شعر امام زمان (عج)

مرتب سازی براساس

حضرت مهدی(عج) -(زِ دامانِ تو کوتاه است اگر دست تمنایم) * محمد عابد

589

حضرت مهدی(عج) -(زِ دامانِ تو کوتاه است اگر دست تمنایم) زِ دامانِ تو کوتاه است اگر دست تمنایم
به عکسِ عارضت در لوحِ دل مَحوِ تماشایم

فروغِ ماه می دانم که ساید چهره بر پایت
از آن شب تا سحر رُخسار، بر مهتاب می سایم

غباری کردم و دامانِ بادِ صبحدم گیرم
که شاید همره او در حریمِ عزّتت آیم

شبانگه مینوازی از نگاهی چرخ را دانم
از آن شب تا سحر منظر بُود این طاقِ مینایم

به یادت کام جانِ من بُود شیرین و وقتم خوش
اگر فرهادِ کُهسارم و گر مجنون صحرایم

چه حاصل از بهار و گلشن دوران مرا زیرا
تماشا را نیامد در چمن سَروِ دِلارایم

مبادا خواب بندد چشمم از سیرِ رُخت در دِل
همه شب تا سحر چون دیدهء پروین نیاسایم

ندانم در کجایی اِی وِلا آبادِ جان جأیت
تو را من از دِلِ اَهل وِلا هر لحظه جویایم

زِ دریای توام گر قطره سان در دیدهء اَبرم
به آهنگِ توام گر ناله سان در سینهء نایم

شبانِ مُوسیم در وادی عشقِ تو سَرگردان
به سُودای تو باشد هِی هِی و هُو هُو و هاهایم

زِ خیلِ رَه نشینان حریمِ عزّتت هستم
به هر منزل به هر مأوا به هر کوی و به هر جایم

من از اَعمال خود شرمنده در پیشِ توام اَمّا
نه جرم است اَینکه گویم از غمت مقهور سُودایم

به هر جا سفرهء اِحسان و جودت هست گُسترده
تو را مهمانم اِی شَه گر گدای بی سر و پایم

بنازم آبروی خاکساری را به درگاهت
که گر خود ذرّهء نا چیز هستم جَذبِ بیضایم

به مِهر و ماه نازم تا وِلایت را به دِل دارم
از عالم بی نیازم تا تو هستی میر و مولایم

تو آن ذیجود کَز لطفت جهانی بَهره می گیرد
من آن موجود کَز غیرِ تو نه یار و نه یارایم

تهجّد را اَذانی بر سرِ گلدستهء عُرفان
نمازِ عشق را روحِ خلوصی در مصلّایم

اِمامی بر زمان و در زمان اَینست أیمانم
اَمیری بر مکین و بر مکان این باور و رایم

زِ دنیا و زِ عُقبا بسته ام دِل بر تَولّایت
تو هستی اِی همه هستی زِ تو دنیا و عُقبایم

فروغِ عارضت در بیکران آفاق می بینم
جواهر سرمهء خاکِ رَهت تا کرده بینایم

به سر مستی چو گردون میکنم طُوف حَریمت را
چِکد گر جرعه ای از بادهء فیضت به مینایم

نه آن چشمی که بینم یک نظر وَجه الّهی حُسنت
نه آن بختی که نوشینی دهد رُویت به رُویایم

غباری گر صبا از خاکِ راهت بر من اَفشاند
رَسد پای از تفاخر بر فرازِ عرشِ اَعلایم

بیا اِی وُسعت کُون و مکان زندان سرا بی تو
به جانت تنگ و تاریک اَست بی روی تو دنیایم

زِ دیروزم بسی دِلتنگ، تا سر شد به هجرانت
مَعاذالله چو دیروز اَر رود اِمروز و فردایم

فروغی نیست در چشمم که روی باغبان بینم
مشام جان و لیکن مینوازد عطرِ گُلهایم

به سر مستی فشانم بر جهان دامانِ اِستغنا
زِ دستِ ساقی لطفت اگر جامی به پیمایم

به گردون ماه اَگر جویم به گُلشن گُل اَگر بویم
تو را جویان به هر سُویم توئی در پست و بالایم

پَرستوی مَهاجر کُو که در دَم سردی هجران
نویدی از بهارِ وَصلت آرد سوی مأوایم

نَهالِ آرزو خشکید بی بارانِ اِحسانت
نه بی فیضِ تو آبی داد این تالابِ خضرایم

مَران از در اَگر چون خاک هستم، از رَهت هستم
مَکن نومید اَگر چون قطره ام، مَجذوُب دریایم

رَها با کعبهء رُخساره ات از بند تثلیثم
به شوقِ طُرّه ات آزاد از قیدِ چلیپایم

به زنجیرِ توام پا بسته گر زندانی عشقم
زِ سودای توام آشفته گر مجنون و شیدایم

به صَدرِ مَکتب عرفان چو دَرسِ عشق می خواندم
عجین بودی به سودای تو تحصیل اَلفبایم

غبارِ پای یار و خارِ چشم دشمنان هستم
پدر تعلیم داد این سان تَولّا و تَبرّایم

من آن دَرویشِ سرگردانم و این چامه کَشکُولم
به اِحسانت بُود یا هُو زنان چشمِ تمنّایم

زِ عالم بی نیازم تا به دِل مِهر تو را دارم
قرین عزّتم کوی قناعت هست تا جایم

به اَربابِ دِرم گردن فرازی میکند طَبعم
زِ اِکرامِ وِلایت صاحبِ این روح والایم

نه تنها با زبانی هر نفس یابن اَلحسن گویم
که گوید نامِ زیبای تو را ذَرّاتِ اَعضایم

دهد اَلفاظ را جان طَبع من از کِلک جادوئی
چو (عابد) داده ای تا لطف اَنفاسِ مَسیحایم

  • دوشنبه
  • 29
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 14:57
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

حضرت مهدی(عج) -(دیرگاهی است پناهندۀ این درگاهم) * محمّدحسین غروی اصفهانی

643

حضرت مهدی(عج) -(دیرگاهی است پناهندۀ این درگاهم) دیرگاهی است پناهندهء این درگاهم
بَلکه عمری است که خاکِ رَهِ این خَرگاهم

گر چه در هر نَفسی کالبُدم می میرد
به امیدِ تو بُوَد زنده، دلِ آگاهم

گاهی از ذُوقِ لبت، لاله صفت می شکُفم
گاهی از شوقِ قَدَت، شَمع صفت می کاهم

گر برانی زِ درم، از همه دَرویش تَرم
ور بخوانی به بَرم، بر همه شاهان شاهم

گر بُوَد خشمِ تو، در خطّهء خاکم، ماهی
ور بُوَد مِهر تو، بر قُبّهء گردون، ما هم

پرتویی گر زِ تو تابد به من ای چشمهء نُور
شجرِ سینهء سینا و لِسانُ اللّهم

طُورِ نُور است به اِشراقِ تو ما را ظُلمات
خَضرم، ار سایهء لطفِ تو بُوَد همراهم

گر زِ چاهِ غم و نفرت تو نجاتم بخشی
یوسفِ مَملکتِ مصرم و صاحب جاهم

تیشهء ریشه کَنِ قَهرِ تو را من کو هم
کَهربای نظرِ لطفِ تو را من کاهم

بِستان دادِ من از طالعِ بیداد گران
ورنه در خرمنِ گردون زند آتش، آهم

تیره و تار شد از دودِ دلِ آیینه، فکر
تَرسم آن آینهء حُسنِ جَهان آرا، هم

(مفتقر) خاکِ رهِ گُوشه نشینِ درِ توست
بهرِ او گوشهء چشمی، زِ شما می خواهم

  • چهارشنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 12:24
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حضرت مهدی(عج) -(چشمم همه شب به آسمان هاست؛ شايد كه قدِ رُخِ تو بينم) * محمد عابد

861

حضرت مهدی(عج) -(چشمم همه شب به آسمان هاست؛ شايد كه قدِ رُخِ تو بينم) چشمم همه شب به آسمان هاست؛ شايد كه قدِ رُخِ تو بينم
زآن گلشنِ سبزِ باخيالت؛ با دستِ نظر گلی بچينم

گر مستِ شرابِ نابِ عشقم؛ ور می زده و خرابِ عشقم
جز بادهء صافی ولايت؛ هرگز نَبُوَد بَساتِ كينم

با يادِ تو هست هر نوايم؛ تنها به غمِ تو آشنايم
گر رند و فقير و بينوايم؛ هستم زِ تو, هر چه هستم اينم

از بادهء عشق مستِ هستم؛ جز جام نديده كس به دستم
وز جمله بتان تو را پرستم؛ فارغ زِ هوای كُفر و دينم

تا ديده بر اين جهان گشودم؛ درحسرتِ ديدنِ تو بودم
ای عشق تو گُوهرِ وجودم؛ صد شُكر به خلقت اين چنينم

روزی كه نوشت خامهء عشق؛ مضمونِ وَفا به چامهء عشق
جز نقشِ نگارنامهء عشق؛ خطی ننوشت بر جَبينم

ای ديدن رويت آرزويم؛ سر گشتهء هر ديار و كويم
بی تو نه بهشت عَدَن بجويم؛ نه طالبِ وَصلِ حُورِ عينم

مفتونِ تو هر كه را دلی هست؛ مجذوبِ تو هر چه مُقبلی هست
من در همه جا كه مَحفلی هست؛ هر سو نگرم رُخِ تو بينم

ای نُورِ رُخت چراغِ بينش؛ با علمِ تو جهل هر چه دانش
مَرهُونِ تو جمله آفرينش؛ چون من كه به رَحمتت رَهينم

در پرده نَهان رُخ تو تا چند؛ دلها به لقايت آرزومند
ای حُجت و قائمِ خداوند؛ تا چند به حَسرتت نشينم

گرديده زِ هجر طاقتم طاق؛ چون جملهء عاشقانِ مُشتاق
در عشق قرينِ جمله عُشاق؛ بل در غمِ عشق بی قَرينم

ای طايرِ عرش سير پَر زن؛ بالی بگشا به كوی و بَر زن
در كُون لوای عَدل بر زن؛ تا جای به سايه ات گزينم

قحط است كنون وفا به دوران؛ كس نيست به فكر دردِ انسان
از توست علاجِ دردمندان؛ بالله كه همين بُوَد يَقينم

مهدی ع تو بيا به داد ما رَس چون بر همه بی كسان تویی كس
آلامِ مرا تو دانی و بس من (عابدم) وتویی مُعينم

  • چهارشنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 12:31
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حضرت مهدی(عج) -(دلم در عشقِ تو جان بر نتابد) * عطار نیشابوری

591

حضرت مهدی(عج) -(دلم در عشقِ تو جان بر نتابد) دلم در عشقِ تو جان بر نتابد
که دل جز عشقِ جانان بر نتابد

چو عشقت هست دل را جان نخواهد
که يک دل بيش يک جان بر نتابد

دلم در دردِ تو درمان نجويد
که دردِ عشق درمان بر نتابد

مرا در عشقِ تو چندان حساب است
که روزِ حشر ديوان بر نتابد

زِ عشقت قصهء گفتارِ ما را
يقين دانم که دو جْهان بر نتابد

اگر با من نمى سازى مَسوزم
که يک شَبنم دو طوفان بر نتابد

چو پروانه دلم در وَصلِ خود سوز
که اين دل دودِ هجران بر نتابد

دلِ (عطار) بر بوى وصالت
زِ هجرت يک سخن زان بر نتابد

  • چهارشنبه
  • 31
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 12:36
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

حضرت امام زمان(عج) -(هزار خرمن گل در رهش ز بوسه بچینم) * محمد عابد

810

حضرت امام زمان(عج) -(هزار خرمن گل در رهش ز بوسه بچینم) هزار خرمن گل در رهش ز بوسه بچینم
اگر ز پرده درآید نگار پرده نشینم

نه غیر عشق رخ اوست سرنوشتم از اول
ببین بچشم بصیرت خطوط لوح جبینم

فتد به جام بلورین دل چو نقش جمالت
رود ز یاد ، حدیث نگارخانه چینم

به روز واقعه گر منظرم جمال تو باشد
ز دل رود غم آشوب روز بازپسینم

نیم کلیم که باشد به طور قرب مقامم
ولی به وصف تو مدلول لایکاد یُبینم

تو آفتابی و من ذره وار، جذب جمالت
تو نور چرخ جلالی و من غبار زمینم

حیات را چه صفایی به دور دوری رویت
خوشا ز مرگ، اگر جلوه جمال تو بینم

نداد همت من تن به منت همه عالم
ولیک هستی خود را به نعمت تو رهینم

همه ولای تو هستم، همه ز جام تو مستم
هزار شکر خدا را که آفریده چنینم

بود ز خوان نوال تو هرچه هست نصیبم
مقیم کوی تو هستم به هر کجا که نشینم

نیم چو خضر پی آب زندگی که زلعلت
چشانده اند به روز ازل زلال معینم

کجا روم ز حریمت، که عشق توست سرشتم
دوای خود ز که جویم، که با غم تو عجینم

صبا سلام ز عابد رسان به کوی نگاری
که تار طره او هست رشته دل و دینم

  • شنبه
  • 3
  • مهر
  • 1400
  • ساعت
  • 20:48
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

برمیگردی تا که فراری بشود * مرضیه عاطفی

618

برمیگردی تا که فراری بشود برمیگردی تا که فراری بشود
تا غصه دچار زخم ِ کاری بشود

رفتی و بنا شد که غروبِ جمعه
سرمایهٔ صبر و بردباری بشود

وقتش شده برگردی و کارِ چشمت
فرماندهی و زمامداری بشود

من منتظرم که در کنار کعبه...
زیر قدَمت آینه کاری بشود

باید که بیایی و صدای گرمت
سرچشمه ای از امیدواری بشود

در پیش سپاهت منِ مشتاق ایکاش
مشغول به امرِ سرسپاری بشود

وقتش شده قطره قطره بارانِ گلاب
از ابرِ سفیدپوش جاری بشود

برمیگردی و صبح برمیگردد
شب رفته! چه روز و روزگاری بشود

گل از در و دیوار می آید بالا
سالی که بیایی چه بهاری بشود!

  • سه شنبه
  • 2
  • فروردین
  • 1401
  • ساعت
  • 14:20
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا صاحب الزمان _به پیری رسیدم، به قامت خمیدم * اسماعیل تقوایی

1061

یا صاحب الزمان _به پیری رسیدم، به قامت خمیدم یا صاحب الزمان

به پیری رسیدم،به قامت خمیدم
ولی آن رخ بی مثالت ندیدم

شده طی عمرم،به کوی فراقت
چو سرگشتگان بین این کو دویدم

به هر جمعه ندبه برای تو خواندم
که شاید ظهور تو باشد نویدم

برای وصالت بسی ناله کردم
دوصد طعنه از نارفیقان شنیدم

به این طعنه ها اعتنایی نکردم
دل از هرکسی غیر تو من بریدم

روا نیست جانا که از درگه خود
برانی مرا وکنی ناامیدم

الا یابن زهرا، بیا تا نمردم
میان رقیبان نما رو سپیدم

شعر:اسماعیل تقوایی

  • جمعه
  • 23
  • اردیبهشت
  • 1401
  • ساعت
  • 02:32
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب
 اسماعیل تقوایی

یا صاحب الزمان(عج) _با آمدن تو جمعه زیبا بشود * اسماعیل تقوایی

820

یا صاحب الزمان(عج) _با آمدن تو جمعه زیبا بشود یا صاحب الزمان

با آمدن تو جمعه زیبا بشود
ازبهر ظهور جشن بر پا بشود

احساس غرور می کند شیعه تو
با فخر، میان خلق آقا بشود

آیی وبهار بشریت اید
سرسبز تمام دشت وصحرا بشود

چون چهره براین جهان ما بگشایی
خجلت زده مهر وماه بالا بشود

با آمدن تو دوستان شاد شوند
شام سیه تمام اعدا بشود

می آیی ولشگر خدا جمع شود
فرمانده سلام، ذکر آنها بشود

ای وای بس است درد هجران ما را
بازآ تو طبیب، تا مداوا بشود

از سوی رقیب طعنه ها می شنویم
با آمدنت رقیب رسوا بشود

ای وعده حق برای هر مستضعف
با توست که باب عدل حق وا بشود

آه ای پسر فاطمه با آمدنت
گم گشته مزار شیعه پیدا بشود

شعر :اسماعیل تقوایی

  • جمعه
  • 6
  • خرداد
  • 1401
  • ساعت
  • 07:20
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی
ادامه مطلب

مناجات امام زمان(عج) -( از غبارِ کاروان چون چشم برداریم ما؟) * صائب تبریزی

547
1

مناجات امام زمان(عج) -( از غبارِ کاروان چون چشم برداریم ما؟) از غبارِ کاروان چون چشم برداریم ما؟
چون مه کنعان عزیزی در سفر داریم ما

  • شنبه
  • 19
  • شهریور
  • 1401
  • ساعت
  • 09:38
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

در زمینه آغاز ولایت امام زمان (ع) -(چشم وا کن و ببین موسم بهار شد ) * محمود یوسفی

473

در زمینه آغاز ولایت امام زمان (ع) -(چشم وا کن و ببین موسم بهار شد    ) چشم وا کن و ببین موسم بهار شد آیه های عاشقی باز آشکار شد
غنچه از سفر رسید خنده بر لبش نشست باز شد نگاه گل خار خوار خوار شد

داغ شد اجاق عشق گرم شد هوای مهر دست و پای غم شکست غصه داغدار شد

قلبمان شکار شد چشممان خمار شد جانمان نثار شد بخت یار یار شد

دل پر از گلایه بود سیب روی شاخه بود از غم فراق یار عاقبت انار شد

پر گرفت و پر کشید کال آمد و رسید
هر کسی که میوه باغ انتظار شد
می‌رسد صدای نور از گلوی کوه طور
گوش وا کن و ببین موسم بهار شد

  • پنج شنبه
  • 14
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 13:08
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

درزمینه عید ولایت وامامت امام زمان (عج) -( ماه ربیع ماه امامت شد) * رضا یعقوبیان

338

درزمینه عید ولایت وامامت امام زمان (عج) -( ماه ربیع ماه امامت شد) ماه ربیع ماه امامت شد
بهر مهدی وقت زعامت شد
منتظران راگو شدسامره گلشن
زین لطف خاص حق چشم همه روشن
لبیک یا صاحب زمان(۲)

شامل ما لطف خدا گشته
گل زهرا امام ما گشته
در آسمان دین ماه تمام است او
بعد از پدرمهدی بر ما امام است او
لبیک یا صاحب زمان(۲)

در قلب ما شور و شعف آمد
خورشیدی از بیت الشرف آمد
بین همه عالم کعبه ی دلها شد
بعد از حسن مولا منجی دنیا شد
لبیک یا صاحب زمان(۲)

گلی از گلشن ولامهدی است
منتظران امید ما مهدی است
بود گل زهرا ز نسل پیغمبر
بر همه ی عالم منجی و روشنگر
لبیک یا صاحب زمان(۲)

از تبار شیر خدا باشد
آیینه ی زهرا نما باشد
ماه رویش احمد عطروبویش احمد
شجاعتش حیدر خلق و خویش احمد
لبیک یا صاحب زمان(۲)

بر فاطمه نور دو عین است او
منتقم خون حسین است او
اوکعبه ی دلهاست بااو جهان زیباست
منتظران راگو اویوسف زهراست
لبیک یا صاحب زمان(۲)

گر او آید جهان گلستان است
مهرش در دل ز لطف یزدان است
او مقتدای ماست او رهنمای ماست
ولایتش در دل لطف خدای ماست
لبیک یا صاحب زمان(۲)

با آمدن او بهار آید
یار دلهای بیقرار آید
مهدی حبیب ماست یار غریب ماست
سرتا به پا دردیم مهدی طبیب ماست
لبیک یا صاحب زمان(۲)

  • سه شنبه
  • 19
  • مهر
  • 1401
  • ساعت
  • 11:43
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

اشعار ولادت حضرت مهدی (عج) -(ز لطف خدا نیمه ی شعبان ) * رضا یعقوبیان

726

اشعار ولادت  حضرت مهدی (عج) -(ز لطف خدا نیمه ی شعبان ) ز لطف خدا نیمه ی شعبان
شدم یا حسین بر شما مهمان
شده جشن شعف برپا
حسین تبریک ۴

شده زائران جشن هم عهدی
رسیده گل آخرین مهدی
جهان از او شده زیبا
حسین تبریک ۴

نوای خوش از آسمان آمد
که مهدی صاحب زمان آمد
گل نرجس شده پیدا
حسین تبریک ۴

پر از گل شده شهر سامرا
رسیده ز ره یوسف زهرا
شده زینت همه دنیا
حسین تبریک۴

جهان پر ز عطر جنان امشب
گل عسکری شد عیان امشب
حسن امشب شده بابا
حسین تبریک ۴

به عالم بود هدیه ی یزدان
از او پایدار عترت و قرآن
مهی سر زد به سامرا
حسین تبریک ۴

ز سوی خدا این نوید آمد
الا شیعه نور امید آمد
پر از شادی همه دلها
حسین تبریک۴

گل آرزوها بود مهدی
امید دل ما بود مهدی
ز نورش چشم ما بینا
حسین تبریک۴

چو حیدر تمام مرام او
بود بر زبانم کلام او
رسید از ره گل زهرا
حسین تبریک۴

@yaghubianreza

  • یکشنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 15:28
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

اشعار ولادت حضرت مهدی (عج) -( نیمه ی شعبان شد و مهمان شدم در کربلا شاملم گشته کرامات حسین، لطف خدا ) * رضا یعقوبیان

659

اشعار ولادت حضرت مهدی (عج) -( نیمه ی شعبان شد و مهمان شدم در کربلا شاملم گشته کرامات حسین، لطف خدا ) نیمه ی شعبان شد و مهمان شدم در کربلا شاملم گشته کرامات حسین، لطف خدا
غرق احسانم حسین از محبانم حسین
نیمه ی شعبان شده بر تو مهمانم حسین تهنیت مولا حسین۴

یا حسین جان به عجب مهمانیت زیبا شده
هر که آمد در کنار این حرم آقا شده
از کرامات الاه آمدم بر تو پناه
ای گل زهرا حسین زائرت راکن نگاه
تهنیت مولا حسین۴

جشن شادی و شعف در هر کجا برپا شده
عسکری از لطف و جود کبریا بابا شده
مظهر تقوا رسید منجی دنیا رسید
در جهان از لطف حق مهدی زهرا رسید تهنیت مولا حسین۴

بر امام عسکری داده خدا نور بصر
مادرش نرجس ببوسد روی چون ماه پسر
سرزده نور خدا آمده شمس الضحی
از کرامات خدا آمده بدرالدجا تهنیت مولا حسین۴

خانه ی دوم حسن امشب دهد بوی جنان
بر مشام جان رسد عطر و بوی صاحب زمان
با نگاهش این پسر غم ز دلها می برد مردم عالم به گوش خوب و بد را میخرد تهنیت مولا حسین۴

شیعیان مرتضی را وقت هم عهدی رسید
در جهان از لطف حی کبریا مهدی رسید
نور حق شد جلوه گر نخل دین داده ثمر
بر امام عسکری داده حق نور بصر تهنیت مولا حسین۴

  • یکشنبه
  • 6
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 15:32
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب

مناجات باامام زمان(عج) -(سرد است تمام کوچه هامان برگرد) * ناشناس ؟؟؟

576

مناجات باامام زمان(عج) -(سرد است تمام کوچه هامان برگرد) سرد است تمام کوچه هامان برگرد
گرمای پس از شب زمستان برگرد

گلدان لب پنجره ام خشکیده
ای رحمت قطره های باران برگرد

حالا که فضای روزگارم تار است
خورشید همیشگی و تابان برگرد

من بغض ترک خورده ی دل آشوبم
آرامش بی نهایت جان برگرد

عمری به سرم زده که فریاد کنم
از خلوت خویش تا خیابان... برگرد

ای محض حضور؛ غایب پیداتر
معنای وجود ؛ حسّ پنهان برگرد

تبعیدی حبس انتظارت شده ایم
ای مژده ی آزادی زندان برگرد

  • سه شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 11:19
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
 محسن صرامی

مناجات باامام زمان (ع) -(تشنگان عشق را باران نمي آيد به كار) * محسن صرامی

692

مناجات باامام زمان (ع) -(تشنگان عشق را باران نمي آيد به كار) تشنگان عشق را باران نمي آيد به كار
عاشقان تشنه را هم نان نمي آيد به كار

درد وقتي ميكند ما را به تو نزديك تر
پس نميخواهم دوا،درمان نمي آيد به كار

پس فراق از آتش سخت جهنم بدتر است
بي تو ما را روضه ي رضوان نمي آيد به كار

نوكرت را نوكري زنده نگه دارد فقط
بي مدال نوكري هم جان نمي آيد به كار

رتبه ي عاشق كجا و رتبه ي زاهد كجا
زهد در دلداگي چندان نمي آيد به كار

با تو كار خلق سمت رو به راهي ميرود
تا نيائي پس سر و سامان نمي آيد به كار

افضل اعمال امروز انتظار واقعي ست
پس زباني خواندنت يك آن نمي آيد به كار

?شاعر:

  • سه شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 11:44
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
 محسن صرامی

مناجات باامام زمان (ع) -(تشنگان عشق را باران نمي آيد به كار) * محسن صرامی

798
1

مناجات باامام زمان (ع) -(تشنگان عشق را باران نمي آيد به كار) تشنگان عشق را باران نمي آيد به كار
عاشقان تشنه را هم نان نمي آيد به كار

درد وقتي ميكند ما را به تو نزديك تر
پس نميخواهم دوا،درمان نمي آيد به كار

پس فراق از آتش سخت جهنم بدتر است
بي تو ما را روضه ي رضوان نمي آيد به كار

نوكرت را نوكري زنده نگه دارد فقط
بي مدال نوكري هم جان نمي آيد به كار

رتبه ي عاشق كجا و رتبه ي زاهد كجا
زهد در دلداگي چندان نمي آيد به كار

با تو كار خلق سمت رو به راهي ميرود
تا نيائي پس سر و سامان نمي آيد به كار

افضل اعمال امروز انتظار واقعي ست
پس زباني خواندنت يك آن نمي آيد به كار

?شاعر:

  • سه شنبه
  • 29
  • فروردین
  • 1402
  • ساعت
  • 11:44
  • نوشته شده توسط
  • فاطمه سرسخت
ادامه مطلب
 مرتضی محمودپور

جمعه‌های انتظار بهمراه پوستر * مرتضی محمودپور

619

جمعه‌های انتظار بهمراه پوستر امام زمان(عج)

موعود تمام انبیایی مهدی
تو منتقم کرببلایی مهدی
با آمدنت بهار دل میآید
امید دل آل کسایی مهدی

#مرتضی_محمودپور
@haajmorteza

  • جمعه
  • 5
  • خرداد
  • 1402
  • ساعت
  • 02:47
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب

سرود امام زمان(عج) -(یا امام زمان ای گل خیرالنساء) * رضا ماه پری زنجانی

268

سرود امام زمان(عج) -(یا امام زمان ای گل خیرالنساء) یا امام زمان ای گل خیرالنساء
گل گلن یولارا شعیه لر اولسون فدا

سنه خاطر چراغاندی زمین و زمان
آدیوی سسلنیر عشقله اهل ولا

((ای گل حی تبارک ...روز میلادون مبارک))
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قدم آتسان یره یر قدمینن اوپر
علم آلسان اله گوی علمینن اوپر

سنه قربان اولوم ای پسر فاطمه
گونده مین یول ملکلر حرمینن اوپر

((ای گل حی تبارک.. روز میلادون مبارک))
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هامی عالم بیلور درده دوا سنددی
سنه جانلار فدا روحه صفا سنددی

نظر ایله اولاخ زائر کوی صفا
چون جواز بقیع وکربلا سنددی

((ای گل حی تبارک..روز میلادون مبارک))

  • شنبه
  • 17
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 16:11
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

سرود امام زمان(عج) -(نیمه شعبان یتشوب ماه دل‌آرا گلور) * رضا ماه پری زنجانی

230

سرود امام زمان(عج) -(نیمه شعبان یتشوب ماه دل‌آرا گلور) نیمه شعبان یتشوب ماه دل‌آرا گلور
شهری چراغان ایلیون سرور دنیا گلور
یار گلور یار گلور یوسف زهرا گلور
یار گلور یار گلور یوسف زهرا گلور

(یار گلور یوسف زهرا گلور)

گل او گلن یولاریوا جانیمیز اولسون فدا
شیعه‌لری سن بیل آنون فاطمه ایله دعا

(جان حسین و حسن؛یا حجت‌بن‌الحسن)
_______________________________
عدل و عدالت بالاسی عالمی رضوان ایدوب
گون کیمی زهرا بالاسی یرگویی تابان ایدوب
دلبره باخ دلبره باخ یار دل‌آرایه باخ
دلبره باخ دلبره باخ یار دل‌آرایه باخ

(دلبره باخ؛یار دل‌آرایه باخ)

ای گل‌گلزار ولا حضرت صاحب زمان
دردیمیزه ایله دوا حضرت صاحب‌زمان

(جان حسین و حسن؛یا حجت‌بن‌الحسن)
_______________________________
آل اله عباس علمون ای پسر فاطمه
آدوی گویلرده ایدور اهل سما زمزمه
منتظروخ منتظروخ ای گل زهرا سنه
منتظروخ منتظروخ ای گل زهرا سنه

(منتظروخ؛ای گل زهرا سنه)

گل او گلن یولاریوا جانیمیز اولسون فدا
شیعه‌لری سن بیل آنون فاطمه ایله دعا

(جان حسین و حسن؛یا حجت‌بن‌الحسن)

  • شنبه
  • 17
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 16:14
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

امام زمان(عج) -(یابن الحسن ای یوسف زهرا آقا تیز گل ) * رضا ماه پری زنجانی

285

امام زمان(عج) -(یابن الحسن ای یوسف زهرا آقا تیز گل ) یابن الحسن ای یوسف زهرا آقا تیز گل
ای حجّت حقّ سرور دنیا آقا تیز گل
دنیانی دوتوب فتنه و بلوا آقا تیز گل

سن سیز دولانوب گوندوزوموز لیله تاره
روبه صفت انسانلار اولوبدی همه کاره

تبعیض و ریا مهر و وفانین یرین آلدی
دفن اولدی عدالت دلیمیزده آدی قالدی
انسانیتی تختیدن انسان یره سالدی

قرآنی ویریب نیزیه قرآن اوخویانلار
مکریله صداقت باشینا بورک توخویانلار

دین اوسته عزیزیم گوزون آچ گور نه خبردی
دشمن آلوب اطرافیمیزی یوم خطردی
دشمن هله قالسین خودی اونانا بتردی

تیر غم اندوه اولوب سینمیز آماج
بیر عده خودی مملکتی ایلدی تاراج

یول گورسدیر ایمانی ضعیف خلق عوامه
سوز اهلی گرک دقت ایده سوزده پیامه
بولاردا زُبیرین کیمی دشمندی امامه

دنیانی بولار اسلاما بدبین الیوبلر
میلیاردی حقوق اوباشا تعین الیوبلر

بیر عدده شرمنددی اهل و عیالیندان
الده پولو یوخ جنسه باخیر شیشه دالیندان
الله سن ئوزون باخبرن بی پول حالیندان

انصافیدی گنج اوسته آجیندان یاتا انسان
بیچاره لرین فکرینی باشدان آتا انسان

انسان گرک هم نوعلرین فکرینه قالسین
مردانه صفت پرچم عدلی اله آلسین

تزویری ابوالفضل کیمی آتدان یره سالسین
آسایش دنیانی رها ایلدی عباس
بیر جوت قولونی دینه فدا ایلدی عباس

هر یر بیزه یاز ای قلمیم کرب و بلادی
حق جبهه سینین یاوری هر یرده خدادی
مظلومیلرهر دهریده محکوم بلادی

کیم یا علی سسلیر دلین آغزیندا کسیلر
بو شیعه لرین توکمگه قانین تلسیلر

آگاه ایلین یوخدی سپاه طلقانی
وهابی یخاماز آیق اول اهل ولانی
آباد ایلیوب خون حسین کرب و بلانی

باش گیتسده گر رغبتیمیز سازشه یوخدی
بیز آذریوخ حوصلمیز داعشه یوخدی

  • شنبه
  • 17
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 16:15
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

امام زمان(عج) -(دل به ولای تو اگر داده ام) * رضا ماه پری زنجانی

314

امام زمان(عج) -(دل به ولای تو اگر داده ام) دل به ولای تو اگر داده ام
دست خودم نیست بر این زاده ام
شکر خدا میکنم هر روز و شب
بر در دربار تو افتاده ام
دیده به راهت بود ای نازنین
نامه برایت که فرستاده ام
از غم هجرت جگرم خون بود
پر شده از خون جگر باده ام
فکرم همین است ببینم رخت
من به تماشای تو در جاده ام
ذکر لبم گشته دعای فرج
فرش قدومت شده سجاده ام
یوسف مصری و به دستم کلاف
بر سر بازار تو ایستاده ام
گردم و گردم به سر کوی تو
دست تهی دارم و آزاده ام
( ماه پریم) شاعر بی ادعا
عاشق شعر و سخن ساده ام

  • شنبه
  • 17
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 16:16
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 عبادی طارمی

انتظار -(از امام ره خود بی خبرم ) * عبادی طارمی

292

انتظار -(از امام ره خود بی خبرم ) از امام ره خود بی خبرم
عاشقی ساده دل ودربه درم

درپی یار شدم پیر ولی
غافلم از گذر ره گذرم

نشدم خسته ز آلام سفر
گرچه دل داده ام و خونجگرم

دلخوشم تاکه رسم برهدفم
بشکند گرچه ستون کمرم

شده ام سخره آسوده دلان
منتظر ساعی ومرد خطرم

روزگارم شده چون تیره وتار
یار من گشته طلوع سحرم

مشکلم را نکند چاره بشر
من اجیر در فوق بشرم

  • شنبه
  • 17
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 18:08
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 عبادی طارمی

انتظار فرج مولا امام زمان(عج) -(یا که بی تو دنیایی ندارم) * عبادی طارمی

307

انتظار فرج مولا امام زمان(عج) -(یا که بی تو دنیایی ندارم) بیا که بی تو دنیایی ندارم
طلوع مهر فردایی ندارم

غریبم پیش خویشانم دریغا
کنارم چون تو آقایی ندارم

اگر خواهم به سوی خود بیایم
برای آمدن پایی ندارم

به فکر محشرم پر از گناهم
ز دستت چونکه امضایی ندارم

نباشی تیره و تار است عالم
یتیمم بی تو بابایی ندارم

  • شنبه
  • 17
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 18:12
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 عبادی طارمی

غزل انتظار -(بی تو ایامم همه درد و غم است) * عبادی طارمی

558

غزل انتظار -(بی تو ایامم  همه درد و غم است) بی تو ایامم همه درد و غم است

قد من از انتظار تو خم است

آگهم از مهر بی پایان تو

هر چه گویم از صفای تو کم است

کی شوم دلخسته از این انتظار

غیبتت از معجزات عالم است

عشق تودم می دهد بر این وجود

حال من بی عشق پاکت برهم است

بر ظهور سرنوشت سازت کنون

منتظر کروبیان و آدم است

می شوم در انتظارت مست مست

عشق تو درسینه گنجی اعظم است

نوکر دربار تو بی شک و ریب

سر و سالار چندین حاتم است

گوشه چشمی گر کنی بر برکه ای

بر من عاشق همانجا زمزم است

  • شنبه
  • 17
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 19:37
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 عبادی طارمی

غزل انتظار -(کوچه را آب زدم نیست خبر از گامت) * عبادی طارمی

255

غزل انتظار -(کوچه را آب زدم نیست خبر از گامت) کوچه را آب زدم نیست خبر از گامت
سالها منتظرم تا که کنم اکرامت

من كه هر صبح و مسا ندبه ء هجران دارم
چه عذاب است مرا اين گذر ايّامت

ساقى عشق بيا مست جمالت بشوم
باده ى ناب بنوشان به من از اين جامت

سينه ام محبسه ای گشته از این غمهایت
مرغ دل صد گله دارد بخدا از بامت

  • شنبه
  • 17
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 19:42
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 عبادی طارمی

امام زمان(عج) -(تاج شاهی به سرت می آید) * عبادی طارمی

228

امام زمان(عج) -(تاج شاهی به سرت می آید) تاج شاهی به سرت می آید

بوی فتح و ظفرت می آید

سوی سکّان ولایت اینک

عاشق در به درت می آید

مشک باران شده کوی علوی

عطر گام و گذرت می آید

بر نبی مژده چنین داد خدا

مرحبا شیر نرت می آید

ای که داری به رخت پرده غیب

کی بهار سفرت می آید

مهدیا داده خبر باد صبا

سوی یاران خبرت می آید

  • شنبه
  • 17
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 19:49
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 عبادی طارمی

حضرت مهدی(عج) -(فخر زمین و آسمان ای نور مُلک عاشقان) * عبادی طارمی

230

حضرت مهدی(عج) -(فخر زمین و آسمان ای نور مُلک عاشقان) فخر زمین و آسمان

ای نور مُلک عاشقان

لطفیله ایله بیر نظر

سسلر آدووی شیعیان

یا مهدی صاحب الزمان

یا مهدی صاحب الزمان

سن شاه و بیز دخیل آقا

احبابه ایله سن عطا

حیدردن ای اولان نشان

دردیمیز واردی ویر دوا

یا مهدی صاحب الزمان

یا مهدی صاحب الزمان

کنعانی قویما بوش قالا

جانانلار اولسون سنه فدا

بیکس قالوبدی شیعه لر

سنسیز یوخ دهریده صفا

یا مهدی صاحب الزمان

یا مهدی صاحب الزمان

  • شنبه
  • 17
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 19:51
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 عبادی طارمی

انتظار فرج -(مرا بیگانه از هجران بخوانید) * عبادی طارمی

233

انتظار فرج -(مرا  بیگانه از هجران بخوانید) مرا بیگانه از هجران بخوانید

مرا تنهای سرگردان بخوانید

گذر شد روزگارم با غم و سوز

مرا یک عاشق نالان بخوانید

وفادارم به آن عهدی که بستم

دلیر و لایق پیمان بخوانید

سفرها کرده ام از بهر عشقم

به صحرای جنون مهمان بخوانید

گذر کردم ز سختیهای دوران

مرا رنجور این دوران بخوانید

مرا همدم نوای دشت و صحراست

مرا آواره و حیران بخوانید

قفس گشته برایم دار دنیا

مرا محبوس این زندان بخوانید

اسیرم دست عشق و غمزه یار

سرایم را بسی ویران بخوانید

فدای یک نگاه آن نگارم

مرا بر عشق خود قربان بخوانید

ندارم شکوه از حرف جماعت

اگرچه در رهم نادان بخوانید

فقط یک خواهشی دارم عزیزان

به وقت مردنم قرآن بخوانید

  • شنبه
  • 17
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 19:53
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 عبادی طارمی

سرود فراق -(گرفته دلم ز جور و ستم مهدی کجایی) * عبادی طارمی

270

سرود فراق -(گرفته دلم ز جور و ستم مهدی کجایی) گرفته دلم ز جور و ستم مهدی کجایی
غمینه جهان ز درد فراق داد ازجدایی

بر درد قلبم مهدی دوایی

امید قلب عاشقا تویی
قاتل این ظلم وجفا تویی
ای همه ی عالم فدای تو
ضامن هرصلح وصفاتویی

العجل یامهدی مولا

محب علی فدای ولی باعشق و جانیم
به لطف خدا به زیر لوا ما جاودانیم

در ظل رهبر ما می توانیم

تا علی سلطان لشکره
دشمنانش خار و کافره
کشور ایران سپاهشه
پیرو آل پیمبره

رهبرا جانم فدای تو

ما هر جا باشیم ، تو سینه مونه ، عشق امامت
سپاه عقیلهٔ عربیم ، بهر شهادت

کردیم با عشق تجدید بیعت

تا سر بند زهرا بر سَرَمه
تن من فدای اون حرمه
یا رقیه رمز هر جهاد
خاطرش واسه من محترمه

یا رقیه دخت شاه عشق

  • شنبه
  • 17
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 20:21
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
 عبادی طارمی

انتظار فرج -(بنمای رخ نگارا بی یار مانده ام من) * عبادی طارمی

233

انتظار فرج -(بنمای  رخ  نگارا  بی یار   مانده ام   من) بنمای رخ نگارا بی یار مانده ام من

شبها در انتظارت بیدار مانده ام من

از درد این فراغت قلبم شده بسی تنگ

رحمی بکن طبیبا بیمار مانده ام من

دردم دوا ندارد جز دیدن جمالت

در انتظار وقت دیدار مانده ام من

بسیار گریه کردم شبهای تلخ و تاریک

راهی خودت نشان ده ناچار مانده ام من

دارم همیشه درسر شوق وصالت ای دوست

دلخوش به این وصالت ای یار مانده ام من

افسوس پرده انداخت دربین ما خطایم

در دام این گناهان انگار مانده ام من

این غیبتت مسلّم اسرار دارد آقا

در کار خالق و این اسرار مانده ام من

  • شنبه
  • 17
  • تیر
  • 1402
  • ساعت
  • 20:32
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد