شهادت امام جعفر صادق

مرتب سازی براساس
 وحید محمدی

شعر شهادت امام صادق علیه السلام -(باز از دعای مادر نام آشنای ما) * وحید محمدی

713

شعر شهادت امام صادق علیه السلام -(باز از دعای مادر نام آشنای ما) باز از دعای مادر نام آشنای ما
امشب بساط روضه به پا شد برای ما

خون گریه می کنند تمام ستاره ها
همراه چشم های زمین ، پا به پای ما

از بوی دود و آتش کوچه مشخّص است
بوی مدینه می دهد این گریه های ما

یک عدّه از سقیفه شبیه مغیره باز
خون کرده اند بر جگر مقتدای ما

با ریسمان و هیزم و آتش رسیده اند
تا که نمک زنند به زخم عزای ما

یک پیرمرد پای پیاده ! چه روضه ای !
خاکی به سر کنید از این ماجرای ما

شیخ الائمه و سر عریان عجیب نیست ؟
این ها شده است غصّه ی بی انتهای ما

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 11:30
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم
 امیر حسین الفت

زمینه شهادت امام صادق ع -(شده امروز دلم) * امیر حسین الفت

742

زمینه شهادت امام صادق ع -(شده امروز دلم) شده امروز دلم
روضه خون بقی
پر زده رفته تا
اسمون بقی

یه در بسته و
یه چهار تیکه سنگ
کی میشه صاحب
یه ضریح قشنگ

ما که به این چهار تا قبر مینازیم
با چشم خون بهش نگا میندازیم
یه صحن مثه امام رضا ایشالا
برا امامای بقی میسازیم

دعا کنید همین روزا
برگرده سایه سرم
بیاد و روضه خون بشه
کنار قبر مادرم

اقا بیا اقا بیا اقا بیا ۲
____________________________________

تو خونت ریختن و
نیمه شب بردنت
خنده کردن همه
به زمین خوردنت

در و همسایه ها
همه دیدن تو رو
با چه وضعی رو خاک
میکشیدن تو رو

یه پیر مرد که با لباس ساده
عمامه از روی سرش افتاده
مثل امام حسن تو رو اقاجان
کشیدن از زیر پاهات سجاده

یه پا به سن گذاشت

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:00
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 حسین رحمانی

زمینه شهادت امام صادق علیه السلام -(آتیش گرفته دل توی سینه ) * حسین رحمانی

1035

زمینه شهادت امام صادق علیه السلام -(آتیش گرفته دل توی سینه ) آتیش گرفته دل توی سینه
آه ای مدینه آه ای مدینه

از غصه ی تو دلها حزینه
آه ای مدینه آه ای مدینه

رو قبر آقام گرد و غباره
گنبد نداره گنبد نداره

بارون اشکم، داره می باره
دل بی قراره دل بی قراره

داری، به سینه غمها
دیدی، تو اشک مولا
با ما ، بگو مدینه
پس کو، مزار زهرا

وای ، تو دیدی مادر ، وای رو خاکا افتاد
وای ، زمین خورد حیدر ، وای تا زهرا افتاد

وای بسوزی دنیا

ذکر رو لبهام امن یجیبه
آقام غریبه آقام غریبه

باز توی سینه دل نوحه خونه
اشکام روونه اشکام روونه

هستم ، گدای صادق
جونم ، فدای صادق
مهدی ، گرفته امشب
تنها، عزای صادق

وای ، غریب و تنها ، وای ، عزیز زهرا
وای ، به زهر کینه، وای ، فدا شد آقا

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:44
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

شعر مرثیه امام صادق(ع) -(امام صادق ما را حرامیان بردند) * عماد بهرامی

955

شعر مرثیه امام صادق(ع) -(امام صادق ما را حرامیان بردند) امام صادق ما را حرامیان بردند
و یک ستاره دوباره از آسمان بردند

دری شکست و دوباره مدینه شد تکرار
رئیس مذهب ما را کشان کشان بردند

به زور و ظلم وجفا و به حیله و نیزنگ
ز گنج ناب امامت دُری گران بردند

شبیه چادر زهرا که روی خاک افتاد
عبای خاکی او را فرشتگان بردند

و بی عصا و عبا و بدون عامه
شبیه شیر خدایی که روبهان بردند

به پیش چشم زن و بچه و کنیزانش
تمام اهل و ایالش به سر زنان.. بردند...

  • یکشنبه
  • 7
  • مهر
  • 1398
  • ساعت
  • 20:15
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی
ادامه مطلب

شهادت امام جعفر صادق ع -(مزارت مهبطِ افلاکیان است تجلیگاهِ قلبِ عاشقان است) * هستی محرابی

740

شهادت امام جعفر صادق ع -(مزارت مهبطِ افلاکیان است تجلیگاهِ قلبِ عاشقان است) #السلام_علیک_یا_صادق_آل_محمد_ص

سلام ای مصحفِ توحیدِ سرمد
سلام ای صادقِ آلِ محمد (ص)

سلام ای آنکه نورِ راستینی
به جانها قبله ی اهل یقینی

لسانِ حکمتت موجی خروشان
زلالِ چشمه ات جاری و جوشان

لبت مملوِ تسبیحِ خداوند
دلت با مهرِ شیعه خورد پیوند

طنینِ عشقِ تو پیچیده در جان
به اوجِ عزت آمد عقل و عرفان

تویی پایه گذارِ مکتبِ عشق
شکوه و اقتدارِ مکتبِ عشق

حضورت جلوه ی تفسیرِ روشن
نگاهت عطرِ نابِ باغ و گلشن

طلوعِ صبحِ زیبای جهانی
مباهاتِ تمامِ شیعیانی

دو چشمانت زلالِ نور و دانش
تو دستانت پُر از شوقِ نوازش

درخت علم سیراب از کلامت
بلند آوازه‌ی شیعه به نامت

طلوعِ فجرِ تو چه صادقانه است
سراسر دلربا و عاشقانه است

تو در باغِ ولایت ریشه داری
زلالِ نور در اندیشه داری

مزارت مهبطِ افلاکیان است
تجلیگاهِ قلبِ عاشقان است

شعاعِ پُر فروغت تا به خورشید
حدیثِ ماندگارت باغِ توحید

دریغا که تویی از عشق محروم
تمامِ عمرِ خود مظلومِ مظلوم

فراخِ سینه‌ات سرشار از نور
به چشمانِ جهالت لیک محصور

اگر چه عشقِ دریا جاودان است
گلستانِ دلت امّا خزان است

طلوعت سبز ای والفجرِ صادق
کلامت نور ای قرآنِ ناطق

شکوه و با وقاری تا همیشه
به دلها ماندگاری تا همیشه

غریبانه تو را می خوانیم ای نور
به پای عشقِ تو میمانیم ای نور

زمین از داغِ تو گشته سیه پوش
بقیع در ناله های سرد و خاموش

کبوتر ها مقیمِ خانه ی تو
تو شمعی و دلم پروانه ی تو

مدینه ای دیارِ زخمِ دیرین
شرارِ شعله های آتشِ کین

تمامِ کوچه هایت بوی دود است
به بستر مادری رویش کبود است

اگر چه در میانِ خون نشسته است
ولی قبرِ تو را با اشک شسته است

بگو آن ماهِ خفته زیرِ گِل را
به آتش می کشد داغِ تو دل را

#هستی_محرابی

  • سه شنبه
  • 20
  • خرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 13:50
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

شهادت امام جعفر صادق ع -(عصر او عصر جلوه ی دین است هجمه ی دشمنان چه سنگین است) * هستی محرابی

773

شهادت امام جعفر صادق ع -(عصر او عصر جلوه ی دین است هجمه ی دشمنان چه سنگین است) #السلام_علیک_یا_امام_جعفر_صادق_ع

عصر او عصر جلوه‌ی دین است
هجمه‌ی دشمنان چه سنگین است
همه عالم اسیر بدعت هاست
سیل ادیان که رو به تدوین است

نسل بوجهل و نسل فرعونها
قد علم کرده‌اند در دنیا
باور ما نمی شود هرگز
این جسارت به ساحت آقا

روزگار و زمانه مسموم است
این علاجش کلام معصوم است
آفتاب ولا بتابد و حیف
شهر از نور عشق محروم است

همچو ماه ست در دل شب ما
مذهب جعفریست مکتب ما
ششمین حجت خدای کریم
ذکر او دائما روی لب ما

ماه در شب ببین چه مظروف است
غربت اشک و آه مکشوف است
کوچه‌های مدینه از اول
اینکه بر ظلم و جور معروف است

نیمه ی شب چقدر دلگیر است
زخم شعله دوباره تصویر است
رحم کن در دل سیاهی شب
ای حرامی امام ما پیر است

خاطراتی دگر شده تکرار
آه از درب و ضربت دیوار
شعله ی آتش و غم کوچه
مادری شد خمیده از مسمار

ابرها را خبر کنید امشب
یاد درد پدر کنید امشب
آسمان آمده به دنبالش
شام غم را سحر کنید امشب

ناگهان از سر پریشانی
روی لب آه و روضه میخوانی
در تب جاده ها قرارت رفت
غم صدیقه(س)را تو می دانی

مثل زمزم زلالی و پاکی
قبر تو در بقیع شده خاکی
میکشد غربت تو موسی را
وام دار حدیث لولاکی

در دلت آهِ بیصدا داری
ناله از زخم کربلا داری
یاد غمهای عصر عاشورا
داغ مادر ز کوچه‌ها داری

#هستی_محرابی

  • چهارشنبه
  • 28
  • خرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 12:12
  • نوشته شده توسط
  • ۰۹۱۱۳۵۲۶۵۲۹
ادامه مطلب

شهادت امام صادق(ع) -( سجاده ات عرش است و سرگرم خدایی) * محمد بختیاری

650

شهادت امام صادق(ع) -( سجاده ات عرش است و سرگرم خدایی) سجاده ات عرش است و سرگرم خدایی
حتی ملک در تو ندیده انتهایی
مثل علی هستی، نه! اصلا مرتضایی
اصل تو از زهراست نسلت عشق و نور است
عقل تمام خلق از فهم تو دور است

پشت سرت جبریل مشغول نماز است
دستی که می بینی فقط دست نیاز است
دست تو چون دست خدا آیینه ساز است
گرچه به ظاهر از خداوندی جدایی
آیینه در آیینه تکرار خدایی

آیینه با سنگ کسی تهدید می شد
با سنگ، زخمی کهنه هم تجدید می شد
با زخم کهنه غصه ها تشدید می شد
دیدی که این خانه پر از خیل ملک شد
این سکه روی دیگر غصب فدک شد

آتش گرفته خانه ی زهرا دوباره
شد چشم های مرتضی دریا دوباره
از ترس می لرزند دخترها دوباره
هرچند این بی حرمتی را آخری نیست
صد شکر اینجا -پشت این در- مادری نیست

افتاده از دوشت عبایت بین کوچه
یک در میان شد ردپایت بین کوچه
نایی نمانده در صدایت بین کوچه
یاد چه افتادی که ابری شد هوایت؟
نام که را بردی که می لرزد صدایت؟

مانند حیدر دست بسته می برندت
دنبال مرکب دل شکسته می برندت
در کوچه ها با پای خسته می برندت
افتان و خیزان پشت مرکب، وای زینب
ای وای زینب وای زینب وای زینب

  • چهارشنبه
  • 1
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 19:03
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 محمدرضا محمدی (ناعم)

شهادت امام صادق(ع) -(مرغ طبعم بال خود را باز کرد) * محمدرضا محمدی (ناعم)

829

شهادت امام صادق(ع) -(مرغ طبعم بال خود را باز کرد) مرغ طبعم بال خودرابازکرد
تامدینه یک شبی پروازکرد
نیمه ی شب بودویثرب درسکوت
کوچه هایش خلوت و یکسرسکوت
خانه ای دیدم گِلی ،غرق صفا
نورمیتابیدازآن برسما
اهل خانه جمله سرگرم سجود
پیرمردی صاحب آن خانه بود
یک؛عبابردوش وبرحال نماز
باخدا میکرد او رازونیاز
بارالهابنده ی زارتوام
من مریض عشق و بیمارتوام
من غریب شهرخویشم ای خدا
غیرتویارب ندارم آشنــا
ای خدای عادل وآگاه من
کن نظربرسینه ی پرآه من
سیدی پیرم که غرق محنتم
باب حاجاتم ،و غرق حاجتم
ای خدای قادروسبحان من
کن نظربرناله و افغان من
ناگهان دیدم که دق الباب شد
صحنه ای دیدم دلم بیتاب شد
عده ای نابخردو هیزم بدست
جوشن رزمی به تن،مزدوروپست
بردل غمدیده آذرمیزدند
بالگدبرلنگه ی درمیزدند
ناگهان آن خانه راآتش زدند
باب آن کاشانه راآتش زدند
حمله ورگشتند آن غدارها
جمعی ازدر،جمعی از دیوارها
یک عرب آمدکنارپیرمرد
گوییاداردبه سرشورنبرد
جانمازاززیرپاهایش کشید
دیده ی عالم چنین ظلمی ندید
سیدپیرآن عزیز مه جبین
خوردباصورت هماندم برزمین
باطنابی دستهایش بسته شد
ازجفای ناکسان دلخسته شد
بی عبا،پای برهنه،نیمه شب
میکشندومیبرندش ای عجب
بارالهاکیست این نیکوسرشت
جسم وجانش میدهدبوی بهشت
ملک غیرت راسفیری میکند
(دراسیری هم امیری میکند)
کیست این دریادل شورآفرین
تحت فرمانش سماوات و زمین
آری آری،اوکه حق راعاشق است
زاده ی زهراامام صادق است
درمیان کوچه ها بـی واهمه
میدهدسرنغمه ی یافاطمه
رشته ی عمرمرابگسسته اند
مادرادست مراهم بسته اند
آشیانم سوخت مانندشما
دودمانم سوخت مانندشما
صادقت مادرزمحنت پیرشد
درمیان کوچه هاتحقیـــر شد
گرچه دربندگروه کافرم
اشکریزغصه های حیــدرم
خانه ام گرچه دچارنارشد
همسرم کِی طعمه ی مسمارشد
گرچه بهربردن من آمدند
کی به روی همسرم سیلی زدند
درمیان کوچه هاتنهامنم
اشکریزروضه ی زهرامنم
صادقم،من رفع حاجت میکنم
شیعیانم راشفاعت میکنم
مژده ی جنت درعقبی میدهم
اجر"ناعم"راهم آنجا میدهم

  • چهارشنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1399
  • ساعت
  • 17:26
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 رضا رسول زاده

شهادت امام صادق(ع) -(باز روی سر تو ریخته اند...) * رضا رسول زاده

751

شهادت امام صادق(ع) -(باز روی سر تو ریخته اند...) باز روی سر تو ريخته اند
شعله پشت در تو ريخته اند

گريه ات را كه بهانه كردند
باز هم حمله شبانه كردند

ريسمان بسته به بازوی تو شد
باز زخمی روی ابروی تو شد

رحمی آن خصم پليد تو نداشت
حرمت موی سفيد تو نداشت

پشت مركب تن پاكت بردند
پا برهنه روی خاكت بردند

كو عبای تو و عمامه ی تو ؟
پر ز خاک است چرا جامه ی تو ؟

اشک چشم تر تو می ريزد
قلب اين دختر تو می ريزد

گيسويت از چه پريشان شده است
دخترت ديده و گريان شده است

ببريدش ولی با لشكر ،نه
می زنيدش ؟ جلوی دختر، نه

پيرمرد است مراعات كنيد
احترامی حق سادات كنيد

پيرمرد است زمينش نزنيد
تازيانه به جبينش نزنيد

گرچه آتش به سرايت زده اند
با لگد بر روی پايت زده اند

گرچه بردند تو را نيمه ی شب
سر برهنه شده پشت مركب

ولی هرگز تن تو تير نخورد
به خدا جسم تو شمشير نخورد

پيكرت پهن به گودال نشد
زير پا جسم تو پامال نشد

داغ فرزند تو را پير نكرد
نيزه ای بر دهنت گير نكرد

خيزران بر لب تو بوسه نزد
به رگت زينب تو بوسه نزد

كسی از پشت سرت را نبريد
جلوی ديده ی زهرا نبريد

ناگهان ولوله و غوغا شد
بر سر نعش حسين دعوا شد

يكی آمد كه عصا را ببرد
ديگری خواست عبا را ببرد

به كلاخود سرش رحم نكرد
به زره يا سپرش رحم نكرد

همه ی پيكر او غارت شد
پای تا به سر او غارت شد

  • دوشنبه
  • 10
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 14:58
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

شهادت امام صادق(ع) -(قسم به نان و نمک، ذرّه‌ای مرام ندارید) * رضا قاسمی

216

شهادت امام صادق(ع) -(قسم به نان و نمک، ذرّه‌ای مرام ندارید) قسم به نان و نمک، ذرّه‌ای مرام ندارید
نمک به سفره‌ی زخمید، التیام ندارید

آهای مردمِ مومن به دینِ ساختگی‌تان!
به دین‌تان سخن از یاری امام ندارید؟!

میان شهرِ زمستان کنار خانه و آتش
شمای یخ‌زده کاری جز ازدحام ندارید

خبر دهید به هارون مکّی آتشِ غم را
شما که غیرتی اندازه‌ی غلام ندارید

شکستْ حُرمتِ مویی که آیه‌های سپیدش
گواه شد که نشانی از احترام ندارید

چنان غبارِ سواران به خاکِ ظلم نشستید
چنان نشسته که دیگر سرِ قیام ندارید

آهای لشکرِ شاگردهای جنگ‌ندیده!
میان دفترتان درسِ انتقام ندارید؟!

سلاح دست گرفتید و شرحِ واقعه گفتید
شما که جز قلمِ لال در نیام ندارید

به مستحب که نشستید، واجبات قضا شد
شما که فعلِ ثوابی به جز حرام ندارید

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1402
  • ساعت
  • 11:24
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 احسان  نرگسی رضاپور

زمینه یا شور شهادت امام صادق(ع) -(عجب غمیه توو نگات) * احسان نرگسی رضاپور

146

زمینه یا شور شهادت امام صادق(ع) -(عجب غمیه توو نگات) عجب غمیه توو نگات
آتیش دخيل می بنده به پرِ عبات
شماره افتاد نفسات
خاطره ی مدینه زنده شد برات
به‌ یاد داغ مادرت
داره می سوزه در خونه پا به پات
توی کوچه ها / می کشوندنت
مونده بود جای طناب رو بدنت
(افتادی زمین / مثل مادرت
عمامه افتاده بود از رو سرت) ۲
ای غریب آقام۳ امامِ صادق

توو شعله ها بودی ولی
زخم دلت مثل علی نمک نخورد
از نفس افتادی ولی
صبر تو مثل مرتضی محک نخورد
خدا رو شکر که آخرش
توو کوچه ها همسر تو کتک نخورد
چل تا بی حیا / چل تا نانجیب
در خونه رو شکستن با لگد
(خونه تازه ای / که رو در نشست
مرتضی یادش نمیره تا ابد) ۲
ای غریب آقام۳ امامِ صادق

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 19:12
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

روضه‌ی امام صادق(ع)لطفا با توجه و حال خوش بخوانید * مرتضی محمودپور

254
4

روضه‌ی امام صادق(ع)لطفا با توجه و حال خوش بخوانید ◾بیست و پنجم شوال
◾روز شهادت قرآن ناطق
◾روضه‌ی امام صادق(ع)

دست امامم بین کوچه خصم بسته
با ضرب‌سیلی حرمتش از کین شکسته

بر روی خاک ابن ربیع او را کشانده
ازبغض و‌کینه حرف بد بر لب نشانده

چون‌مادرش سیلی ز دست‌خصم‌خورده
در بین کوچه در مدینه جان سپردم

من روضه را میخوانم اما از زبانش
از ناله‌ها و از فغان و گریه‌هایش

گریه برای غربت اسلام و دین بود
میدید از کین پاره چون حبل المتین بود

گفتا نزن معلون...ولی او بیهوا زد
زخم و زبان و سیلی کین از جفا زد

گفتا مزن من زاده‌ی بدر و حنینم
من داغدار و وارث خون حسینم

من پیرمرد این قبیله مو سپیدم
از این زمانه رنج بیحدی کشیدم

با آتش کین خانه‌ را زیر و زبر کرد
گویا دوباره‌ زنده‌ آن دیوار و در کرد

این‌کوچه‌گردی ارث‌زهرا مادرم بود
این دستهای بسته ارث حیدرم بود

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • یکشنبه
  • 9
  • اردیبهشت
  • 1403
  • ساعت
  • 14:23
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

روضه‌ی امام صادق(ع) نوع شعر ترکیب مربع * مرتضی محمودپور

223
2

روضه‌ی امام صادق(ع) نوع شعر ترکیب مربع ◾نوع مرثیه و شعر
◾مربع ترکیب
◾روضه‌امام‌صادق(ع)

به نماز ایستاده در شب بود
ذکر لبهاش ذکر یارب بود
محو ذات خدا میان نماز
از محبت چنان لبالب بود

همهمه پشت در چو برپا شد
خانه‌ای وای.... با لگد وا شد
آتش و دود بود و خاکستر
باز زنده دوباره غمها شد

غم مسمار و غصه زهرا
غم محسن غریبی مولا
ناله‌ی کودکان خانه‌ی وحی
آه زهرا که گفت یا ابتا

پیر مرد قبیله‌ی توحید
بین سجاده همچنان خورشید
در تلأءلوء به شهر پیغمبر
ز عدو کار او به کوچه کشید

در رسن بسته بی عبا و ردا
پا برهنه کشیده‌اند او را
شعله افتاد تا به دامانش
یادش آمد مصیبت زهرا

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • جمعه
  • 14
  • اردیبهشت
  • 1403
  • ساعت
  • 00:37
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

شهادت امام صادق عليه السلام -(رنج اين روضه مرا سوزانده) *

4205
3

شهادت امام صادق عليه السلام -(رنج اين روضه مرا سوزانده) شهادت امام صادق عليه السلام

رنج اين روضه مرا سوزانده

كه لعيني دل تو لرزانده

خانه اي را كه ملك در آن است

دشمنت با شرري سوزانده

آن چنان سخت هجوم آوردند

كه دهان همگي وا مانده

بسكه بي رحم تو را مي بردند

كفشهايت دم در جا مانده

به جفا كاري و حرمت شكني

دشمنت كينه به دل مي رانده

بخدا سخت تر از اين غم نيست

كه عدو چشم تو را گريانده

بارالها تو نيار آن روزي

كه شود حجت حق درمانده

دل من هم به تسلاي غمت

پشت ديوار بقيع جامانده

سروده كمال مومني

  • چهارشنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1389
  • ساعت
  • 16:31
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب
 محمد مهدی عبدالهی

چند رباعی در مورد شهادت حضرت صادق (ع) و ... * محمد مهدی عبدالهی

4755
6

چند رباعی در مورد شهادت حضرت صادق (ع) و ... "السلام علیک یا جعفر بن محمدٍ الصادق"

بوی غربت وزیده از کوچه

آتش و درب خانه مولا

نیمه شب بود و حضرت صادق

در قنوت نماز ،گرم دعا

.....................................

دشمنش آمد و جسارت کرد

با طنابی دو دست او را بست

ناگه آقا عمامه اش افتاد

این چنین رسم، رسم دیرین است

.....................................

کوچه ای تنگ، کوچه ای باریک

بی عبا، پای خسته اش بردند

یاد آن کوچه بنی هاشم

دل شب ، دل شکسته اش بردند

.....................................

روضه های شما چه سنگین است

ولی با یاد روضه مادر

هر دم آقا دو چشمتان ابری

یاد دیوار، کوچه و آن در

.....................................

یک ن

  • چهارشنبه
  • 22
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 09:15
  • نوشته شده توسط
  • محمدمهدي عبدالهي
ادامه مطلب

چند دو بيتي در باب شهادت امام صادق ع -(زین ماتمى که چشم ملائک ز خون ترست) *

11203
10

چند دو بيتي در باب شهادت امام صادق ع -(زین ماتمى که چشم ملائک ز خون ترست) دل او را دل شب آزردند

از درو بام هجومش بردند

ريسمان چونكه به دستش بستند

غنچه هايش به حرم پژمردند

***

هرزمان رنگ جفا را مي ديد

كوچه و كرب و بلا را مي ديد

خانه اش چونكه در آتش مي سوخت

خيمه ي آل عبا را مي ديد

  • چهارشنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1389
  • ساعت
  • 16:36
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

از داغ تو شد جهان عزادار -(اى مهر تو بهترین علایق ) *

3971
3

از داغ تو شد جهان عزادار -(اى مهر تو بهترین علایق ) از داغ تو شد جهان عزادار

اى مهر تو بهترین علایق

جان‎ها به زیارت تو شایق

ما را نبود به جز خیالت

یارى خوش و همدمى موافق

بیمارى روح را دوا نیست

جز مهر تو اى طبیب حاذق

اى نور جمال كبریائى

اى نور تو زینت مشارق

روزی كه دمید نور خلقت

رخسار تو بود صبح صادق

از جلوه تو تبارك الله

فرمود به خلقت تو خالق

حسن تو خود از جمال زهراست

اى زاده بهترین خلایق

بر تخت كمال و تاج عصمت

آخر كه بود به جز تو لایق

تفسیر كمال ایزدى بود

گفتار تو اى امام صادق

باشد سخن تو جاودانى

بوده است چو با عمل مطابق

افسوس شدى شهید، آخر

از حیله ناکسی منافق

از داغ تو شد جهان عزادار

زیرا به تو عالمى است عاشق

ماتم زده

  • پنج شنبه
  • 1
  • مهر
  • 1389
  • ساعت
  • 18:42
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

تیر غم -(ز هر طرف به کمان تیر غم زمانه گرفت ) *

3549
-1

تیر غم -(ز هر طرف به کمان تیر غم زمانه گرفت ) تیر غم

ز هر طرف به کمان تیر غم زمانه گرفت

دل مرا که بسی بود خون، نشانه گرفت

چو جد خویش علی سال‎ها به خانه نشاند

ز دیده‎ام همه شب اشک دانه دانه گرفت

هنوز خانه زهرا نرفته بود ز یاد

که آتش از در و دیوار من زبانه گرفت

سپاه کفر به کاشانه‎ام هجوم آورد

مرا به زمزمه و ناله شبانه گرفت

ز باغ فاطمه صیاد، مرغ سوخته را

دل شب آمد و در کنج آشیانه گرفت

سر برهنه و پای پیاده برد مرا

پی اذیتِ من بارها بهانه گرفت

هنوز خستگی راه بود در بدنم

که خصم تیغ به قتلم در آن میانه گرفت

هزار شکر که زهر جفا نجاتم داد

مرا به موج غم از مردم زمانه گرفت

چه خوب اجر رسالت گرفت آل رسول

که گه به زهر جفا گه به تازیان

  • پنج شنبه
  • 1
  • مهر
  • 1389
  • ساعت
  • 18:47
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

غم صادق (علیه السلام) -(دلم هواى بقیع دارد و غم صادق ) *

3672

غم صادق (علیه السلام) -(دلم هواى بقیع دارد و غم صادق ) غم صادق (علیه السلام)

دلم هواى بقیع دارد و غم صادق

عزا گرفته دل من ز ماتم صادق

دوباره بیرق مشكى به دست دل گیرم

زنم به سینه كه آمد محرم صادق

سلام من به بقیع و به تربت صادق

سلام من به مدینه به غربت صادق

سلام من به مدینه به آستان بقیع

سلام من به بقیع و كبوتران بقیع

سلام من به مزار معطّر صادق

كه مثل ماه درخشد به آسمان بقیع

سلام من به ششم ماه فاطمىّ بقیع

سلام من به گل یاس هاشمىّ بقیع

ز غربتش چه بگویم كه سینه‏ها خون است

براى صادق زهرا مدینه محزون است

دلم دوباره به یاد رئیس مذهب سوخت

كه ذكر غربت لیلى حدیث مجنون است

همان كه غربتش از قبر خاكى‏اش پیداست

امام صادق شیعه سلاله زهراست

ز ب

  • پنج شنبه
  • 1
  • مهر
  • 1389
  • ساعت
  • 18:51
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

بنال ای دل -(بنال ای دل که در نای زمان فریاد را کشتند) *

4546
0

بنال ای دل -(بنال ای دل که در نای زمان فریاد را کشتند) بنال ای دل که در نای زمان فریاد را کشتند

بهین آموزگار مکتب ارشاد را کشتند

اساتید جهان باید به سوک علم بنشینند

که در دانشگه هستی، بزرگ استاد را کشتند

به جرم پاسداری از حریم عترت و قرآن

رئیس مذهب و الگوی عدل و داد را کشتند

بجای اشک و خون دل، ببار ای آسمان زین غم

که نور دیدگان سید امجاد را کشتند

دریغ و درد کز بیداد منصور ستمگر

به جرم یاری دین مظهر امداد را کشتند

به جنّت مادرش زهرا پریشان کرده گیسو را

که بهر حفظ قرآن شافع میعاد را کشتند

من ژولیده می‎گویم ز نسل ساقی کوثر

امام جانشین و پنجمین اولاد را کشتند

"ژولیده نیشابوری"

  • جمعه
  • 2
  • مهر
  • 1389
  • ساعت
  • 17:04
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

داغ حضرت صادق علیه السلام -(لبالب شد ز خون دل ایاغِ(1) حضرت صادق ) *

3760
3

داغ حضرت صادق علیه السلام -(لبالب شد ز خون دل ایاغِ(1) حضرت صادق ) داغ حضرت صادق علیه السلام

لبالب شد ز خون دل ایاغِ(1) حضرت صادق

دلم چون لاله مى‎سوزد ز داغ حضرت صادق

چو در خاك مدینه زائرش منزل كند از جان

به هر جا اشك مى‎گیرد سراغ حضرت صادق

در این شب‎ها بود روشن، مزار بى رواق او

كه باشد اشك مهدى چلچراغ حضرت صادق

خزان هرگز نمى‎گردد بهار دانش و بینش

از آن گل‎ها كه بشكفته به باغ حضرت صادق

معطر مى‎كند بوى دل آویزش فضاى جان

همان گل‎هاى علم باغ و راغ(2) حضرت صادق

نشسته در عزا موسى‎بن جعفر با دلى سوزان

زند آتش به جانش سوز داغ حضرت صادق

ز شعر جانگدازت شعله خیزد «حافظى» زیرا

شد از خون جگر لبریز ایاغ حضرت صادق

"محسن حافظى"

  • جمعه
  • 2
  • مهر
  • 1389
  • ساعت
  • 17:06
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

غصه و غم -(بسته بر شادىّ و عشرت غصه و غم راه را) *

3470

غصه و غم -(بسته بر شادىّ و عشرت غصه و غم راه را) غصه و غم

بسته بر شادىّ و عشرت غصه و غم راه را

عقده از غم بر رخ دل بسته راه آه را

بر دلم داغى گران باشد كه جانم سوخته

مانم آیا با كه گویم این غم جانكاه را؟

شد رئیس مذهب ما از جفا خونین جگر

این مصیبت كرده دل‎خون مردم آگاه را

آن كه با خون جگر بر شیعیان هموار كرد

در خط سرخ ولایت تا قیامت راه را

زهر كین نوشید امّا با عدو سازش نكرد

كرد تا رسواى عالم دشمن بدخواه را

محمّد موحدیان «امید»

  • جمعه
  • 2
  • مهر
  • 1389
  • ساعت
  • 17:11
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

امامِ صادق ع -(ای چراغ دانشت گیتی­فروز) *

3849
2

امامِ صادق ع -(ای چراغ دانشت گیتی­فروز) ای چراغ دانشت گیتی­فروز
تا قیامت پیشتاز علم روز
آفرینش را کتاب ناطقی
اهل بینش را امامِ صادقی

نور دانش از چراغ علم تو
لاله می­روید ز باغ حلم تو
اهل دانش سائل کوی تواند
تشنه­کامان لب جوی تواند
خضر در این آستان هویی شنید
بوعلی زین بوستان بویی شنید
قلب هستی شد منیر از این چراغ
بوبصیر آمد بصیر از این چراغ
مکتب فضلت مفضّل ساخته
شورها در اهل فضل انداخته
شعله در دست غلامت رام شد
صبح باطل از هشامت شام شد
آسمان معرفت خاکِ دَرت
سائل درس زُراره­پرورت
ای فروغت تافته در سینه­ها
روشن از تصویر تو آیینه­ها
تا تو هستی پیشوای مذهبم
ذکر حق آنی نیفتد از لبم
مذهبم را بر مذاهب برتری است
ایده و مشی و مرامم جعفری است

  • یکشنبه
  • 4
  • مهر
  • 1389
  • ساعت
  • 18:13
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

شیعه ی امام -(ما اگر بر نام حیدر عاشقیم) *

5339
5

شیعه ی امام -(ما اگر بر نام حیدر عاشقیم) ما اگر بر نام حیدر عاشقیم

شیعه ی درس امام صادقیم

شیعه ی اشکیم، اشک جعفری

اشک او کرده به دلها رهبری

اشک، یک درس امام صادق است

اشک، همواره مرام صادق است

گاه در سجده صفا می کرد او

اشک را خرج خدا می کرد او

گاه اندر خلوت شیدائیش

یاد می کرد از گل زهرائیش

آنکه می اید برای انتقام

آنکه صادق داده بر نامش سلام

گاه گریان گلی پژمرده بود

یاد آن رخسار سیلی خورده بود

گاه تا یک روضه خوان می دید او

شاعر شیرین زبان می دید او

امر می کرد تا عزا برپا شود

نهضت کرببلا احیا شود

گاه آتش می زدند آن خانه را

گاه می بردند صاحب خانه را

خاک کوچه شاهد غمهای اوست

یک سند از غربت شبهای اوست

شاعر: ؟؟؟

  • پنج شنبه
  • 8
  • مهر
  • 1389
  • ساعت
  • 14:30
  • نوشته شده توسط
  • حسین
ادامه مطلب

براى صادق زهرا مدينه محزون است -(دلم هواى بقيع دارد و غم صادق) *

4312
4

براى صادق زهرا مدينه محزون است -(دلم هواى بقيع دارد و غم صادق) دلم هواى بقيع دارد و غم صادق

عزا گرفته دل من ز ماتم صادق

دوباره بيرق مشكى به دست دل گيرم

زنم به سينه كه آمد محرم صادق

سلام من به بقيع و به تربت صادق

سلام من به مدينه به غربت صادق

سلام من به مدينه به آستان بقيع

سلام من به بقيع و كبوتران بقيع

سلام من به مزار معطّر صادق

كه مثل ماه درخشد به آسمان بقيع

سلام من به ششم ماه فاطمىّ بقيع

سلام من به گل ياس هاشمىّ بقيع

ز غربتش چه بگويم كه سينه‏ها خون است

براى صادق زهرا مدينه محزون است

دلم دوباره به ياد رئيس مذهب سوخت

كه ذكر غربت ليلى حديث مجنون است

همانكه غربتش از قبر خاكى‏اش پيداست

امام صادق شيعه سلاله زهراست

ز بسكه كينه و غربت به هم مو

  • یکشنبه
  • 11
  • مهر
  • 1389
  • ساعت
  • 07:03
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

داغ صادق ع -(داغ صادق شرر سینه ام افروخته کرد) *

2443
2

 داغ صادق ع  -(داغ صادق شرر سینه ام افروخته کرد) ( داغ صادق(ع

داغ صادق شرر سینه ام افروخته کرد
جگری سوخته یاد از جگر سوخته کرد
جگری سوخته کز داغ بر افروخته بود
باز هم از اثر زهر جفا سوخته بود

بر جگر آنکه ولایت به موالی همه داشت
محنت کشتن اولاد بنی فاطمه داشت
آن امامی که لوای شرف افراخته بود
زهر منصور به جانش شرر انداخته بود
آه از آنروز که بگرفت زطاغوت زمان
آتش از چار طرف خانه او را به میان
وندر خرمن آتش ولی رب جلیل
راه می رفته و میگفت منم پور خلیل
شعله را چون به در خانه تماشا می کرد
یاد آتش زدن خانه زهرا می کرد
آنکه هم ظاهر رو هم باطن ما می داند
با دلش زهر چه کرده است خدا می داند
روح دین بود ولی بی تب و بی تابش کردند
شمع کانون وفا بود که آ

  • پنج شنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1390
  • ساعت
  • 18:14
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

شعر به مناسبت شهادت امام صادق ع -(ای پیر خرد طفل دبستان کمالت) *

3540
3

شعر به مناسبت شهادت امام صادق ع -(ای پیر خرد طفل دبستان کمالت) دل مرا که بسی بود خون، نشانه گرفت
چو جد خویش علی سالها به خانه نشاند
ز دیده ام همه شب اشک دانه دانه گرفت

هنوز خانه زهرا نرفته بود زیاد
که آتش از درو دیوار من زبانه گرفت
سپاه کفر به کاشانه ام حجوم آورد
مرا بزمزمه و ناله شبانه گرفت
زباغ فاطمه صیاد، مرغ سوخته را
دل شب آمد و در کنج آشیانه گرفت
سر برهنه و پای پیاده برد مرا
پی اذیت من بارها بهانه گرفت
هنوز خستگی راه بود در بدنم
که خصم تیغ به قتلم در آن میانه گرفت
هزار شکرکه زهر جفا نجاتم داد
مرا بموج غم از مردم زمانه گرفت
چه خوب اجر رسالت گرفت آل رسول
که گه بزهر جفا گه به تازیانه گرفت
گرفت تاسمت نوکری زما«میثم»
مقام سروری و جاودانه گرفت

غلامرضا سا

  • پنج شنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1390
  • ساعت
  • 18:21
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد
ادامه مطلب

ای پیر خرد اثر استاد سازگار(ایمان غلامی)باب الجنه -(ای پیر خرد طفل دبستان کمالت) *

3682
0

ای پیر خرد اثر استاد سازگار(ایمان غلامی)باب الجنه -(ای پیر خرد طفل دبستان کمالت) شعر شهادت امام صادق ع ای پیر خرد طفل دبستان کمالت
ارباب بصیرت همه مبهوت جلالت

دیدار الهی به تماشای جمالت
خلق دو جهان تشنه دریای زلالت

وجه‌الهی و نیست نه پایان نه زوالت
وصف تو فزون است ز توصیف و ز گفتار

ای گشته صداقت همه جا دور سر تو
روییده گل معرفت از خاک در تو

شب منتظر زمزمه‌های سحر تو
وحی است سراسر سخن چون گهر تو

عالم چو کف دست به پیش نظر تو
ای چشـم خـدای احـد قــادر دادار

تو ماه و تلامیذ تو دور تو ستاره
گفتار حکیمانه‌ات افزون ز شماره

هر روز... نه! هر لحظه بود بر تو هزاره
علم تو روان‌بخش کمال است هماره

دو مطلع الانوار تو حمران و زراره
یک جابر حیان تو و آن همه آثار

چون مهر که پیوسته

  • پنج شنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1390
  • ساعت
  • 20:15
  • نوشته شده توسط
  • ایمان
ادامه مطلب

قصه غصه شهادت امام جعفر صادق ع(ایمان غلامی)باب الجنه -(اگر چه عاشقی نالایقم من) *

2616
-1

قصه غصه شهادت امام جعفر صادق ع(ایمان غلامی)باب الجنه -(اگر چه عاشقی نالایقم من) اگر چه عاشقی نالایقم من مرید محض قال الصادقم من دل ما لایق هر برتری شد چو دینش دین حق جعفری شد

چو گویم ذکر اهل بیت مولا

شود دلشاد از من قلب زهرا

نمایم شادی قلبش مکرر چو گویم از رئیس شیعه جعفر ز شهری می گذشت آن بی قرینه میان مکه و شهر مدینه میان کوچه ها آن ماه می رفت عجب مانند حیدر راه می رفت زمین زیر قدومش مفتخر بود زمان غرق گل خیر البشر بود به دور شمس رویش همچو اختر همه اصحاب و شاگردان جعفر ملائک جملگی در بین راهش همه در التماس یک نگاهش رسد آن معدن نور و تجلی میان راه در کوئی به طفلی به کوچه کودک خرد سیه روی به بازی بود با بازیچه گوی به سوی طفل عاشق گشت راهی به رخسارش نمود از دل نگاهی گرفت

  • پنج شنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1390
  • ساعت
  • 20:29
  • نوشته شده توسط
  • ایمان
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

امام غریب اثر استاد لطیفیان -( همان امام غریبی که شانه اش خم بود ) * علی اکبر لطیفیان

4369
0

امام غریب اثر استاد لطیفیان  -( همان امام غریبی که شانه اش خم بود ) همان امام غریبی که شانه اش خم بود به روی شانه ی پیرش غم دو عالم بود میان صحن حسینیه ی دو چشمانش همیشه خاطره ی ظهر یک محرم بود دل شکسته ی او را شکسته تر کردند شبیه مادر مظلومه اش پر از غم بود اگر تمام ملائک زگریه می مردند به پای خانه ی آتش گرفته اش کم بود حدیث حرمت او را به زیر پا بردند اگر چه آبروی خاندان آدم بود شتاب مرکب و بند و تعلل پایش زمینه های زمین خوردنش فراهم بود مدینه بود و شرر بود و خانه ای ساده چه خوب می شد اگر یک کمی حیا هم بود امان نداشت که عمامه ای به سر گیرد همان امام غریبی که شانه اش خم بود سروده علی اکبر لطیفیان

  • پنج شنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1390
  • ساعت
  • 20:35
  • نوشته شده توسط
  • ایمان
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد