز تو بانو
با دل حیدرت در افتاده

یار نُه ساله ام ، بمان با من
تو جوانی هنوز ، رفتن نه !
رحم کن بر دل پر از داغم
حرف رفتن نزن تو با من ، نه !

یار نُه ساله ام ! بمیرم که
تو نداری توانِ یک ناله
سن و سال تو دست خورده شده
شده ای مثل یک نود ساله

سن و سالت به قامتت نخورَد
و به این لرزش تمام تنت
تو نفس می کشی و می میمرم
بهر خونهای روی پیرهنت

مادر بچه های دلخونم !
بچه هایت عجیب دلگیرند
آخرش هم کنار بستر تو
بهر درد تن تو می میرند

دخترت را ببین کنار خودت
دارد امن یجیب می خواند
زیر لب بر خودش دهد امّید
"ماندنش حتمی است ، می ماند"

نا امی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 15:17
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا (س) -( غمگین و غم انگیزترین مردِ جهان کرد ) *

861

مرثیه حضرت زهرا (س) -( غمگین و  غم انگیزترین  مردِ جهان  کرد ) لبخند تو غم داشت... علی را نگران کرد
غمگین و غم انگیزترین مردِ جهان کرد

لبخند تو آن روز پس از دیدن تابوت
گل بود که رویید ولی زود خزان کرد

اصلا تو بگو فاطمه جان می شود آیا
دریایِ مرا در دلِ یک قطره نهان کرد ؟

مثل تو کمانی شده ام پشت مرا خم -
مرهب نتوانست ولی زخمِ زبان کرد...

زخمی که غم حمزه به قلبِ نبی انداخت
تابوتِ تو با قلبِ علی بدتر از آن کرد

کوچه...در و دیوار... و آن چادر خاکی
بعد از تو مرا پیرترین مردِ جهان کرد

ابراهیم زمانی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 15:18
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا (س) -( آهسته از غم تو زمین و زمان شکست ) * مهدی مردانی

1157

مرثیه حضرت زهرا (س) -( آهسته از غم تو زمین و زمان شکست ) نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست
آهسته از غم تو زمین و زمان شکست

پرسید آسمان چه نوشتی که اینچنین...
گفتم که فاطمه، کمر آسمان شکست

هجده بهار دیدی و در سوگ تو دلم
بعد از هزار و سیصد و چندین خزان شکست

ای دل بسوز و بشکن تا باورت شود
حتما دری که سوخته را می توان شکست

بانوی نور در دلتان رنگی از خداست
زیباتر است بر قد رنگین کمان شکست

با هر دری که بعد نگاه تو باز شد
انگار در گلوی علی استخوان شکست

شاعر : مهدی مردانی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 15:19
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

حضرت زهرا (س) -( گریه هرکس نکند معرفتش کامل نیست ) * عباس احمدی

1158
1

حضرت زهرا (س) -( گریه هرکس نکند معرفتش کامل نیست ) گریه هرکس نکند معرفتش کامل نیست
"گرچه صد مرحله تحصیل اشارات کند"
روز محشر که همه دیدۀ گریان دارند
نوکر فاطمه آن روز مباهات کند

شاعر : عباس احمدی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 15:20
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا (س) -( ذره کوچکتر از آن است که حائل باشد ) *

1138

مرثیه حضرت زهرا (س) -( ذره کوچکتر از آن است که حائل باشد ) نور با آینه وقتی متقابل باشد
ذره کوچکتر از آن است که حائل باشد

نور، زهراست و آئینه علی، ذره کجاست
که در این بین فقط عاطل و باطل باشد

برترین خلقت دنیاست،‌عجب نیست اگر
که علی نیز به زهرا متوسل باشد

رو به قبله ست همه عمر، خدایا! غلط است
قبله بایست به سمتش متمایل باشد

اگر این طرز نماز است که او می‌خواند
ترس دارم که نماز همه باطل باشد

دل محال است ولی عقل دلش می‌خواهد
بین زهرا و خدا فاصله قائل باشد

یک نفر آمده در را به لگد می‌کوبد
پشت در باز هم ای کاش که سائل باشد

نیمرخ می‌شود، انگار علی آمده است
ماه ،دیگر به دلش نیست که کامل باشد

محمدحسین ملکیان

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 15:22
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
 محسن ناصحی

مرثیه حضرت زهرا (س) -( جز سوختن این چوب تقدیری ندارد ) * محسن ناصحی

1259
1

مرثیه حضرت زهرا (س) -( جز سوختن این چوب تقدیری ندارد ) از در نمی گویم که تقصیری ندارد
جز سوختن این چوب تقدیری ندارد

در بشکند نجار از نو می تراشد
دل بشکند انگار تعمیری ندارد

گاهی لگد آنقدر محکم می شود که
در تا شروع روضه تاخیری ندارد

قانون در، پهلوی مادر، قدّ حیدر
غیر از شکستن فعل تعبیری ندارد

جنگ است و در مرز میان خیر و شر است
اما علی اینبار شمشیری ندارد

باید کسی خود را سپر می کرد و زهرا
جز آیه ی بازوش تفسیری ندارد

دشمن اگر یاغی است پس باید ادب کرد
دیوانه را وقتی که زنجیری ندارد

از کربلا شش ماهه ای اینجاست، دشمن
جز میخ در زهدان خود تیری ندارد

شاعر ندارد واژه ای این درد را و
این پرده را نقاش تصویری ندارد

شاعر : محسن ناصحی

  • سه شنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1396
  • ساعت
  • 15:23
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد