شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

مرثیه حضرت زهرا -(لاله ی نرگس عذار فاطمه) *

375

مرثیه حضرت زهرا  -(لاله ی نرگس عذار فاطمه) لاله ی نرگس عذار فاطمه
عطر گیسویت بهار فاطمه

یوسف گمگشته ی آل علی
ای مسیحای تبار فاطمه

بهجت قلب رسول خاتم است
یاد تو ای گلعذار فاطمه

ای براهت مانده تا صبح ظهور
دیدگان اشکبار فاطمه

جلوه کن ای مه ز چاه انتظار
تا برآید انتظار فاطمه

امشب آقا کربلایی یا نجف
یا مدینه در کنار فاطمه

چارده گلدسته میسازد ز نور
اشکهایت بر مزار فاطمه

انتقام حق مادر حق توست
ای یگانه یادگار فاطمه

تا نفس در سینه ها جاری بود
شیعه باشد داغدار فاطمه

کاش میشد جان بیمقدار من
در رکاب تو نثار فاطمه

شاعر:اشماعیل پورجهانی

  • دوشنبه
  • 8
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 11:01
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

مرثیه حضرت زهرا -(درد تنم به ضعف تنم گريه مي کند ) *

414
1

مرثیه حضرت زهرا  -(درد تنم به ضعف تنم گريه مي کند ) درد تنم به ضعف تنم گريه مي کند
بر درد هاي من بدنم گريه مي کند

از چشمِ زخمِ سینه ی من اشک خون چکد
بر اين نفس نفس زدنم گريه مي کند

امشب به زخم سينه من پيرهن گريست
فردا به زخم من کفنم گريه مي کند

پروانه وار زینب من دور بسترم
بر اين چو شمع سوختنم گريه مي کند

از درد شانه آه کشم آه میکشد
شانه به موی او نزنم گریه میکند

کشته مرا غمش که نشسته کنار من
اين شير مرد بت شکنم گريه مي کند

گاهي برای اين پر و بال شکسته ام
گاهي براي پر زدنم گريه مي کند

هربار روي خود ز علي مي کنم نهان
گويد که رو نگیر، منم! گريه مي کند

من میکنم نهان زعلی روی خویش را
بيش از علي ولي حسنم گريه مي کند

شاعر:محمدمعارف وند

  • دوشنبه
  • 8
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 11:02
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

مداحی زیبای حاج محمود کریمی_ ایام فاطمیه -(دلخوشیه من، زندگیم نرو...) *

431

مداحی زیبای حاج محمود کریمی_ ایام فاطمیه -(دلخوشیه من، زندگیم نرو...) دلخوشیه من، زندگیم نرو

پلک بزن ببین، حال حیدرو

سکوتو بشکن خانوم، چه موقع پروازه

دل علی از این شهر، گرفته بی اندازه

آسمون برای ماست، حرفی از قفس نزن

داری میکُشی منو، اینجوری نفس نزن

گریه میکنی پابه پای من

من برای تو، تو برای من

فقط یه خواهش مونده ،

تو سینه ی زار من

خمیده پشت حیدر، پاشو علمدارمن

به تموم غصه ها بده خاتمه نرو

باید التماس کنم، نرو فاطمه نرو

خونه سوت و کور، تاریکه بی تو

پر نمیشه کرد جای خالیتو

دلت میاد خانومم، علی بمونه تنها!

خداگواهه بی تو، میشم غریب دنیا

نگو داری میکِشی، نفسای آخرو

برو جون هر دومون، جون بچه ها نرو

یازهرا یازهرا واااای حسین

  • دوشنبه
  • 8
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:41
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

شعر مصیبت حضرت زهرا(س) -(بیدار میشوی سرشب تا سحر چرا) * مجتبی شکریان همدانی

607

شعر مصیبت حضرت زهرا(س) -(بیدار میشوی سرشب تا سحر چرا) بیدار می شوی سرِ شب تا سحر چرا
بی تاب می شوی دل شب اینقَدَر چرا

هنگام گریه هات نَفَس کم می آوری
زهرا شده نفس زدنت مختصر چرا

نامحرمی که نیست چرا رو گرفته ای؟
ابری سیاه مانده به روی قمر چرا

از آنچه آمده به سرت دم نمی زنی
باید بگیرم از دَرِ خانه خبر چرا

حرف دهان مردم شهر اینچنین شده
حیدر خودش نیامده در پشت در چرا

شش ماه انتظار من و تو به باد رفت
افتاده از درخت وجودت ثمر چرا

دیگر دفاع از منِ خونین جگر مکن
خود را زدی عزیز علی در خطر چرا

شال مرا گرفتی و دستت زِ دست رفت
در پیش من زدند تو را بیشتر چرا

آخر برای مُردنم این روضه کافی است
مادر زدن کنار نگاه پسر چرا

  • سه شنبه
  • 9
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 14:31
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

یار علی(ع) و سورۂ أعطینا بود * مرضیه عاطفی

397

یار علی(ع) و سورۂ أعطینا بود یار علی(ع) و سورۂ أعطینا بود
ایثار و بصیرتش چه بی همتا بود
والله که خطبۂ فدک سرتاسر
تفسیرِ ولی شناسیِ زهرا(س) بود!

#ألسلام_علیک_أیتهاالمظلومة_المغصوبه
#أشهد_أن_علی_ولی_الله

  • سه شنبه
  • 9
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 16:50
  • نوشته شده توسط
  • مرضیه عاطفی
ادامه مطلب
 رضا ترابی گیلده

حضرت زهرا(س) -(آمدم زهرا به بالینت که آرامم کنی..) * رضا ترابی گیلده

535

حضرت زهرا(س) -(آمدم زهرا به بالینت که آرامم کنی..) آمدم زهرا به بالینت ؛ که آرامم کنی
از علی چهره مپوشان چادرت را سر مکن

از علی پنهان مکن زخم سرو پهلوی خود
با گرفتن رو زمن ؛ داغ مرا بیشتر مکن

این وداع آخر است بانو بیا حرفی بزن
باسکوتت جان من حال مرا بدتر مکن

باز کن چشمان خود را کودکانت آمدند
پیش چشم کودکانت چشم خود را ترمکن

جان زهرا رنگ رویت رفته است بس کن دگر
با دوچشم خیس خود بر سینه ام خنجر مکن

التماست میکنم پیش علی بیشتر بمان
جان زینب زود علی را بی کس و یاور مکن

گر توانت نیست برو اما به هم قولی دهیم
بچه ها با من تو هم فکر من ِ حیدر مکن

  • چهارشنبه
  • 10
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:20
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

روضه حضرت زهرا -(الحق که پیش چشم مردی مثل حیدر) * محمد حبیب زاده

594

روضه حضرت زهرا  -(الحق که پیش چشم مردی مثل حیدر) الحق که پیش چشم مردی مثل حیدر
با قبضه ای بازو شکستن درد دارد

باید بسوزی حس کنی آتش چه کرده
آن لحظه ها ابروشکستن درد دارد

فتاح خیبر باشی و پیش نگاهت
با ضربه ای پهلو شکستن درد دارد

یاس بهشتی علی پرپر شدی حیف
این ساقه از هر سو شکستن درد دارد

خوردی زمین و مرتضی با تو زمین خورد
وقتی که جان دادی علی هم با خودت مُرد...

  • چهارشنبه
  • 10
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:33
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س)* احمد کاری -(افتخار فاطمه است این، بهترین یار علی ست) *

341

حضرت زهرا(س)* احمد کاری -(افتخار فاطمه است این، بهترین یار علی ست) افتخار فاطمه است این: بهترین یارِ علیست
مُهر کرده روی در با خون وفادارِ علیست

فاطمه دستِ خدا گردید بر دستِ خدا
تا شود ثابت خدای او نگهدارِ علیست

وای از دیوار و در، دیدند آنجا ناکسان
گوئیا کوتاهتر از هر چه دیوارِ علیست

شد سپر بر مرتضی، محسن به زهرا شد سپر
پشتِ در فهماند بر عالم که سردارِ علیست

فاطمه در بستر افتاده خجالت می کشد
می کُشد او را چنین حسی که سربارِ علیست

بارِ خود را بست و از دوش ِ علی برداشت بار
تا نبیند شرم را دیگر به رخسارِ علیست

حضرت مشکل گشا کارش به مشکل خورده است
وای بی زهرا گره افتاده در کارِ علیست

میگذارد پا به جا پایش پس از او زینبش
پنج ساله دخترش جایش هوادارِ علیست

شاعر: #احمد_کاری

  • پنج شنبه
  • 11
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 11:15
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

زبانحال حضرت زهرا(س) و مولاعلی(ع) -(ببار ای آسمون ابری من) * رضا قاسمی

673

زبانحال حضرت زهرا(س) و مولاعلی(ع) -(ببار ای آسمون ابری من) ببار ای آسمونِ ابری من
برای من برای بچه‌هامون
منم دارم برای تو می‌بارم
چقد مثل همه حالِ چشامون

دیگه دستام، هم بالا نمیاد
نمیشه پاک کنم اشک چشاتو
نریز اینقدر، حرفاتو رو بغضت
بگو من هم بدونم غصه‌هاتو

ما که از هم چیزی پنهون نداریم
منم میگم همه درد دلا رو
فقط یه چند تا زخمه که بمونه
خودت می‌بینی فردا شب اونا رو

برای اینکه تو سالم بمونی
همه چی‌مو روی پاهات می‌ریزم
امیرالمومنینِ من تو خوب باش !
تو خوب باشی منم خوبم عزیزم

همین فردا یه کم نون می‌پزم تا
پس از من سفره‌تون خالی نمونه
موهای دخترم رو هم می‌بافم
با این دستام اگر چه نیمه جونه

ببین بغضش رو داره قورت میده
با خنده‌ت کامِ تلخش رو عسل کن
نذار تا حس کنه خالیه پشتش
جای زانوت، زینب رو بغل کن

خدا مرگم بده داره می‌لرزه
داره با خودخوری‌هاش سیر میشه
چه باری روی دوشش مونده طفلی
حسن داره با رازش پیر میشه

همه دلشوره‌هام مال حسینه
حواست باشه‌ها، زود تشنه میشه
شبا بالا سرش یادت بمونه
بذار یه کاسه آب باشه همیشه

آخه تو کربلا تشنه‌ش میذارن
به روی بچه‌هاش آب و می‌بندن
نبین اینجا من و تو بغض کردیم
تو اونجا به لبِ خشکش می‌خندن

همینکه یاد روضه‌هاش می‌افتم
حالم بدتر میشه‌؛ هی میرم از حال
حلالم کن که میرم از کنارت
قرار بعدیِ ما توی گودال ...

  • پنج شنبه
  • 11
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:00
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 حاج اصغر فرشچی

در عزای حضرت زهرا(س) -(باز در عرش خدا روی زمین شور و نواست) * حاج اصغر فرشچی

371
1

در عزای حضرت زهرا(س) -(باز در عرش خدا روی زمین شور و نواست) بازدرعرش خدا روی زمین شورونواست
گوئیا روزعزای فاطمه نورخداست

فخر نسـوان دوعالم چشم بسته ازجهان
درغم جانسوز او گریان علی المرتضاست

هـالـۀ غم سایه ای برسینۀ حـیـدر زده
درفراقش گوئیا ازجان ودل روحش جداست

رفته نورازچشم یعقوب زمان وا حسرتا
گویدش درخانه ام کو یوسف من درکجاست

آنکه با رخسارنیلی دل شکسته جان بداد
دخت طاها همسر وی شاخص اهل کساست

آنکه دورازدیده ها دفنش نموده نصف شب
یازده فرزند پاکش رهبران ماسواست

عرش حق دانی چرا گشته سیه پوش بتول
آسـمان عشق چون بی اوفضای بی صفاست

در غـم وانـده گریـد قـائم روی زمین
درکنار قبرمادر مهدیش نوحِه سُراست

با نگاه دل ببین ومحرم صد رازباش
هرکجا بزم غمیست مهدیش صاحب عزاست

بار الها حق زهرا و علی و آل او
از کرم لطفی که ما را هر عمل باشد خطاست

خوف دارد روز محشر ( عدلی ) از کردار خویش
چشم امیدش بتو هم شافع روز جزاست

  • جمعه
  • 12
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 22:24
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری
ادامه مطلب

مرثیه حضرت زهرا -(راه‌بندان پیش آمد،کوچه هم مسدود شد) *

471

مرثیه حضرت زهرا  -(راه‌بندان پیش آمد،کوچه هم مسدود شد) راه‌بندان پیش آمد،کوچه هم مسدود شد
هی قدم‌برداشتند و هی غبار آلود شد

آن کسانی که ولایت را پذیرفتند، هم
فکرشان غرق خیال آتش نمرود شد

یک نفر میگفت : هیزم خشک باشد بهتراست
یک نفر بااین کلام ازعمق دل خوشنود شد

خانه‌ای که عطر آن مافوقِ مُشک وعود بود
سوخت،بوی‌ ناب‌رفت‌و،جاگزینش دود شد

میخ داغ و سینه ای گنجینه از اسرار حق
فاصله بین در و پهلو کمی محدود شد

مادرسادات پشت در ولی ...، بایک لگد...
ثلث سادات جهان بااین اثر نابود شد !!

شرح کوچه روضه های فاطمیه طالب است
تابگویم گوشوار فاطمه مفقود شد !!

شاعر:ابراهیم روشن روش

  • شنبه
  • 13
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 19:19
  • نوشته شده توسط
  • Fatemeh Mahdinia
ادامه مطلب
استاد محمد جواد غفورزاده

حضرت زهرا(س)، مدح ومرثیه -(دیده شد دریای خون، گوهر نمیدانم چه شد؟!) *استاد محمد جواد غفورزاده

647

حضرت زهرا(س)، مدح ومرثیه -(دیده شد دریای خون، گوهر نمیدانم چه شد؟!) بیماری، احراق بیت، غنچهء پرپر

دیده شد دریای خون گوهر نمیدانم چه شد؟

دل به جان آمد ولی دلبر نمیدانم چه شد؟

لاله ها در خون نشستند از فراق باغبان

نرگس بیمار در بستر نمیدانم چه شد؟

محرم گلهای این باغم ولی در کوچه باغ

یاس من شد رنگ نیلوفر نمیدانم چه شد؟

آب شد شمع وجود من مپرس از ماجرا

سوخت آن پروانه خاکستر نمیدانم چه شد؟

دوزخی مردم بهشت وحی را آتش زدند

جبرئیل آمد ولی کوثر نمیدانم چه شد؟

زهره الزهرای من وقتی که شد نقش زمین

آسمان شد نیلگون دیگر نمیدانم چه شد؟

دختر وحی و نبوت فضه را میزد صدا

فضه حیران بود پشت در نمیدانم چه شد؟

سرگذشت گلبن عصمت اگر پائیز بود

سرنوشت غنچهء پرپر نمیدانم چه شد

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 11:53
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

حضرت زهرا(س) مدح ومرثیه -(بت پرستان کعبۀ توحید را آذر زدند) *استاد حاج غلامرضا سازگار

377

حضرت زهرا(س) مدح ومرثیه -(بت پرستان کعبۀ توحید را آذر زدند) احراق بیت وحی، یاری حیدر

بت پرستان کعبهء توحید را آذر زدند

روز روشن با لگد بیت خدا را در زدند

آن دری کز بوسهء روح الامین انداخت گل

با لگد بر پهلوی صدیقه اطهر زدند

سوره کوثر به قتل فاطمه تفسیر شد

در حریم وحی سیلی بر رخ کوثر زدند

شاهدم نص "فقد آذانی" از قول نبی است

آن جنایت پیشه گان سیلی به پیغمبر زدند

لیلة القدری که قدرش را نمی دانست کس

کافران او را به جرم یاری حیدر زدند

هرچه دامان امام خویش را محکم گرفت

کافران بر روی دستش ضربه محکم تر زدند

فاطمه دنبال مولا، کودکان دنبالاو

گه به صورت گاه بر سینه گهی بر سر زدند

ای کنیز فاطمه ای فضّه تو پاسخ بده

از چه مادر را به پیش دیدۀ دختر زدند؟

گلچین و تلفیق دو غزل مرثیه استادسازگار

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:02
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 قاسم صرافان

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد) * قاسم صرافان

346

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد) تازیانه، گوشواره، گریهء بی صدا

خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد

خواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد

مادرم او را گرفت و تازیانه پشت هم،

هی فرود آمد، ولی دستان مادر وا نشد

دست مادر آخرش وا شد، نمی‌گویم چطور

آنقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد

حال و روزش فکر می‌کردم که بهتر می‌شود

هر چه ماندم منتظر، فردا و فرداها... نشد

هر چه گشتم کوچه را، فردا و فرداها... نبود

هر چه گشتم گوشواره آخرش پیدا نشد...

چشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببین

ناله هم سهم یتیمان تو از دنیا نشد

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:09
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) ، مرثیه -(در باران سنگ فتنه بر دیوار و در) * حسین اسرافیلی

315

حضرت زهرا(س) ، مرثیه -(در باران سنگ فتنه بر دیوار و در) غربت مولا، صبر، فدک تا کربلا

کاش در باران سنگ فتنه بر دیوار و در‎

سینۀ آیینه را می‌شد سپر، دیوار و در

زخم بود و شعله‌ای، بال هما آتش گرفت

زآشیان سوخته دارد خبر دیوار و در...‏

خانۀ وحی پیمبر در بلا پیچید و شد،

باغ پرپر، سرو زخمی، نوحه‌گر دیوار و در...‏

دختر پیغمبر و تدفین پنهانی به شب؟‎!

وای بر امّت، کند لب وا اگر دیوار و در

حیرتی دارم من از صبری که بر حیدر گذشت‎

ذوالفقار آرام بود و شعله‌ور، دیوار و در

استخوانی در گلو، خاری به چشم، آتش به جان‎

ناله‌ها در چاه گاهی، گاه بر دیوار و در

از فدک تا کربلا، یک خطّ طغیان بیش نیست‎

سوخت آنجا خیمه، اینجا در شرر، دیوار و در

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:11
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(دیر آمدم دیر آمدم در داشت میسوخت) * حسن بیاتانی

425

حضرت زهرا(س)، مدح و مرثیه -(دیر آمدم دیر آمدم در داشت میسوخت) غزلی بر وزن مثنوی های اخیر

مصیبت، دفاع مقدس

دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت می‌سوخت

هیأت، میان «وای مادر» داشت می‌سوخت

دیوار دم می‌داد؛ در بر سینه می‌زد

محراب می‌نالید؛ منبر داشت می‌سوخت

جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود

جانکاه‌تر: آیات کوثر داشت می‌سوخت

آتش قیامت کرد؛ هیأت کربلا شد

باغ خدا یک بار دیگر داشت می‌سوخت

یاد حسین افتادم آن شب آب می‌خواست

ناصر که آب آورد سنگر داشت می‌سوخت

آمد صدای سوت؛ آب از دستش افتاد

عباس زخمی بود اصغر داشت می‌سوخت

سربند یا زهرای محسن غرق خون بود

سجاد از سجده که سر برداشت، می‌سوخت

باید به یاران شهیدم می‌رسیدم

خط زیر آتش بود؛ معبر داشت می‌سوخت

برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست

در عشق، سر تا پای اکبر داشت می‌سوخت

دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند

گودال، گل می‌داد و خنجر داشت می‌سوخت

شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه

دیدم که بعد از قرن‌ها در داشت می‌سوخت

ما عشق را پشت در این خانه دیدیم

زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می‌سوخت

*وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل* و به عبارت بهتر: *علی جانم علی جانم علی جان*

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 12:50
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه -(سازِ غم گر ترانه ای می داشت..) *

258

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه -(سازِ غم گر ترانه ای می داشت..) نماز، مکتب جاودان فاطمی، دفاع از امام

سازِ غم گر ترانه‌‏ای می‌داشت

آتش دل، زبانه‌‏ای می‏ داشت

کاش مرغ غریب این گلشن

الفتی با ترانه‌‏ای می‌داشت

سال‌ها با تو بود همسایه

اگر انصاف، خانه ‏ای می‏‌داشت

با تو عمری هم‌آشیان می‌شد

حق، اگر آشیانه‌‏ای می‌داشت

آستان تو بود یازهرا

گر ادب، آستانه ‏ای می‏‌داشت

در زمان تو زندگی می‌کرد

گر صداقت، زمانه‌‏ای می‌داشت

گر که میزانِ حق زبان تو بود

این ترازو زبانه‌‏ای می‌داشت

گر مزار تو بی‌‏نشانه نبود

بی‌نشانی نشانه‌‏ای می‌داشت...

شب اگر داشت دیده، در غم او

گریه‏‌های شبانه ‏ای می‌داشت

گر غمش بحر بی‌کرانه نبود

غم و ماتم کرانه‌‏ای می‌داشت

بهر قتلش به جز دفاع علی

کاش دشمن بهانه‌‏ای می‌داشت

به سر و روی دشمنش می‌زد

شرم اگر، تازیانه ‏ای می‌داشت

شانه می‌‏کرد زلف زینب را

او اگر دست و شانه ‏ای می‏داشت

قصه را تازیانه می‌داند

در و دیوار خانه می‌داند

آتش کینه چون زبانه کشید

کار زهرا به تازیانه کشید

دشمن دل‌سیه، به رنگ کبود

نقش بی‌مهری زمانه کشید

آتش خشم خانمان‌سوزش

پای صد شعله را به خانه کشید

در میانش گرفت شعلۀ‏ کین

پای حق را چو در میانه کشید

همچو شمعی که بی‏‌امان سوزد

شعله از جان او زبانه کشید...

قامتش حالت کمانی یافت

بس‌که بار محن به شانه کشید

سُبحه، مشق سرشک او می‌‏کرد

بس‌که نقش هزار دانه کشید

بر رخ این حقیقت معصوم

نتوان پردۀ‏ فسانه کشید

قصه را تازیانه می‏ داند

در و دیوار خانه می‌داند

گل خزان شد، صفای او باقی‌ست

رنگ و بوی وفای او باقی‌ست

رفت زهرا، ولی به گوش علی

نالۀ‏ «ای خدای» او باقی‌ست!

یاعلی گفت و گفت، تا جان داد

این خدایی ندای او باقی‌ست

در دل ما که کربلای غم‏ ست

نینوایی نوای او باقی‌ست

بر لب او که خاتم وحی‏ ست

نقش یا مرتضای او باقی‌ست

زیر این نُه رواق گنبد چرخ

نالۀ او، صدای او، باقی‌ست

گرچه دستش ز دست رفته، ولی

لطف مشکل‌گشای او باقی‌ست

گاه پا می‏‌نهد به خانۀ‏ دل

در دلم جای پای او باقی‌ست

اوفتاده علی ز پا چه کند؟

نیم‌جانی برای او باقی‌ست

قصه را تازیانه می‏ داند

در و دیوار خانه می‌داند

به دعا دست خود که برمی‌داشت

بذر آمین در آسمان می‌کاشت

به تماشا، مَلَک نمازش را

نردبانی ز نور می‌‏پنداشت

چه نمازی؟ که تا به قبّۀ‏ عرش

بُرد او را و نردبان برداشت!

پرچم دین ز بام کعبه گرفت،

بُرد و بر بام آسمان افراشت

بس که کاهیده بود، شب او را

شبحی ناشناس می‌انگاشت

خصم بیدادگر ز جور و ستم،

هیچ در حقّ او فرونگذاشت!

تا نینداختش به بستر مرگ

دست از جان او مگر برداشت؟

قصه را تازیانه می‌داند

در و دیوار خانه می‌داند

سخن از درد و صحبت از آه است

قصۀ درد او چه جان‌کاه است

راه حق، جز طریق فاطمه نیست

هر که زین ره نرفت، گمراه است...

در مسیری که عشق می‌‌تازد

تا به مقصود، یک‌قدم راه است

با غم تو، دلی که بیعت کرد

تا ابد در مسیرِ الله است

در بهاران، خزان این گل بود

عمر گل‌ها همیشه کوتاه است...

هر که آمد، به نیمۀ ره ماند

غم فقط با دل تو همراه است

آن که بعد از کبودی رخ تو

با خسوف، آشتی کند، ماه است

قصه را تازیانه می‌داند

در و دیوار خانه می‌داند...

رفتی و زینب تو می‌مانَد

خط تو، مکتب تو می‌مانَد

بر کف زینب، این زبان علی

رشتۀ مطلب تو می‌مانَد

تا حسینی و کربلایی هست

قصۀ زینب تو می‌مانَد

از علی دم زدی و، نام علی

تا ابد بر لب تو می‌مانَد

تا ابد در صوامع ملکوت

نالۀ‏ یا رب تو می‌مانَد

هم نماز نشستۀ تو به روز

هم نماز شب تو می‌مانَد...

در سپهر شهامت و ایثار

پرتو کوکب تو می‌مانَد

خون تو پشتوانۀ‏ دین ‏است

تا ابد مذهب تو می‌مانَد...

قصه را تازیانه می‌داند

در و دیوار خانه می‌داند

بی تو ای یار مهربان علی!

شعله سر می‌کشد ز جان علی

بی تو ای قهرمان قصۀ‏ عشق،

ناتمام است داستان علی...

خطبۀ‏ ناتمام زهرا کرد

کار شمشیر خون‌فشان علی

خواست نفرین کند، که زهرا را

داد مولا قسم به جان علی-

-که ز قهر تو ماسِوا سوزد؛

صبر کن صبر، مهربان علی!

...با وجودی که قاسم رزق است

ساخت عمری به قرص نان علی

بعد او، خصم دون که می‌‏پنداشت

به سه نان می‌خرد سِنان علی،

بود غافل که چون به سر آید

دورۀ صبر و امتحان علی

دشمنان را امان نخواهد داد

لحظه‌‏ای تیغ بی‌امان علی...

رفت زهرا و اشک از دنبال

وز پی او روان، روان علی...

درد دل را به چاه می‌گوید

رفته از دست، همزبان علی

آن شراری که سوخت زهرا را،

سوخت تا مغز استخوان علی

قصه را تازیانه می‌داند

در و دیوار خانه می‌داند

استاد محمدعلی مجاهدی، گلچین ترجیع بند

وزن: *سرمایهء محبت زهراست دین من*

از رایج ترین اوزان در غزل و قصیده؛ ترکیب بند عاشورایی محتشم بر این وزن است.

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 13:31
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه -(ای دائم از خدا و نبیین تورا سلام...) *استاد حاج غلامرضا سازگار

434

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه -(ای دائم از خدا و نبیین تورا سلام...) خطبه، بصیرت، دشمن ستیزی

ای دائم از خدا و نبیین ترا سلام

وی ریزه‌خوار سفرۀ جود تو خاص و عام

شغل ملک به درگه لطف تو التماس

کار فلک به رشتۀ مهر تو اعتصام

آزاده دخت بی بَدَل آخرین رسول

پاکیزه کفو بی‌مثل اولین امام

وصف تو در کتاب خدا خوشترین حدیث

مدح تو بر زبان نبی بهترین کلام

وصف تو را خدا نکند جز به افتخار

نام تو را نبی نبرد جز به احترام

هم خلق آسمان و زمین بر درت مطیع

هم طایر قضا و قدر در کف تو رام

عصمت به آستان حریم تو در سجود

عفت به پیشگاه جلال تو در قیام

ابر عطا و بذل تو بارنده روز و شب

مهر کمال و فضل تو تابنده صبح و شام

باغ جنان که سفرهء عام کنیز توست

بر دوستت حلال و به اعدای تو حرام

تا میزبان خاتم پیغمبران شوی

جبریل آردت ز بهشت برین طعام

روح خداپرستی و حرّیت و جهاد

از خاک قبر گمشده‌ات می‌دمد مدام

کاخ ستم ز خطبهء گرم تو منهدم

حکم خدا به همت و صبر تو مستدام

هنگام خطبه، جان تو چون بحر پرخروش

وقت سکوت، نطق تو چون تیغ در نیام

از تربتت که قبلهء دلهاست تا ابد

بر گوش نسلها رسد این جاودان پیام

کای رهروان خطهء آزادی و شرف

وی در طریق حق و حقیقت نهاده گام

آنجا که حق به فتنهء باطل شود اسیر

آنجا که پای عدل و عدالت فتد به دام

آنجا که ادعای ستمگر عدالت است

ظالم به عدل جلوه کند در بر عوام

حبل المتین به سلسلهء دشمنان اسیر

حق‌الیقین به پنجۀ خونخوارۀ لئام

آنجا که هر عزیز شود خوار هر ذلیل

آنجا که هست در کف اهریمنان زمام

حقگوئی و ستیزه و جان باختن حلال

ترس و سکوت و عزلت و تن‌پروری حرام

من با قیام و همت و صبر و شهادتم

دادم به دین و ملت دین تا ابد قوام

با پهلوی شکسته گرفتم ره جهاد

آنجا که شد ز رهبر من هتک احترام

یک شهر پر ز دشمن و من یکنفر ولی

نگذاشتم که خصم شود چیره بر امام

دشمن هم آنچه کینه به دل داشت از علی

آخر گرفت از من مظلومه انتقام

گر کائنات دفتر شرح غمم شود

ماند هنوز قصّهء این غصه ناتمام

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 14:19
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) مدح و مصیبت -(زهرا تویی یگانۀ داور فقط تویی...) * محمد سعید میرزائی

386

حضرت زهرا(س) مدح و مصیبت -(زهرا تویی یگانۀ داور فقط تویی...) خصائص فاطمی

زهرا تویی یگانهٔ داور فقط تویی

رازِ فراتر از همه باور فقط تویی

ای پایهء نماز تو معراج مصطفی

شأن نزول سورهٔ کوثر فقط تویی

آن بانویی که دست وی از روی احترام

بوسیده است شخص پیمبر فقط تویی

پیغمبر و امیر پدرهای امّتند

اما قسم به هر دو که مادر فقط تویی

خود عترت و کتاب دو سنگین امانت است

اما به وزن هر دو، برابر فقط تویی

آن زن که روی مرکبی از عزِّ ذوالجلال

رو می کند به عرصهٔ محشر فقط تویی

هم وارثِ مکارم اخلاق مصطفی

هم صاحبِ مناقب حیدر فقط تویی

آن گوهر یگانه که دامانِ عصمتش

پرورده است زینب اطهر فقط تویی

منظومه ی شریف امامت به نام توست

خورشید و ماه و یازده اختر فقط تویی

گفتی که کیست پارهٔ جسم رسول؟ گفت :

سقف و ستون و مسجد و منبر فقط تویی

گفتی که کیست مادر مصحف، کتاب نور؟

گفتند: عرش و کرسی و دفتر فقط تویی

گفتی دگر ز گنج نبوت چه باقی است؟

بانگ خدا رسید که دیگر فقط تویی

آن زاده ای که خادمهٔ مادرش شدند

حوّا و مریم‌‌، آسیه، هاجر فقط تویی

فُلک نجات امت احمد ذبیح توست

چون ناخدا و کشتی و لنگر فقط تویی

گر هفت آسمان خدا را ورق زنند

زهرا تویی و زهرهٔ ازهر فقط تویی

هرگز چنین غروب نکرده است آفتاب

پهلوشکسته گوشه ی بستر فقط تویی

عرش خدای آنکه ز تابوت خویشتن

در شام دفن بود سبکتر فقط تویی

عرش است بطن فاطمه نور خدا در او

قاتل گمان نمود پس در فقط تویی

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 14:28
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

غزل فاطمیه -(هرسو شعاع گنبد ماه تمام توست) * محمد حسین انصاری نژاد

305

غزل فاطمیه -(هرسو شعاع گنبد ماه تمام توست) شکوه قیام، نماز شب، شهدا، منتقم

هر سو شعاع گنبد ماه تمام توست

در کوه و در درخت، شکوه قیام توست

در هر بهار زخم فدک تازه می‌شود

در هر گل محمّدی آهنگ نام توست

چشمی که در جزیرۀ مجنون به خون نشست

دیگر شهید گمشدۀ صبح و شام توست

وقت نماز شب که دل آهسته بشکند

سوگند می‌خورم که به طوف مقام توست

بین دعای ندبۀ چشمم ظهور کیست؟

دستی به تیغ شعله‌ور انتقام توست...

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 14:33
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

غزل فاطمیه -(تفسیر او به دست قلم نامیسر است...) * مهدی مردانی

320

غزل فاطمیه -(تفسیر او به دست قلم نامیسر است...) صبر، غربت

تفسیر او به دست قلم نامیسّر است

در شأن او غزل ننویسیم بهتر است...

او فاطمه‌ست معنی این نام را هنوز

از هر زبان که می‌شنوم نامکرّر است

در کوچه بوی آتش و در خانه عطر گل

مرز بهشت و دوزخ از آن روز این در است

با پهلوی شکسته هم از کوه، کوه‌تر

با قامت خمیده هم از آسمان سر است

لبخند می‌زند که بخندند بچه‌ها

مادر اگر که جان بدهد باز مادر است

مولا هنوز اوّل بی‌هم‌نفس شدن

بانو در انتظار نفس‌های آخر است!

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 14:39
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

غزل فاطمیه -(زهراست دختری که پدر را چو مادرست) * مجید لشگری

286

غزل فاطمیه -(زهراست دختری که پدر را چو مادرست) کوثر، بضعة الرسول، مرثیه

زهراست دختری که پدر را چو مادرست

زهراست سوره‌ای که مُسمّا به کوثرست

زهراست بضعه‌ای که رضایش رضای حق

از خشم او خدای مدبِّر مکدّرست

همتا نداشت فاطمه، یا ایّها الأنام

کُفوَش به عالمین فقط شخص حیدرست

دنیا نداشت حوصله‌ء فهم شأن او

درک مقام واقعی‌اش روز محشر ست

افسوس در تهاجم طوفان غم شکست

آن سینه ای که مخزن اسرار داورست

دیروز جمع سالم بیت نبوّت و -

امروز جمع سرخ و کبودِ مکسَّرست

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 14:43
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه -(آن شب که دفن کرد علی بی صدا تورا) *

454

اشعار فاطمیه -(آن شب که دفن کرد علی بی صدا تورا) معنای فاطمه، غربت مولا، وصیت

آن شب که دفن کرد علی بی صدا تو را

خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را

در گوش چاه گوهر نجوا نمی شکست

ای آشیان درد علی داشت تا تو را

یک عمر در گلوی تو بغض استخوان شکست

در سایه داشت گر چه علی چون هما تو را

خم کرد ای یگانه سپیدار باغ وحی

این هیجده بهار پر از ماجرا تو را

در شط اشک، روح تو هر چند غوطه خورد

رفع عطش نکرد فرات دعا تو را

دفن شبانه تو که با خواهش تو بود

فریاد روشنی است ز چندین جفا تو را

تا کفر غاصبان خلافت عَلَم شود

راهی نبود بهتر از این، مرحبا تو را

تحریف دین، فراق پدر، غربت علی

افکند این سه درد به بستر ز پا تو را

نامت نهاد فاطمه کان فاطر غیور

می خواست از تمامی عالم جدا تو را

گلخانهء مزار تو را عاشقی نیافت

ای جان عاشقان حسینی فدا تو را

با جسم و روح ای همه تن روح برده اند

شاید به لوح عرش ز دنیای ما تو را

دادند در بهای فدک آخر ای دریغ

گلخانه ای به گسترهء کربلا تو را

پهلو شکسته ای و علی با فرشتگان

با گریه می برند به دارالشّفا تو را

دار الشّفای درد جهان خانه علی ست

زین خانه می برند ندانم کجا تو را

قادرطهماسبی(فرید)

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 16:31
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد حاج غلامرضا سازگار

اشعار فاطمیه -(ای بارها ستوده به قرآن خدا تورا) *استاد حاج غلامرضا سازگار

683
1

اشعار فاطمیه -(ای بارها ستوده به قرآن خدا تورا) انسیة الحوراء، شفاعت، مودت و موؤده

ای بارها ستوده بقرآن خدا تو را

وی گفته جان وحی که جانم فدا تو را

حورا کجا و قدر تو انسیه ای که هست

در کسوت بشر شرف کبریا تو را

جان و دل و عصارهء قرآن ثنای توست

من کیستم که گویم مدح و ثنا تو را

تو کیستی که قافله سالار انبیاست

روزی دوبار زائر بیت الولا تو را

بوی خدا رسد به مشامش ز سینه‌ات

خواند بهشت خویش از آن مصطفی تو را

فردا که خلق دست به دامان احمدند

احمد زند برای شفاعت صدا تو را

در خانه؟ بین منبر و محراب یا بقیع

ای گوهر یگانه بجویم کجا تو را؟

ای دستگیر دست خدا با کدام جرم

افکند دست حادثه آخر ز پا تو را؟

می‌خواستند اجر رسالت ادا کنند۱

کشتند پیش چشم علی بارها تو را

قتل پسر بسوگ پدر باورم نبود۲

امت در آورند چنین از عزا تو را

ای صورت تو سورهء والشمس از چه رو

سیلی زدند روبروی مرتضی تو را!؟

۱- قل لااسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی

۲- و اذا الموؤدة سئلت بای ذنب قتلت

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 16:34
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه -(نام تورا نوشتم و پشت جهان شکست) * مهدی مردانی

390

اشعار فاطمیه -(نام تورا نوشتم و پشت جهان شکست) عظمت مصیبت، سوختن و شکستن در

نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست

آهسته از غم تو زمین و زمان شکست

پرسید آسمان چه نوشتی که اینچنین...

گفتم که فاطمه، کمر آسمان شکست

هجده بهار دیدی و در سوگ تو دلم

بعد از هزار و سیصد و چندین خزان شکست

ای دل بسوز و بشکن! تا باورت شود

حتما دری که سوخته را، می توان شکست

بانوی نور در دلتان رنگی از خداست

زیباتر است بر قد رنگین کمان، شکست

با هر دری که بعد نگاه تو باز شد

انگار در گلوی علی استخوان شکست

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 16:37
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

اشعار فاطمیه -(پرواز آسمانی اورا ملک نداشت) * امید مهدی نژاد

320

اشعار فاطمیه -(پرواز آسمانی اورا ملک نداشت) روشنگری، فدک

پرواز آسمانی او را مَلک نداشت

ماهی که در اطاعت خورشید شک نداشت

سنگش زدند و دست ز افشای شب نَشُست

آن نور ناب واهمه ای از محک نداشت

مهتاب زیر سیلی شب بود و آفتاب

حتی دو دست باز برای کمک نداشت

این بود دستمزد رسالت؟ زمینیان!

ای خلق خیره! دست محمد نمک نداشت!؟

می پرسد از شما که چه کردید؟ مردمان

گلدان یاس باغچه ی من ترَک نداشت

خورشید و ماه را به زمینی فروختند

ای کاش خاک تیره ی یثرب فدک نداشت

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 17:03
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
استاد سید رضا موید

اشعار فاطمیه -(ای حرم خاص خداوندگار...) *استاد سید رضا موید

830

اشعار فاطمیه -(ای حرم خاص خداوندگار...) انفاق، تربیت، مظلومیت، قدر و قبر مخفی

اى حرم خاص خداوندگار

دست خداوند، ترا پرده دار

اُمِّ اَب و، بضعه ى خيرالانام

مادر دو رهبر صلح و قيام

خوانده خدا، عصمت كبرى ترا

گفته نبى، اُمِّ ابيها ترا

چيست حيا؟ رشتهء دامان تو

كيست ادب؟ بندهء فرمان تو

وقت خوشت، وقت مناجات توست

شاد، پيمبر ز ملاقات توست

ای یکمین بانوی کاخ عفاف

جان به فدایت که به شام زفاف

پیرهن خویش به مسکین دهی

خاطر آن غمزده تسکین دهی

كس نبرد راه به سامان تو

جز پدر و همسر و يزدان تو

هم ز پى عرض ادب، گاه گاه

يافته جبريل در آن خانه، راه

خانهء تو، گلشن مهر و وفا

مكتب تو، مكتب صدق و صفا

نيست عجب گر به چنين مكتبى

تربيت آموخته، چون زينبى

قدر تو یا فاطمه! نشناختند

بر حرم حرمت تو تاختند

تا كه صنم جاى صمد نصب شد

حق تو و همسر تو غصب شد

حاصل آن طرح كه بس شوم بود

قتل تو و محسن مظلوم بود

اى شده محروم ز ارث پدر

عالم و آدم ز غمت خونْ جگر

عصمت يزدانى و، معصومه اى

زوج تو مظلوم و، تو مظلومه اى

داغ غمت بر دل رنجور ماند

قدر تو و قبر تو، مستور ماند

استاد سیدرضا مؤید، گلچینی از مثنوی

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 17:15
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
 سید حمید رضا برقعی

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه * سید حمید رضا برقعی

968

حضرت زهرا(س) مدح و مرثیه دشمن ستیزی، حاج قاسم، بصیرت، مقاومت، مرثیه

به واژه‌ای نکشیده‌ست مِنَّت از جوهر

خطی که ساخته باشد مُرکَّب از باور

کنون مرکب من جوهرست و جوهر نیست

به جوش آمده خونم چکیده بر دفتر

به جوش آمده خونم که این‌چنین قلمم

دوباره پر شده از حرف‌های دردآور

دوباره قصۀ تاریخ می‌شود تکرار

دوباره قصۀ احزاب باز هم خیبر

دوباره آمده‌اند آن قبیلۀ وحشی

که می‌درید جگر از عموی پیغمبر

عصای کینه برآورده باز ابوسفیان

دوباره کوفته بر قبر حمزه و جعفر

به هوش باش مبادا که سِحرِمان بکنند

عجوزه‌های هوس، مُطربان خنیاگر

مباد این‌که بیاید از آن سر دنیا

به قصد مصلحتِ دین مصطفی؛ کافر

چنان مکن که کسان را خیال بردارد

که باز هم شده این خانه بی در و پیکر

به این خیال که مرصاد تیر آخر بود

مباد این‌که بخوابیم گوشۀ سنگر

زمان زمانۀ بی‌دردی است می‌بینی

که چشم‌ها همه کورند و گوش‌ها همه کر

هزار دفعه جهان شاهراه ما را بست

هزار مرتبه اما گشوده شد معبر

خوشا به حال شکوه مدافعان حرم

که سربلند می‌آیند یک‌به‌یک بی‌سر

اگر چه فصل خزان ست، سبز پوشانیم

برآمد از دل پاییز میوۀ نوبر

به دودمان سیاهی بگو که می‌باشند

تمام مردم ایران سپاهِ یک لشکر

به احترام کسی ایستاده‌ایم اینک

که رستخیز به پا کرده در دل کشور

نفس نفس همۀ عمر مالک دل بود

کسی که بود به هنگامه، مالک اشتر

بغل گشوده برایش دوباره حاج احمد

رسیده قاسمش از راه، غرق خون، پرپر

به باوری که در اعماق چشم اوست قسم

هنوز رفتن او را نمی‌کنم باور

چگونه است که ما کشته داده‌ایم اما

به دست و پا زدن افتاده دشمن مضطر!؟

چگونه است که خورشید ما زمین افتاد

ولی نشسته سیاهی به خاک و خاکستر

چه رفتنی‌ست که پایان اوست بسم الله

چه آخری‌ست که آغاز می‌شود از سر

جهان به واهمه افتاد از آن سلیمانی

که مانده است به دستش هنوز انگشتر

بدون دست علم می‌برد چنان سقا

بدون تیغ به پا کرده محشری دیگر

چنین شود که کسی را به آسمان ببرند

چنین شود که بگوید به فاطمه مادر

قصیده نام تو را برد و اشک شوق آمد

که بی‌وضو نتوان خواند سورهء کوثر

خدا به خواجۀ لولاک داده بود ای کاش،

هزار مرتبه دختر، اگر تویی دختر

میان آتشی از کینه پایمردیِ تو

کشاند خصم علی را به خاک و خاکستر

فقط نه پایۀ مسجد که شهر می‌لرزید

از آن خطابه، از آن رستخیز، از آن محشر

تمام زندگی تو ورق ورق روضه‌ست

کدام مرثیه‌ات را بیان کنم آخر!؟

تو راهیِ سفری و نرفته می‌بینی

گرفته داغ نبود تو خانه را در بر

تو رفته‌ای و پس از رفتنت خبر داری

که مانده دیدۀ زینب هنوز هم بر در...

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 17:33
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

غزل حضرت زهرا(س) -(نبی به بوی بهشتی تو ارادت داشت) * جعفر عباسی

373

غزل حضرت زهرا(س) -(نبی به بوی بهشتی تو ارادت داشت) حمایت از امام، عیادت قاتل

نبى به بوى بهشتى تو ارادت داشت

على به جلوه ی هر روزه ی تو عادت داشت

كدام نور ز مصراع بيت تو جوشيد؟

كه شعله هم به در خانه ‏ات ارادت داشت

براى خاطر حيدر به تازيانه نشست

كدام دست چنان دست تو عبادت داشت؟

براى ضربه ی ديگر به ديدنت آمد

كه گفته دشمن تو نيّت عيادت داشت؟

قسم به سورهء خاكى چادرت بانو

به درك قدر تو بايد فقط سعادت داشت

سیدرضا جعفری، گلچینی از یک غزل

عبادت، شهادت، هدایت

چه آشناست صدایی که رنگ غربت داشت

و دفتر لب او از پدر روایت داشت

صدا به لهجۀ صبح است و روشنایی روز

که در سیاهی ابهام‌ها صراحت داشت

شبانه کوبۀ دل‌های خفتگان را زد

زنی، که خانه به خانه غم هدایت داشت

زنی، که روی زمین شاخه‌شاخه شادی کاشت

نهال زندگی‌اش ریشه در محبت داشت...

حیات سرخ‌تر از خون او شهادت داد

درون خانۀ خود سنگر شهادت داشت...

خیال باطل افسانه‌ها نمی‌دانند!

صدای مادرم آن سوی در، حقیقت داشت

::

نشسته است کمی خاک روی چادر تو

خوشا به مرتبه‌اش، خاک هم سعادت داشت

سجود پیش تو نگذاشت سر به روی زمین

رکوع از قد خم گشته‌ات خجالت داشت

سلام می‌دهی امشب پس از قیام، مگر

نماز عمر تو ای عشق چند رکعت داشت؟...

جعفر عباسی

در بیت سوم و چهارم، به جای عبارت "زنی که" ، کسی که، مناسب تر به نظر می رسد؛ مگر آنکه در خواندن، بین زنی و که مکث کوچکی لحاظ شود تا عبارت نامأنوس زنیکه به گوش مخاطب نرسد.

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 17:47
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب

حضرت زهرا(س) غزل مرثیه -(آهای باد سحر، باغ سیب شعله ور است) * عطیه سادات حجتی

325

حضرت زهرا(س) غزل مرثیه -(آهای باد سحر، باغ سیب شعله ور است) هجوم به خانه، شهادت حضرت محسن علیه السلام

آهای باد سحر! باغ سیب شعله‌ور است*

برس به داد دل مادری که پشت در است

چهل نفر، همه نامردهای جنگ‌آور

به صف، مقابلِ حوریه‌ای که یک نفر است

چه غنچه‌ای‌ست که پرپر شده‌ست کنج حیاط

در آشیانۀ بلبل چقدر بال و پر است

نگفتم از پسر سوم علی سخنی

که سِرّ مُستَتر اهل‌بیت، این پسر است

پسر چه عرض کنم پیر عالم امکان

پسر نیامده از راه، حیدر دگر است

پسر نیامده از راه، معنی والشمس

پسر نیامده از راه، عین والقمر است

پسر نیامده از راه، آه خواهد رفت

پسر نیامده از راه، راهی خطر است

گرفت صورت خود را مقابل آتش

پسر به خاطر مادر، نیامده سپر است

غم تمام پسرهای او، بزرگ ولی

غم نیامده فرزند او بزرگ‌تر است

قرار نیست بگیرد قرار بعد از او

دل شکستۀ مردی که از قضا پدر است

عطیه سادات حجتی

*شاعر می توانست در مطلع غزل، به جای آهای باد سحر، از عبارت الا نسیم سحر بهره ببرد.

  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 18:05
  • نوشته شده توسط
  • taherehsadat
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد