شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مرتب سازی براساس

شعر شهادت حضرن زهرا (س) ( درین شب ها ز بس چشم انتظاری می‏برد زهرا) *

2524

شعر شهادت حضرن زهرا (س) (  درین شب ها ز بس چشم انتظاری می‏برد زهرا) درین شب ها ز بس چشم انتظاری می‏برد زهرا
پناه از شدّت غم ها، به زاری می‏برد زهرا!
ز چشم اشک بار خود، نه تنها از منِ بی دل
که صبر و طاقت از ابر بهاری می‏برد زهرا
اگر پشت فلک خم شد چه غم؟! بار امانت را
به هجده سالگی با بردباری می‏برد زهرا

زیارت می‏کند قبر پیمبر را به تنهایی
بر آن تربت گلاب از اشک جاری می‏برد زهرا
همه روزش اگر با رنج و غم طی می‏شود، امّا
همه شب لذّت از شب زنده داری می‏برد زهرا
نهال آرزویش را شکستند و، یقین دارم
به زیر گِل هزار امیّدواری می‏برد زهرا
اگر چه پهلویش بشکسته، در هر حال زینب را
به دانشگاه صبر و پایداری می‏برد زهرا
شنید از غنچۀ نشکفته‏اش فریاد یا محسن!
جنایت کرده گلچین،

  • شنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 07:46
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

شعر شهادت حضرن زهرا (س) ( مخزن سِرّ خدا را چو عدو سینه شکست ) *

2238
1

شعر شهادت حضرن زهرا (س) ( مخزن سِرّ خدا را چو عدو سینه شکست ) مخزن سِرّ خدا را چو عدو سینه شکست
آه برخاست بر افلاک که، آیینه شکست!
این همان آینه‏ی غیب نمای ازلی‏ست
که در او شعشعه‏ی نور نبیّ ست و ولی ست
این همان سینه‏ی سیناست که در وادی طور
صد چو موسی اَرِنی گو نپذیرد به حضور
این همان طور تجلی ست که هنگام شهود
بر رخ عارف سالک درِ اشراق گشود
حیف و صد حیف! که این آینه را بشکستند
درِ اشراق و تجَلّی به رخ ما، بستند
کاش آن دم که عدو مرکب کین را می‏راند
قلب هستی به همان دم ز طپیدن، می‏ماند
نوبت دبدبه‏ی دشمن بد اختر بود
که عدو، دایه‏ی دلسوزتر از مادر بود!
شاعر : محمد علی مجاهدی - پروانه

  • شنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 07:48
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرن زهرا (س) ( موقع رد شدن از كوچه غریبانه شكست) *

2489
3

شعر شهادت حضرن زهرا (س) (  موقع رد شدن از كوچه غریبانه شكست) موقع رد شدن از كوچه غریبانه شكست
زینت عرش خدا بود و به ویرانه شكست
ناگهان از سر فردوس برین مستی رفت
حوض كوثر به زمین خورده و پیمانه شكست
فاطمه دور علی گرم طواف خود بود
شمع افتاد زمین و پرِ پروانه شكست

یكی از دست عدو خورد و یكی از دیوار
گوشواره نه فقط، دست و سر و شانه شكست
ضربه‌ای آمد و محتاج كنیزانش كرد
لحظه‌ای كه نفسش رفت و درِ خانه شكست
گره انداخته آتش به سر مویش اگر
لای گیسوی پریشان شده‌ای شانه شكست
پای عشقش به علی دار و ندارش را داد
فاطمه پای علی ماند كه مردانه شكست
بوی یك یاس بهشتی همه جا را پُر كرد
شیشۀ عطر خدا بود و غریبانه شكست
شاعر : محمد بختیاری

  • شنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 07:52
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرن زهرا (س) ( مادر سلام! می چکد اشک روانتان) *

2593
1

شعر شهادت حضرن زهرا (س) (  مادر سلام! می چکد اشک روانتان) مادر سلام! می چکد اشک روانتان
یعنی دوباره تیره شده آسمانتان
ماه عزایتان که همان فاطمیّه است
غم را نشانده کنج دل شیعیانتان
در فاطمیّه سفره تان پهن می شود
تا که شویم ریزه خور نان خوانتان

ما گریه می کنیم برای غم شما
ما گریه می کنیم به قدّ کمانتان
این اشک ها که رحمت موصولۀ خداست
مرهم بُوَد به آتش زخم نهانتان
هجده بهار بیشتر از عمرتان نرفت
مادر! چه زود آمده فصل خزانتان
با هر نفس کشیدنتان آه می کشید
این سرفه ها گرفته توان را ز جانتان
مادر! هنوز هم که هنوز است روز و شب
آتش زبانه می کشد از آشیانتان
در پیچ کوچه بود که رنگ حسن پرید
دستی رسید و ... ما بقی داستانتان...
...یک جمله بیشتر ننویسم فقط ... غلا

  • شنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 07:56
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرن زهرا (س) ( به روی قبر زهرا گفت با چشم پر آب امشب) *

2626
2

شعر شهادت حضرن زهرا (س) (  به روی قبر زهرا گفت با چشم پر آب امشب) به روی قبر زهرا گفت با چشم پر آب امشب:
تو در زیر تراب و دیده گریان بوتراب امشب!
تو و زین پس بهشت جاودان و وصل پیغمبر
من و این سینۀ سوزان و این قلب کباب امشب!
نخواهد رفت از یاد، آن رخ نیلی که من دیدم
به جان من مگو این قصه با ختمی مآب امشب!

یتیمانت پریشانند از هجرانت ای زهرا!
نمی‏آید به چشم زینب بی تاب، خواب امشب
مگو حوران جنت را ز بازوی کبود خود
خدا را، زآن که می‏ترسم شود جنت خراب امشب!
دلم شد آب از داغ تو، اشک از دیده جاری شد
نشستم در میان آتش و هستم در آب امشب!
شاعر : محمد خانیآبادی - عماد

  • شنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 07:59
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرن زهرا (س) ( مادر پیغمبری و دختر پیغمبری) *

2414

شعر شهادت حضرن زهرا (س) (  مادر پیغمبری و دختر پیغمبری) مادر پیغمبری و دختر پیغمبری
پس چرا ای جان من این گونه بی بال و پری
جان حیدر، ابر بارانی نشو هر روز و شب
فاطمه با اشک خود جانم به لب می آوری
من که می دانم به رویت جای سیلی مانده است
روی خود پنهان مکن از من به زیر روسری
بین کوچه با چهل تن یک تنه کردی مصاف
مردمان دیدند هم زهرایی و هم حیدری
زانوانم سست می گردد، دلم خون می شود
تا که چشمت بسته می گردد گل نیلوفری
قصد رفتن را که تنهایی نداری فاطمه
فاطمه با من بگو با خود علی را می بری؟
زینبت یک گوشه می گرید گمانم فاطمه
شانه می خواهد دوباره گیسوان دختری
زخم های داغ تو کهنه نمی گردد به دل
زخم چوب و آتش و روی تو و میخ دری
شاعر : ناصر شهریاری

  • شنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 08:02
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرن زهرا (س) (رفتی و دل من شده بیت الحزن تو ) *

2297

شعر شهادت حضرن زهرا (س) (رفتی و دل من شده بیت الحزن تو  ) رفتی و دل من شده بیت الحزن تو
گردیده سیه پوش محیط محن تو
جز ناله نوائی ز دل باغ نیاید
غرق غم و اندوه و الم شد چمن تو
از قصۀ غصب فدک و ضربت دشمن
فریاد بر آورده نگاه حسن تو
چندین اثر از جلوۀ ایثار تو باقی ست
از ضربت گل چین ستمگر به تن تو
از بازو و پهلو، تو نگفتی سخن، امّا
این زخم، گل انداخته بر پیرهن تو
افکنده شراره به دل و جان ملائک
دستی که برون شد ز حجاب کفن تو
تابوت طلب کردی و نالیدم و گفتم
حجمی که نمانده است برای بدن تو
پروانۀ پر سوختۀ گلشن عصمت
من شمع صفت سوختم از سوختن تو
از مرحمت دم به دم توست «وفائی»
گوید به همه خلق جهان، گر سخن تو
شاعر : سید هاشم وفایی

  • شنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 08:04
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرن زهرا (س) ( پس از مادر چه تنها بود زینب) *

2732

شعر شهادت حضرن زهرا (س) (  پس از مادر چه تنها بود زینب) پس از مادر چه تنها بود زینب
امید قلب بابا بود زینب
به سر می کرد وقتی چادرش را
سر سجادۀ زهرا بود زینب
فدای نغمۀ راز و نیازت
دل شب های غم سوز و گدازت
تمام عالم ای محبوبۀ حق
فدای یک نخ چادر نمازت
شاعر : حسین علاء الدین

  • شنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 08:07
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرن زهرا (س) ( امروز که جز عشق تو پندار ندارم ) *

2851
1

شعر شهادت حضرن زهرا (س) (  امروز که جز عشق تو پندار ندارم ) امروز که جز عشق تو پندار ندارم
جز جان به قدوم تو سزاوار ندارم
اى دلبر من غیر تو دلدار ندارم
با غیر تو اى شیر خدا کار ندارم
من فاطمه‏ ام واهمه از نار ندارم
امروز به سر چون که تو دستار ندارى
با حکم نبى فرصت گفتار ندارى
لیکن تو مپندار که یک یار ندارى
یا اینکه غریب استى و دلدار نداری
من فاطمه‏ ام مانع گفتار ندارم
فریاد که بردند ز من بوالحسنم را
گم کرده‏ام امروز خدایا وطنم را
پامال نمودند الهى چمنم را
وا مى‏کنم امروز به نفرین دهنم را
در راه تو از نعره زدن عار ندارم
خون در دلم از داغ تو اندوخته بهتر
در محفل من شمع تو افروخته بهتر
آن سینه که شد محرم تو دوخته بهتر
مویى که به کارم نخورد سوخته بهتر
من ح

  • شنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 08:11
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرن زهرا (س) (آئینۀ تجلی اسماء ایزد است ) *

2423

شعر شهادت حضرن زهرا (س)  (آئینۀ تجلی اسماء ایزد است ) آئینۀ تجلی اسماء ایزد است
این بانویی که روی لبش ذکر أشهد است
صبرش سر آمده دگر از دست این دیار
با آن که در ثبات و صبوری زبان زد است
با تازیانه ها به تسلایش آمدند
دوران رنج و غربت آل محمد است
جان می‌دهد برای غریبی مرتضی
اندوه و بی‌کسی خودش گر چه بی‌حد است
این پهلوی شکسته چه آورده بر سرش
با هر نفس زدن نفسش بند آمده ست
شوق زیارت پدر و غربت علی
حالا میان رفتن و ماندن مردد است
شاعر : یوسف رحیمی

  • شنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 08:18
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرن زهرا (س) ( سلام، آمده ام تا سفارشی بدهم) *

4673
5

شعر شهادت حضرن زهرا (س)  ( سلام، آمده ام تا سفارشی بدهم) سلام، آمده ام تا سفارشی بدهم
دری بساز برایم دوباره؛ ای نجار
دری كه كنده نگردد به ضربۀ لگدی
دری مقاوم و محكم ز بهترین الوار
دری كه رد نشود یك غلاف از لایش
دری بساز بدون شیار و بی مسمار
برای این كه كسی مشت روی در نزند!
بیا سه چار كلون اضافه تر بگذار
دری بساز برایم ز چوب های نسوز
دری كه دیرتر آتش بگیرد ای نجار
دری به عرض من و جبرئیل و یك تابوت
دری به طول قد و قامت خم عمار
در انتها، سر هر میخ تیز را كج كن
مهم تر از همه این است؟! خاطرت بسپار
شاعر : وحید قاسمی

  • شنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 08:20
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرن زهرا (س) (مرغ دل، بال می زند هر جا ) *

3025

شعر شهادت حضرن زهرا (س)  (مرغ دل، بال می زند هر جا ) مرغ دل، بال می زند هر جا
تا رساند مرا به شهر ولا
باز هم میل عاشقی دارد
بال و پر را گشوده بی پروا
به کجا می رود نمی دانم
ذی طوی یا که وادی سینا
مست و پروانه وار، می گردد
یک به یک کوچه های این دنیا
لختی آهسته تر... چه می بینم؟
این چه نوری ست آن طرف پیدا؟!
صبر کن تا که بنگرم... آری!
گوئیا می شناسم این جا را
آخر کوچه ی بنی هاشم
ابتدای محله ی طاها
خانه ی عرشیان روی زمین
مَهبَط وحی حضرت اعلی
خانه نه! گوشه ای ز عرش برین
کعبه ی کعبه و صفا و منا
خاک آن توتیای جبرائیل
فرش آن بال آسمانی ها
خانه ی برگزیدگان خدا
منزل عاشقان بی همتا
حسنین اند و بابشان حیدر
زینبین اند و مامشان زهرا
سائل آستانشان حاتم
مستمند

  • شنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 08:24
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرن زهرا (س) ( من آن شاخه گل افسرده بودم) *

6465
12

شعر شهادت حضرن زهرا (س)  ( من آن شاخه گل افسرده بودم) من آن شاخه گل افسرده بودم
که در نشکفتگی پژمرده بودم
ز سوز سینه ام می نالم ای کاش
که در پشت همان در مرده بودم
چنان از ضرب سیلی رفتم از هوش
که راه خانه را گم کرده بودم

مغیره گر نبود در آن کشاکش
علی را من به خانه برده بودم
نمودم روی خود مخفی ز مولا
ز دشمن چون که سیلی خورده بودم
اگر دشمن نمی شد سدّ راهم
علی را من به خانه برده بودم
شاعر : قاسم ملکی

  • شنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 08:27
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرن زهرا (س) ( قرار بود كه عمری قرار هم باشیم) *

2518

شعر شهادت حضرن زهرا (س)  (  قرار بود كه عمری قرار هم باشیم) قرار بود كه عمری قرار هم باشیم
كه بی‌قرار هم و غمگسار هم باشیم
اگر زمین و زمان هم به هم بریزد باز
من و تو تا به ابد در مدار هم باشیم
اگر تمام جهان دشمنی كند با ما
من و تو یار هم و جان‌نثار هم باشیم
كنون بیا كه بگرییم بر غریبی هم
غریبه نیست، بیا سوگوار هم باشیم
در این دیار اگر خشكسالی آمده است
خوشا من و تو كه ابر بهار هم باشیم
نگفتی‌ام ز چه خون گریه می‌كند دیوار
مگر قرار نشد رازدار هم باشیم
نگفتی‌ام ز چه رو رو گرفته‌ای از من
مگر چه شد كه چنین شرمسار هم باشیم
به دست خسته‌ی تو دست بسته‌ام نرسید
نشد كه مثل همیشه كنار هم باشیم
شكسته است دلم مثل پهلویت آری
شكسته‌ایم كه آیینه‌دار هم باشیم
شاعر : محمد

  • شنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 08:29
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

رباعی برای شهادت حضرت زهرا (س) ( من و این داغِ در تكرار مانده) *

2964
1

رباعی برای شهادت حضرت زهرا (س) ( من و این داغِ در تكرار مانده) من و این داغِ در تكرار مانده
من و این آتش بیدارمانده
مپرس از من چرا دلتنگ هستم
دلم بین در و دیوار مانده
شاعر : میلاد عرفان پور

  • شنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 08:32
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرن زهرا (س) ( چون بر او خصم قسم خورده‏ی دین، راه گرفت) * محمد علی مجاهدی

2581
1

شعر شهادت حضرن زهرا (س)  ( چون بر او خصم قسم خورده‏ی دین، راه گرفت) چون بر او خصم قسم خورده‏ی دین، راه گرفت
بانگ برداشت مؤذّن که: رخ ماه گرفت!
چشم هستی نگرانست که این واقعه چیست؟!
وان که دامن زده بر آتش این فاجعه کیست؟!
در سماوات، ملائک همه بی‏تاب و سکون
که دم آخر عمرست و، دم کن فیکون!
ماسوا، رفته فرو یک سره در بُهت و سکوت
تا چه آید به سر عالم ملک و ملکوت؟!
رزق را کرده دریغ از همه کس میکائیل
عن قریب است که در صور دمد، اسرافیل!
مریم از خاک، سراسیمه سر آورده برون
شسته با اشک ز رخساره‏ی خود گرد قرون
که: چرا آتش آشوب قیامت، تیزست؟!
مگر این لحظه، همان لحظه‏ی رستاخیزست؟!
این خدیجه‏ست که از درد به جان آمده است
از جنان، موی کنان مویه کنان آمده است
کز چه رو رشته‏ی ایجا

  • شنبه
  • 21
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 08:35
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
 سید پوریا هاشمی

مرثیه حضرت زهرا(س) -( خدا کند دگر این خانه در نداشته باشد.. ) * سید پوریا هاشمی

3733
4

مرثیه حضرت زهرا(س) -( خدا کند دگر این خانه در نداشته باشد..  ) خدا کند دگر این خانه در نداشته باشد..
درش برای کسی دردسر نداشته باشد

خدا کند که به سرعت ز چارچوب بیفتد
میان شعله نسوزد خطر نداشته باشد

اگر بناست حسن رد شود ز کوچه ی باریک
چه بهتر اینکه مغیره گذر نداشته باشد

همیشه بین غم و حیرت است حال غریبی
که گاهواره بسازد پسر نداشته باشد

برای پلک ورم کرده روز هم شب تار است
عجیب نیست که زهرا سحر نداشته باشد..

چقدر فضه دعا کرد تا که دنده ی مادر
ازین شکستگی بیشتر نداشته باشد

که دیده است جوانی که پیرزن شده باشد؟
که دیده غیر تنی محتضر نداشته باشد؟

نمیشود بدنی بین در بماند و دیوار ..
شکاف سینه و درد کمر نداشته باشد

قنوت نافله اش با دو دست نیست میسر
کسی که

  • چهارشنبه
  • 6
  • اسفند
  • 1393
  • ساعت
  • 21:12
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا (س) ( فاطمه! ای زبانِ درد علی) *

3141

شعر شهادت حضرت زهرا (س) ( فاطمه! ای زبانِ درد علی) فاطمه! ای زبانِ درد علی
داغِ تفسیرِ آهِ سردِ علی
ای که پروانه وار می‏سوزی
در شبستان داغ و درد علی
پشت در، خون سرخ تو ز آن ریخت
تا نبینند روی زرد علی!
ای که هستی تو از بیاض وجود
بهترین انتخاب فرد علی
در زمین، هم رکاب او بودی
نرسید آسمان به گرد علی!
کس چو زهرا نبود، چون زهرا!
که علی بود هم نبرد علی!
جان مولا! نظاره کن بر ما
عاشقان توایم یا زهرا!
شاعر : ناصر فیض

  • دوشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 17:39
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا (س) ( رنگ خزان گرفته هوای بهاریم) *

2413

شعر شهادت حضرت زهرا (س) ( رنگ خزان گرفته هوای بهاریم) رنگ خزان گرفته هوای بهاریم
آب وضوی من شده این اشک جاریم
تا کی به ناقه ای پی احیای حق روم
خسته ز بی وفایی و ناقه سواریم
فضه حلال می کند آیا مرا، خدا؟
"شرمنده ی کنیزم از این خانه داریم"
دیگر به خون پیرهنم خو گرفته ام
در فکر چاره در پی این لاله کاریم
در سینه جای میخ دهن باز می کند
خسته ز سوز سینه و این زخم کاریم
تا می کشم نفس بدنم تیر می کشد
شب تا سحر به ناله و در آه و زاریم
شش ماهه ام نیامده پرواز کرد و رفت
از داغ او به ناله و در سوگواریم
شاعر : ناصر شهریاری

  • دوشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 17:42
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا (س) (اگر که شعلۀ آهی به آسمان می داد ) *

2224

شعر شهادت حضرت زهرا (س) (اگر که شعلۀ آهی به آسمان می داد ) اگر که شعلۀ آهی به آسمان می داد
چراغ محفل ماتم به عرشیان می داد
فرشتگان خدا می زدند ناله، چو او
عنان گریه به چشمان خون فشان می داد
نسیم درد ز هفت آسمان گذر می کرد
شکسته شانۀ خود را چو او تکان می داد
خسوف ماه برای همیشه باقی بود
کبودی رُخ خود را اگر نشان می داد
برای مرگ چرا دست بر دعا بر داشت
کسی که هر نفسش نکهت جنان می داد
به دست سرخ شهادت چو دید تابوتش
گلی به گرمی لبخند ارمغان می داد
اگر که حرف نمی زد در آن دم آخر
گمان کنم که علی زین سکوت جان می داد
ادامه داشت «وفائی» هنوز غم نامه
اگر که اشک مرا فرصت بیان می داد
شاعر : سید هاشم وفایی

  • دوشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 17:46
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا (س) ( دوست دارم کز غمت یا فاطمه! تنها بگریم) *

3638
2

شعر شهادت حضرت زهرا (س) (  دوست دارم کز غمت یا فاطمه! تنها بگریم) دوست دارم کز غمت یا فاطمه! تنها بگریم
از یتیمان تو پنهان، در دل شبها بگریم
دوست دارم بنگرم بر آسمان پرستاره
تا سحر با یاد تو ای زهرۀ زهرا! بگریم
دوست دارم در شب سوگ تو ای ماه مدینه!
در کنار قبر تو آیم، تک و تنها بگریم!
دوست دارم سر فرود آرم من بی کس به چاهی
بر کشم فریاد غربت، های های آنجا بگریم!
دوست دارم زینب من اشک چشمانم نبیند
گه به نخلستان، و گاهی در دل صحرا! بگریم!
دوست دارم چون که افتد بر یتیمانت نگاهم
از غم امروزشان، وز غصۀ فردا بگریم
دوست دارم جانم از تن با نفسهایم بر آید
بسکه با زهرا بگویم، بسکه بی پروا بگریم
گر چه ناچیزم (حسانا)! دوست می‏دارم که من هم
جانم از پیکر بر آید بس که بر مول

  • دوشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 17:48
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
 حسن لطفی

شعر شهادت حضرت زهرا (س) ( با چشم های نیمه بازت گاه گاهی) * حسن لطفی

3200
3

شعر شهادت حضرت زهرا (س) ( با چشم های نیمه بازت گاه گاهی) با چشم های نیمه بازت گاه گاهی
چشمان خیس و خسته ام را کن نگاهی
وقتی تنور خانه روشن شد برایت
گفتم خدا را شکر کم کم رو براهی
دستاس را چرخاندی اما رنگ خون شد
دستاس فهمید از نگاهت بی گناهی
از بس به پای گریه هایت آب رفتی
چیزی نمانده از وجودت مثل کاهی
پهلو به پهلو می شوی و می چکد خون
از زخم های پیکرت خواهی نخواهی
از درد شانه، شانه می افتد ز دستت
خون می نشیند کنج لب هایت ز آهی
در خواب بودی چادرت را باز کردم
شاید ببینم چهره ات را در پگاهی
دیدم که پائین تر ز چشمان تو پیداست
زخم عمیق پنج انگشت سیاهی
این چند شب از سرنوشتم روضه خواندی
از سر گذشتم، از جدایی، بی پناهی
گفتی غروبی شعله می پیچد به بالم
گفتی که

  • دوشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 17:50
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا (س) (در غیبت کبراست بانو مدفن تو) *

2588

شعر شهادت حضرت زهرا (س) (در غیبت کبراست بانو مدفن تو) در غیبت کبراست بانو مدفن تو
جانم فدای مخفیانه رفتن تو
ای ماجرای سیب، ای باغ بهشتی
بوی خدا می آید از پیراهن تو
جبریل می آید برای دست بوسی
هر روز وقت آسیا چرخاندن تو
رنگت اگر مانند گل های بنفشه است
این هم بود یک جلوه ای از گلشن تو
سر تا به پای جا نمازت لاله خیز است
آلاله می ریزد مگر از دامن تو
هر چند بیزارم ولی باید ببینم
دنیا چه رنگی می شود با رفتن تو؟
شاعر : علی اکبر لطیفیان

  • دوشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 17:52
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا (س) ( محل دهید جماعت، غریبه ام این جا) *

2751

شعر شهادت حضرت زهرا (س) ( محل دهید جماعت، غریبه ام این جا) محل دهید جماعت، غریبه ام این جا
غبار پردۀ دل را كمی تكان بدهید
چرا جواب سلامم، نگاه سرد شماست؟
كجاست خانۀ زهرا؟ به من نشان بدهید
شنیده ام كه سه ماهی عجیب بیمار است
گمان کنم که ز حالش کمی خبر دارید!؟
نرفته اید چرا پس عیادتش مردم !!!
از این لجاجت دیرینه دست بر دارید
كجاست حجرۀ یك گل فروش با انصاف؟
كه چند شاخۀ یاس سپید از او گیرم
كجاست مسجد افلاكی پیمبر عشق؟
كه من ز قبل عیادت در آن وضو گیرم
عبور می كنم از كوچه های تنگ شما
شبیه پیر عصادار، كند و آهسته
خدا به داد زمین خورده هایتان برسد!
هراس دارم از این سنگ های برجسته
سلام حضرت مولا، چه آمده به سرت؟
بگو به جان حسینت سراب می بینم
دلم شكست چرا گریه ك

  • دوشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 17:55
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا (س) ( تازیانه، خصم اگر بر دخت پیغمبر نمی‏زد) *

4236
3

شعر شهادت حضرت زهرا (س) ( تازیانه، خصم اگر بر دخت پیغمبر نمی‏زد) تازیانه، خصم اگر بر دخت پیغمبر نمی‏زد
کعب نی هرگز کسی بر زینب اطهر نمی‏زد!
گر نمی‏شد حقّ حیدر غصب، تا روز قیامت
پشت پا کس بر حقوق آل ‏پیغمبر نمی‏زد
دشمن بی رحم اگر بر بیت وحی آتش نمی‏زد
عصر عاشورا کسی بر خیمه‏ها آذر نمی‏زد!
محسن شش ماهه گر مقتول، پشت در نمی‏شد
حرمله تیری به حلقوم علی اصغر نمی‏زد!
فاطمه گر کشتۀ راه امام خود نمی‏شد
زینب غم دیده هم بر چوب محمل، سر نمی‏زد!
فرق مولا گر نمی‏شد منشق از تیغ مخالف
تیغ: هرگز خصم بر فرق علی اکبر نمی‏زد!
خار اگر بر دیدۀ مولا علی از کین نمی‏رفت
تیر، کس بر دیدۀ عباس آب آور نمی‏زد!
دختر غم دیدۀ ویران نشین، سیلی نمی‏خورد
خصم اگر در کوچه، سیلی بر رخ مادر نمی‏ز

  • دوشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 18:06
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

شعر شهادت حضرت زهرا (س) ( ای شمع سینه سوختۀ انجمن، علی!) *

4500
3

شعر شهادت حضرت زهرا (س) (  ای شمع سینه سوختۀ انجمن، علی!) ای شمع سینه سوختۀ انجمن، علی!
تقدیر توست ساختن و سوختن، علی!
ای رهبری که منزویَت کرده جهل خلق
ای آشنای درد! غریب وطن! علی!
من پهلویم شکسته و، تو دلشکسته‏ای
من بر تو گریه می‏کنم و، تو به من، علی!
من سینه‏ام شکسته و، تو سینه سوخته
من با تو گفتم و، تو به کَس دم مزن علی!
بازوی من سیه شده، تو دست روی دست
برگو کجاست بازوی خیبر شکن علی؟!
سر بسته بِهْ، که بَعد حمایت ز حقّ تو
در اختیار من نبوَد دست من، علی!
گفتم که: شب کفن کن و شب دفن کن، ولیک
از تن نمانده هیچ برای کفن، علی!
شاعر : علی انسانی

  • دوشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 18:09
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

رباعی برای شهادت حضرت زهرا (س) ( یا فاطمه! در سوگ تو، صبرم کم شد ) *

3275
2

رباعی برای شهادت حضرت زهرا (س) ( یا فاطمه! در سوگ تو، صبرم کم شد ) یا فاطمه! در سوگ تو، صبرم کم شد
از داغ جگر سوز تو، پشتم خم شد
ز آن روز که تازیانه‏ات زد قنفذ
تاریک به پیش نظرم، عالم شد
شاعر : حسین یاری (یاری)

  • دوشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 18:11
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

رباعی برای شهادت حضرت زهرا (س) ( روزی که به باغ سنبل افتاد آتش ) *

2504
1

رباعی برای شهادت حضرت زهرا (س) (  روزی که به باغ سنبل افتاد آتش ) روزی که به باغ سنبل افتاد آتش
در خرمن صبر بلبل، افتاد آتش
یا رب! چه به روز باغبان می‏آمد
وقتی که به دامان گل افتاد آتش؟!
شاعر : محمد علی مجاهدی (پروانه)

  • دوشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 18:20
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

رباعی برای شهادت حضرت زهرا (س) ( رفتی تو، و زینبت ز غم می‏سوزد) *

2752
1

رباعی برای شهادت حضرت زهرا (س) (  رفتی تو، و زینبت ز غم می‏سوزد) رفتی تو، و زینبت ز غم می‏سوزد
آتش ز نوایش به دلم افروزد
این خانه، عزا خانه شود بار دگر
هر گاه نگاه خود به در می‏دوزد!
شاعر : حسین یاری (یاری)

  • دوشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 18:25
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب

رباعی برای شهادت حضرت زهرا (س) ( تو مظهر ذات لا یزالی، زهرا!) *

2867
0

رباعی برای شهادت حضرت زهرا (س) (  تو مظهر ذات لا یزالی، زهرا!) تو مظهر ذات لا یزالی، زهرا!
مجموعۀ اوصاف کمالی، زهرا!
با این همه اعتبار، ای طایر قدس
پر سوخته و شکسته بالی زهرا!
شاعر : جواد محدثی

  • دوشنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 18:26
  • نوشته شده توسط
  • سیده زینب فیض
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد