#امام_جواد_شهادت
شرار زهر جفا تا به پیکرش افتاد
دوباره خنده به لبهای همسرش افتاد
به ام فضل بگو کف مزن مکن شادی
که در شماره نفسهای آخرش افتاد
نهاد سر به روی خاک و دست و پا میزد
چه آتشی به دل درد پروش افتاد
به خاک حجره خودش را کشید با زحمت
رسید پشت در و یاد مادرش افتاد
به یاد مادر پهلو شکسته ای ،که به در ....
...چنان زدند لگد پیش شوهرش افتاد
هنوز نقش زمین بود پشت در زهرا
که درب سوخته ناگاه بر سرش افتاد
....
به جای واعطشا واحسین بر لب داشت
که یاد تشنگی جد اطهرش افتاد
به پیش دیده او ظرف آب را تا ریخت
به یاد آن عموی آب آورش افتاد
به یاد مشک پر آب و هجوم تیر عدو
به یاد ضرب عمودی که بر سرش اف
- جمعه
- 11
- مرداد
- 1398
- ساعت
- 04:42
- نوشته شده توسط
- عبدالحسین میرزایی