شهادت امام موسی بن جعفر الکاظم

مرتب سازی براساس
 مرتضی محمودپور

نوحه‌ی سینه زنی شهادت موسی‌بن‌جعفر(ع) * مرتضی محمودپور

687
7

نوحه‌ی سینه زنی شهادت موسی‌بن‌جعفر(ع) ◾نوحه‌ی سینه‌زنی
◾شهادت موسی‌بن‌جعفر(ع)

◾بنداول
کنج زندان اسیرم ای رضاجان کجایی
دوریت کرده پیرم ای رضاجان کجایی
بی تو من جان سپارم
خون ز دیده ببارم(۲)
ای‌رضاجان کجایی(۳)

◾بنددوم
صورت از ضرب سیلی همچو مادر کبود است
عالم از این کبودی پیش چشمم چو دود است
بسته در کند و زنجیر
محبسم شد نفسگیر(۲)
ای رضا جان کجایی(۳)

◾بندسوم
لحظه‌ی آخرم شد غصه گشته نصیبم
با لب تشنه کردم یاد جَّد غریبم
زاده‌ی کوثر من
یاد آب آور من(۲)
ای رضاجان کجایی(۳)

  • پنج شنبه
  • 22
  • اسفند
  • 1398
  • ساعت
  • 18:26
  • نوشته شده توسط
  • حاج مرتضی محمودپور
ادامه مطلب
فروشگاه پرچم

متن شعر امام موسی کاظم (ع) -(حیله دشمنان بد ذات است) * محمد حبیب زاده

359

متن شعر  امام موسی کاظم (ع) -(حیله دشمنان بد ذات است) حیله دشمنان بد ذات است
یوسفی بین چاه افتاده

آنقدر ضربه خورده از آتش
پیش چشمان ماه افتاده

شده رنگین کمان تمام تنش
از جگر گفته آه افتاده

روی پهلو و صورتش جای
چکمه ی روسیاه افتاده

دور و اطراف سینه اش خیلی
جای مشتِ گناه افتاده

بی رمق با غرور بشکسته
خسته بی تکیه گاه افتاده

فاطمه از پی عیادت او
دلشکسته به راه افتاده

مثل ارباب بی کفن تنها
گوشه ی قتلگاه افتاده...

  • شنبه
  • 24
  • اسفند
  • 1398
  • ساعت
  • 22:40
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر شهادت امام کاظم (س) -(بشکسته بالی کنج زندانی) * حسنعلی بالایی

502

متن شعر شهادت امام کاظم (س) -(بشکسته بالی کنج زندانی) بشکسته بالی کنج زندانی
هفت آسمان دارد به زیر بال

بْرده شکنجه طاقتش را باز
دارد برای طاعت حق حال

راه سعادت را نشان میداد
زیر غل و زنجیر قوم ضال

لب بر کلام حق که وا میکرد
میشد زبان حق ستیزان لال

یک فرصت رفتن به بطحا بود
او را ز زندانبان همه آمال

بر دودمانش تا زند یک سر
دیده به راهانش کند خوشحال

نزدیک خانه حمزه اش بیند
آید رضا جانش به استقبال

اما به جای رخصت آوردند
دستور قتل حضرتش ِعمال

زندان برایش بس نبود آیا ؟
دارد عدو تصمیمِ قتلش حال

مسموم زهر کین شد و افتاد
بر دوش شیعه در عزایش شال

پر زد ز دنیا روح آن کس که
هفت آسمان دارد به زیر بال

باید که زندان دیده ها گریند
بر حال این زندانیه بغ

  • یکشنبه
  • 25
  • اسفند
  • 1398
  • ساعت
  • 23:01
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مجتبی صمدی شهاب

متن شعر زمینه شهادت امام کاظم علیه السلام -(تو کنج غربت اسیرم خدا خدا) * مجتبی صمدی شهاب

1275

متن شعر زمینه شهادت امام کاظم علیه السلام -(تو کنج غربت اسیرم خدا خدا) تو کنج غربت اسیرم خدا خدا
اسیر بند و زنجیرم خدا خدا
کی میشه آروم بگیرم خدا خدا
الهی زودتر بمیرم خدا خدا

غریبم و خونجیگرم خلّصنی یا رب
از بچه هام بی خبرم خلّصنی یا رب

خدا ، خدا خلّصنی یارب

..........
غریب و بی هم سخنم تو کنج زندون
یوسف دور از وطنم تو کنج زندون
از بس لگد خورده تنم تو کنج زندون
خونی شده پیرهنم تو کنج زندون

اسیر دام و قفسم کاشکی بمیرم
بالا نمیاد نفسم کاشکی بمیرم

خدا خدا خلّصنی یارب

..................
یکیه شام و سحرم وای از غریبی
اسیر پستی کافرم وای از غریبی
مونده فقط خاکسترم وای از غریبی
دشنام میده به مادرم وای از غریبی

ازبسکه زیر دست و پا کشیدم آزار
شبیه زهرا میگیرم دستم ب

  • دوشنبه
  • 26
  • اسفند
  • 1398
  • ساعت
  • 19:50
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمد مبشری

متن شعر شهادت امام کاظم علیه السلام -(کنج زندانم و مبهوت تماشای توام) * محمد مبشری

552

متن شعر شهادت امام کاظم علیه السلام -(کنج زندانم و مبهوت تماشای توام) کنج زندانم و مبهوت تماشای توام
اینک این جا به مناجات و تمنای توام
در سیه چالم و ذکر تو شده آوایم
به سکوت آمده ام طالب غوغای توام
روزگارم به مناجات و دعا طی شده است
حال افتاده ز پا بر سر سودای توام
آخرین ذکر دعای منِ تنها این است
جان بگیر از تن من؛ عاشق و شیدای توام
شده ام منتظر لحظه ی زیبای وصال
تا که دیدار کنم روی تو ای اوج کمال

یادگار حرم حضرت صادق هستم
جلوه ی نور خدا بهر خلایق هستم
یک تنه غربت و میراث علی را دارم
وارث خون دل یاس و شقایق هستم
ذره ای قدر مرا گر چه عدویم نشناخت
به خداوند قسم مظهر خالق هستم
یوسف رفته به زندان و غریبم، مادر!
خود بیا که به تماشای تو لایق هستم
دیدن چهره ی یار است

  • چهارشنبه
  • 28
  • اسفند
  • 1398
  • ساعت
  • 13:05
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

نذر شهادت جانسوز حضرت موسی بن جعفر علیه ٱلسلام -(در دو عالم در دلش هرگز نباشد درد و غم) * مرضیه عاطفی

518

نذر شهادت جانسوز حضرت موسی بن جعفر علیه ٱلسلام -(در دو عالم در دلش هرگز نباشد درد و غم) در دو عالم در دلش هرگز نباشد درد و غم
بر درِ این خانه هر کس شد عزیز و محترم

خانه ای که حک شد از روز ازل بر سردرَش
ذکر «یاموسی بن جعفر(ع)» یا امام ذوالکرم

آمدم! چون راه دادی و نمیگویی که این؛
روسفید و روسیاه است و عرب یا که عجم

سفره ام برکت گرفت از ریزه نانِ سفره ات
کم شده اما نمیدانم چرا رزق حرم؟!

در هوای مشهد و قم بارها حس کرده ام
فاصله دارم فقط با کاظمینت یک قدم

حضرت باب ٱلحوائج هستی و شد مستجاب
حاجتم یا از تو یا از حضرت صاحب-علَم

عاشقِ شش گوشه ام! هنگام امضایِ برات
جا نمانم از نگاه تو... نیفتم از قلم

بسکه خوبی سائلت را پرتوقع کرده ای
کم نمیخواهم! نخواهد رفت چون دستت به کم

صبر کن آقا

  • پنج شنبه
  • 29
  • اسفند
  • 1398
  • ساعت
  • 14:12
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

متن شعر یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر علیه السلام -(تازیانه ضربه اش برای گونه مُهلک است) * مهدی رحیمی زمستان

747

متن شعر یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر علیه السلام -(تازیانه ضربه اش برای گونه مُهلک است) تازیانه ضربه اش برای گونه مُهلک است
مُهلک است اگر به دست سِندی ابن شاهک است

جز سکوت فاطمیِّ تو که کرده عاجزش
ذکر یا علی علی برای او مُحرّک است

آن سیاه چال که تورا گرفته دربغل
معدن سخاوت است و مهبط ملائکه ست

در سیاه چال نیز مکتبت ادامه یافت؛
شیعه شد دوروزه پیش تو هر آنکه مُشرک است

بعد تازیانه نیمه شب در این سیاه چال
هم صدای خِش خِش است و هم صدای چِک چِک است

پرشد از ملائکه فضای آن که بی گمان
جان ز پیکرت در آستانه ی مُتارکه ست

پهلو و سر از اَدلّه ی به حق شیعه است
ساق پای خونی تو هم در این مدارک است

صورتی که تکیه داده روی تخته چون تنت
سیرت بهشت مؤمنون عَلَی الْاَرائِک ست

بین هشت ونُه دوبار

  • پنج شنبه
  • 29
  • اسفند
  • 1398
  • ساعت
  • 22:55
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

نذر شهادت مظلومانۂ باب الحوائج حضرت موسی بن جعفر علیه ٱلسلام -(تو را بردند نامردان؛ از این زندان به آن زندان) * مرضیه عاطفی

856
-1

نذر شهادت مظلومانۂ باب الحوائج حضرت موسی بن جعفر علیه ٱلسلام -(تو را بردند نامردان؛ از این زندان به آن زندان) -لطفا حقّ روضه ادا شود-

تو را بردند نامردان؛ از این زندان به آن زندان
شدی با خونِ دل مهمان؛ از این زندان به آن زندان

شنیدم در غل و زنجیر با توهین ِ پی در پی
تو را انداخت زندانبان از این زندان به آن زندان

مناجاتت دو چندان شد! پس از هر سجده ات میرفت...
صدای جذبۂ قران؛ از این زندان به آن زندان

به جای آه و نفرین ذکر میگفتی و جاری شد-
دعای بارش ِ باران؛ از این زندان به آن زندان

عبایت را کشیدند و امان از هتک حرمت ها
شدی حیران و سرگردان؛ از این زندان به آن زندان

سرِ افطار خوردی تازیانه های محکم را
به جای آب و قدری نان؛ از این زندان به آن زندان

به دست سِندی بن شاهِک ملعون زمین خوردی
بمیرم! با ت

  • پنج شنبه
  • 29
  • اسفند
  • 1398
  • ساعت
  • 23:12
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 محمود اسدی

نوحه/زهر جفا آتش زده بر جسم و جانم * محمود اسدی

679
1

نوحه/زهر جفا آتش زده بر جسم و جانم زهر جفا آتش زده بر جسم و جانم
از سوز زهر آتش گرفته استخوانم
جانم رضا جانم رضا ای رضا جانم

یکدم بیا نظاره کن بر غربت من
سندی زند تازیانه به صورت من
جانم رضا جانم رضا ای رضا جانم

در گوشه ی زندان ببین از پا فتادم
زندان رفتن عمه ام آمد به یادم
جانم رضا جانم رضا ای رضا جانم

اگر چه دشمن از جفا قلبم را آزرد
اما دگر کی دخترم را بزم می برد
جانم رضا جانم رضا ای رضا جانم
********
شائق
اللّهم عجّل لولیک الفرج

  • جمعه
  • 1
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 06:38
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 محمود اسدی

(غزل)کینه ی یهود/امام هفتم ما سخت از نوا افتاد * محمود اسدی

460

(غزل)کینه ی یهود/امام هفتم ما سخت از نوا افتاد امام هفتم ما سخت از نوا افتاد
اسیر مرد یهودیّ بی حیا افتاد

ز دست سندی بی دین تنش سیاه شده
زمین فتاد و ز افتادنش رضا افتاد

گمان کنم نتواند ز جا بلند شود
به روی خاک سیه چال،بی هوا افتاد

به استخوان تنش می رود فرو زنجیر
نفس نیامده در سینه،از صدا افتاد

شبیه مادر خود بی هوا لگد خورده
شبیه فاطمه با صورت او ز پا افتاد

شده ست ارث در این خانواده ضرب لگد
به یاد صحنه ی گودال کربلا افتاد

سنان به ترقوه ی شاه با سنان میزد
برای او غم مادر،و میخ جا افتاد

حرامزاده روی پیکرش قدم می زد
سرش جدا شد و جسمش جدا جدا افتاد
*******
شائق
اللّهم عجّل لولیک الفرج

  • جمعه
  • 1
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 06:49
  • نوشته شده توسط
  • محمود اسدی
ادامه مطلب
 رضا یعقوبیان

زبانحال شهادت آقا موسی بن جعفر_(ع) -(زندانی غریب ما افتاده در کنج قفس) * رضا یعقوبیان

497

زبانحال شهادت آقا موسی بن جعفر_(ع) -(زندانی غریب ما      افتاده در کنج قفس) زندانی غریب ما افتاده در کنج قفس
ازرنج ودردوغصه ها افتاده اوز نفس
روزه دارحریم عشق خون گردیده جگرش
درلحظه های آخرش افتاده یادپسرش افتاده دگر ز نفس
با گریه به کنج قفس
ذکرلبش خداست

خون گشته دلش زستم
از زهر ستم شده خم
ذکر لبش خداست

هر روزه روزه بوده و ظلم سندی فزون شده
ازاینهمه ستم دل موسی بن جعفر خون شده
از ظلم وکینه ی عدو قلب خونش شکسته است
در انتظار دیدن روی رضا نشسته است
گوید که رضا پسرم
سوزد دل و منتظرم
بابا بیا بیا

خون گشته دگر جگرم
یک لحظه بیا به برم
بابا بیا بیا

پیکرپاک اوسه روز مانده برروی زمین
قلب شیعه چنان رضا ازداغش گشته غمین
آخر پیکر پاک او تشیع جنازه شده
اما تشییع جد او با نعل ت

  • جمعه
  • 1
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 23:53
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر روضه ای امام موسی کاظم علیه السلام -(در کنج زندان بلا غم خورده بودی) * محمد حبیب زاده

803

متن شعر روضه ای امام موسی کاظم علیه السلام -(در کنج زندان بلا غم خورده بودی) در کنج زندان بلا غم خورده بودی
زخم زبان با قامت خم خورده بودی

شاهد همین زنجیرهای گردن تو
با ناسزا مشت و لگد هم خورده بودی

مانند زهرا مادرت در کنج زندان
چندین دفعه سیلی مُحکم خورده بودی

چشم و سر و ابرو و یک ساق شکسته
شد حاصل مشتی که هردم خورده بودی

رنگین کمان زخم داری روی پیکر
انگار صدمه جای عالم خورده بودی

شکر خدا قاتل نبرد انگشترت را
دشمن نبرد از پیکرت پیراهنت را...

  • شنبه
  • 2
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 01:03
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 مهدی رحیمی زمستان

متن شعر باب الحوائج یا موسی بن جعفر علیه السلام -(غم آمده ست رفیقی رسیده پیش رفیقی) * مهدی رحیمی زمستان

552

متن شعر باب الحوائج یا موسی بن جعفر علیه السلام -(غم آمده ست رفیقی رسیده پیش رفیقی) غم آمده ست رفیقی رسیده پیش رفیقی
چه با مرام طبیبی عجب رفیق شفیقی

سیاه چال هم از او تو را دمی نگرفته
صعود کرده به پایین هلا چه طیِّ طریقی

به ساق پا غل و زنجیر معنی اش شده اینکه؛
به ضرب خنجر اضافه کنند ضربه ی تیغی

چکیده است به زنجیر،خون پای تو یعنی:
مرصع است حدیدی به سنگ های عقیقی

چنان به غیظ خودت کاظمی و کوه ترینی؛
که سطحی است تو را هر سیاه چال عمیقی

به حُسن خلق تو معذور نیست پیش تو مأمور
عجب حضور شگرفی عجب نگاه دقیقی

به جای اینکه شود ناجی جهالت یک قوم
نجات داده خود بحر را نجات غریقی

بعید نیست که در زیر آفتاب پس از حبس
تنت بخار شود وای این قدر که رقیقی

  • شنبه
  • 2
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 01:13
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر شهادت امام کاظم (س) -(بشکسته بالی کنج زندانی) * حسنعلی بالایی

460

متن شعر  شهادت امام کاظم (س) -(بشکسته بالی کنج زندانی) بشکسته بالی کنج زندانی
هفت آسمان دارد به زیر بال

بْرده شکنجه طاقتش را باز
دارد برای طاعت حق حال

راه سعادت را نشان میداد
زیر غل و زنجیر قوم ضال

لب بر کلام حق که وا میکرد
میشد زبان حق ستیزان لال

یک فرصت رفتن به بطحا بود
او را ز زندانبان همه آمال

بر دودمانش تا زند یک سر
دیده به راهانش کند خوشحال

نزدیک خانه حمزه اش بیند
آید رضا جانش به استقبال

اما به جای رخصت آوردند
دستور قتل حضرتش ِعمال

زندان برایش بس نبود آیا ؟
دارد عدو تصمیمِ قتلش حال

مسموم زهر کین شد و افتاد
بر دوش شیعه در عزایش شال

پر زد ز دنیا روح آن کس که
هفت آسمان دارد به زیر بال

باید که زندان دیده ها گریند
بر حال این زندانیه بغ

  • شنبه
  • 2
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 11:21
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 علی اصغر یزدی

شهادت امام کاظم علیه السلام -(چشمی که از داغ عزایش هر سحر تر نیست) * علی اصغر یزدی

459

شهادت امام کاظم علیه السلام -(چشمی که از داغ عزایش هر سحر تر نیست) چشمی که از داغ عزایش هر سحر تر نیست
لایق برای دیدنش فردای محشر نیست

زندان، عقول ناقص مستان قدرت بود
زندان مکانی هست که موسی بن جعفر نیست

حتی زن بدکاره هم ایمان به او آورد
تا صورتش را دید، فهمید او ستمگر نیست

زنجیر ها با شوق جسمش را بغل کردند
آنقدر که جایی برای بوسه دیگر نیست

از روزه هایش، «روضه» ی شلاق بدتر بود
از دردهایش، ضعف جسمانیش بهتر نیست

خورشید را بر تخته ای کوتاه می بردند
تابوت اودست کم از شمشیر و خنجر نیست

در روز عاشورا برای اشک ثارالله
قطعا دلیلی بهتر از لبخند اصغر نیست

در آن هیاهو یک مسیحی گفت: ای مردم!
این جسم خونین جسم فرزند پیمبر نیست؟!

اسلام را در روز روشن زیر پا بردند
ش

  • شنبه
  • 2
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 17:18
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

متن شعر زبانحال حضرت امام موسی کاظم(ع) -(می شناسد هر که دارد در دل ایمان مرا ) * مرحوم حاج عبداله رضایی غمکش

455

متن شعر زبانحال حضرت امام موسی کاظم(ع)  -(می شناسد هر که دارد در دل ایمان مرا ) می شناسد هر که دارد در دل ایمان مرا
از نفس انداخته ظلم مسلمانان مرا
.
دشمنانم ظاهراً دم از مسلمانی زدند
این جماعت که نشد یک لحظه پشتیبان مرا
.
عاقبت زنجیرها مونس برایم گشته بود
هیچ کس رؤیت نکرد در گوشه زندان مرا
.
جای من تاریک و نمناک و به پایم کنده ها
تازیانه خوب می داند چه کرده آن مرا
.
هر زمان سوی عبادت رو نهادم بر نماز
می زند سیلی همان دم سند زندانبان مرا
.
«غمکشا» از موسی جعفر نوشتی روضه را
تا ببیند کاش در مجلس که او نالان مرا
.

  • شنبه
  • 2
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 21:29
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

زبانحال حضرت امام کاظم (ع) -(از محبس عراق چو خیزد نوای من ) *سعدی زمان سیدرضا حسینی

447

زبانحال حضرت امام کاظم (ع)  -(از محبس عراق چو خیزد نوای من ) از محبس عراق چو خیزد نوای من
شور افکند به دشت حجاز آه و وای من
.
چون نی، نوا به گوشۀ زندان کنم مدام
لاهوتیان دهند صدا بر صدای من
.
مُلک حجاز نیست،دیار مخالفت
کو همدمی به گوشة غرب برای من
.
رازِ دل شکسته نهم با که در میان؟
تا آه و ناله سر کند از ماجرای من
.
موسای عصر خویشم و کاظم ملقّبم
از آب دیده در دل دریاست جای من
.
خورشید عمر من لب بام اجل رسید
شد چون هلال قامت سرو سای من
.
گر بنگرد ز روزنۀ محبسم کسی
جسم من اشتباه کند با عبای من
.
تشخیص کی دهد بدنی زیر این عباست
آن هم که پاره پاره شده چون قبای من
.
پوسیده رخت من ز رطوبت در این مکان
کس نیست با خبر ز من و ابتلای من
.
شد سالها که جای من است ای

  • شنبه
  • 2
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 21:30
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
 ابوالفضل عباسی معروفان

زبانحال حضرت امام کاظم (ع) -(عاشق دلداده را لطف خدادادی بس است ) * ابوالفضل عباسی معروفان

420

زبانحال حضرت امام کاظم (ع)  -(عاشق دلداده را لطف خدادادی بس است ) عاشق دلداده را لطف خدادادی بس است
ساکن ویرانه را تصویر آبادی بس است
از غل و زنجیر و زندان نیست ما را واهمه
رهبر آزاده را احساس آزادی بس است
.
.
.
دست هارون چند سالی عشق را محبوس کرد
سرخوشان عشق را با درد و غم مانوس کرد
خم نکردم قامتم را پیش نامردان دهر
همت والای من زنجیر را مایوس کرد
.
.
.
گر چه بر گردن فشار بند محبس زحمت است
لیک در زندان فتادن گاهگاهی حکمت است
شکوه ای ما را از این تقدیر و زین اقبال نیست
بر سر مرد خدایی هر چه آید رحمت است
.
.
.
یازده سال عمر من در گوشه زندان گذشت
مرد را صدها جفا از دست نامردان گذشت
روزها نالان و شب ها مُهر طاعت بر جبین
روزگارم با نماز و با دعا اینسان گذشت
.

  • شنبه
  • 2
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 21:32
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

زبانحال حضرت امام کاظم (ع) -(افسرده شد از باد مخالف چمن من ) *سعدی زمان سیدرضا حسینی

789
1

زبانحال حضرت امام کاظم (ع)  -(افسرده شد از باد مخالف چمن من ) افسرده شد از باد مخالف چمن من
کس نیست در این شهر شریک محن من
این گوشه ی زندان شده بیت الحزن من
در غربت اگر مرگ بگیرد بدن من
آیا که کَنَد قبر و که دوزد کفن من
.
.
رحمی به غریبیّ من خسته برآرید
شرحی پی اخبار به معصومه نگارید
زان پیش که جسمم به دل خاک سپارید
تابوت مرا جای بلندی بگذارید
تا باد برد بوی مرا بر وطن من
.
.
افسرده و دلخسته و پابند ملالم
دور از وطن و حسرت دیدار عیالم
جز دیدن معصومه دگر نیست خیالم
محتاج به شرح است پریشانی حالم
آن شرح نهان فاش ز آه علن من
.
.
ای کاش که از این همه نعمای جهانی
می بود مرا در وطن امنیّت جانی
تا نزد عیال خودم آسوده زمانی
بنشسته و قانع بُدمی بر لب نانی
بودی رخ

  • شنبه
  • 2
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 21:32
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب
حاج افشین بابک اردبیلی

زبانحال حضرت امام کاظم (ع) -(اندر این محبس که جانم بر لب است ) *حاج افشین بابک اردبیلی

1420

زبانحال حضرت امام کاظم (ع)  -(اندر این محبس که جانم بر لب است ) اندر این محبس که جانم بر لب است
ذکر من یا حی و یارب و یارب است
.
بی کس و تنها در این زندان تار
بیقرار و غمزده دور از دیار
.
غصه ها شمع شب تارِ من است
کنده و زنجیر غمخوارِ من است
.
بر خدای خود توکل میکنم
گاه بر زینب توّسل میکنم
.
عمه ام درمانده را مشگل گشاست
نام او بر درد بی درمان دواست
.
دوش این ناله سپردم بر صبا
جان به لب آمد کجایی ای رضا
.
پیش من ای نور چشمانم بمان
روضه ای از مادرم زهرا بخوان
.
روضۀ رخسارۀ نیلی بخوان
از رخ نیلی و از سیلی بخوان
.
شاید از یُمنش دلی آباد شد
شاید این پر بسته هم آزاد شد

  • شنبه
  • 2
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 21:33
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

توسل به حضرت امام کاظم علیه السلام -(دو چشم تر دلی ناشاد دارم ) *سعدی زمان سیدرضا حسینی

506

توسل به حضرت امام کاظم علیه السلام  -(دو چشم تر دلی ناشاد دارم ) دو چشم تر دلی ناشاد دارم
فغان از چرخ بد بنیاد دارم
.
تن افسرد و پژمرده حالی
چو نی دائم نوا و داد دارم
.
گرفتارم به درد بی دوائی
که شبها تا سحر فریاد دارم
.
ز پیر عقل پرسیدم طبیبی
سراغت هست؟ گفتا یاد دارم
.
اگر خواهی محلش را بدانی
سراغ از محبس بغداد دارم
.
چه دکتر نام او باب الحوائج
بخاطر این سخن زاستاد دارم
.
تنش خسته خودش در سجده محزون
ز حزنش خاظری ناشاد دارم
.
دو پایش بسته در زنجیر بیداد
فغان و داد از آن بیداد دارم
.
در آن زندان همی گفتی شب و روز
الهی از تو استمداد دارم
.
بقانون جفا حبس مجرّد
بدل داغ غم اولاد دارم
.
شبم تاریک و روزم تار چون شب
بتاریکی دل معتاد دارم
.
بسان صید دست و پای بسته

  • شنبه
  • 2
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 21:40
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور
ادامه مطلب

مدح شهادت امام موسی کاظم (ع)در بهار طبیعت وسال جدید -( مطمئنا هر که در برزخ معطل می شود ) * محمود مربوبی

431

مدح شهادت امام موسی کاظم (ع)در بهار طبیعت وسال جدید -( مطمئنا هر که در برزخ معطل می شود ) مطمئنا هر که در برزخ معطل می شود
بر لبش نام تو باشد مشکلش حل می شود

بی نگاه تو میسر نیست طی این طریق
راه ما را نور چشمان تو مشعل می شود

پیش برگی از کرامات تو ای موسای عشق
معجزات حضرت موسی چه مجمل می شود

کنج زندان هم زلیخا را مسلمان می کنی
روح ایمانی ، برای او مسجل می شود

بنده خواهم شد اگر چون بشر بیدارم کنی
با کلام نافذت این سینه صیقل می شود

خواستم بنویسم از داغت ، غزل لکنت گرفت
شرح غمهای تو دیوانی مفصل می شود

برکت امسال ما از روضه ی جانسوز توست
سفره موسی بن جعفر سین اول می شود

می روی اما برای تو کفن آورده اند
باز وقت روضه های باز مقتل می شود

  • جمعه
  • 15
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 04:44
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت امام موسی کاظم(ع) -( تشییع کننده قدر کافی آمد) * سجاد شاکری

680

شهادت امام موسی کاظم(ع) -( تشییع کننده قدر کافی آمد) تشییع کننده قدر کافی آمد
پشت سر هم شیعهٔ وافی آمد

هرکس که رسید یک کفن هم آورد
آنگونه که شش کفن اضافی آمد...

  • جمعه
  • 15
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 04:48
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت امام موسی کاظم(ع) -( شب‌ها به جز چشمانِ بیداری ندارد) * عادل حسین قربان

494

شهادت امام موسی کاظم(ع) -( شب‌ها به جز چشمانِ بیداری ندارد) شب‌ها به جز چشمانِ بیداری ندارد
در حبسِ شیطان مانده و یاری ندارد

زنجیرها با این تنِ لاغر چه کردند
دیگر توانی در بدن، آری، ندارد

بهرِ رهایی از حصارِ ظلمِ هارون،
روحِ رهای مرد، اصراری ندارد

...من مطمئنم شیعه در هولِ قیامت،
با بردنِ این نام، دشواری ندارد

باب الحوائج گفته‌اند او را، برایش،
درمانِ دردِ یک جهان، کاری ندارد

  • جمعه
  • 15
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 06:28
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت امام موسی کاظم(ع) -( در این زندان تو را در آتش تقدیر می بینم) * سید مسیح شاه چراغی

432

شهادت امام موسی کاظم(ع) -( در این زندان تو را در آتش تقدیر می بینم) در این زندان تو را در آتش تقدیر می بینم
تو را در اوج غربت زخمی زنجیر می ببینم

نداری پوست بر پیکر، نمانده گوشت بر این تن
چنان لاغر شدی گویا فقط تصویر می بینم!

شبیه مادرت از آرزوی مرگ لبریزی
بمیرم که تو را از زندگانی سیر می بینم

غریبی بیشتر از این که در این مصر، موسائی
ولی هارون شهرت را پر از تزویر می بینم

عزیز عالمی یوسف، چه بر مسند چه در زندان
چرا با چشم ظاهربین خود تحقیر می بینم؟

کدامین استعاره شرح حالت در قفس باشد؟
غزال زخم خورده؟ نه، سراپا شیر می بینم

نبین هارون به تخت است و غریب این سیه چالی
تو آن بالای بالا، دشمنت را زیر می بینم

نیامد مرغ نفرین در قنوتت، چشم دشمن کور
نمازت را پر از

  • جمعه
  • 15
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 06:41
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 رضا قاسمی

شهادت امام موسی کاظم(ع) -( وضعیتِ زندان این آقا اسف‌بار است) * رضا قاسمی

590

شهادت امام موسی کاظم(ع) -( وضعیتِ زندان این آقا اسف‌بار است) وضعیتِ زندان این آقا اسف‌بار است
دنیای زندانی فقط سقف است ، دیوار است

چشمان او از دیدن خورشید محروم است
خورشید ، اما بیشتر مشتاقِ دیدار است

مغرب که شد با سفره‌ی رنگینی از آزار
جلاد آمد گفت که هنگام افطار است

سیلی و شلاق است قوت غالبش اغلب
روزه گرفتن با چنین وضعی چه دشوار است

غیر از تنش زخم عمیقی بر جگر دارد
دشنام خوردن بدتر از هر نوع آزار است

انگار که کهنه عبایی بر زمین پهن است
چیزی نمانده از تنش ؛ از بسکه بیمار است

دیگر توان ایستادن در نمازش نیست
از بسکه آهن روی ساق پای او بار است

از راه‌های منتهی به عرش ‌می‌گوید
مردی که در قعر سیه چالی گرفتار است

با حلقه‌ی زنجیر هم تسبیح می‌سازد
شب‌ز

  • جمعه
  • 15
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 06:48
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت امام موسی کاظم(ع) -( بر جبين آسمان آثار غم پيدا شده) * سید علیرضا شفیعی

671

شهادت امام موسی کاظم(ع) -( بر جبين آسمان آثار غم پيدا شده) بر جبين آسمان آثار غم پيدا شده
نم نم باران دوباره راهی صحرا شده

در ميان سنگ‌ها آيينه‌ای تنها مباد
در ميان سنگ‌ها آيينه‌ای تنها شده

كاش قلب قفل زندان نيز مثل نيل بود
حبس در زندان فرعون زمان، موسی شده

"رب خلصنی"شده ذكر مدامش در قنوت
تنگ‌تر پيش نگاهش عرصه‌ی دنيا شده

در دلش با ديدن زنجير و بند و سلسله
روضه‌های عصر عاشوراست كه بر پا شده

روضه‌ی يک كودک آواره‌ی بی‌سرپناه
روضه‌ی يک دختر بی‌تاب بی‌بابا شده

روضه‌ی تنهايی زينب ميان دشمنان
روضه‌ی قدهای از فرط مصيبت تا شده

هم‌نفس با كاروان شام در اين لحظه‌ها
مايه‌ی تسكين قلبش ذكر يازهرا شده

  • جمعه
  • 15
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 06:51
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
 علی اکبر لطیفیان

شهادت امام موی کاظم (ع) -( سجاده‌ها ز جلوه‌ی روحانى تواند) * علی اکبر لطیفیان

531

شهادت امام موی کاظم (ع) -( سجاده‌ها ز جلوه‌ی روحانى تواند) سجاده‌ها ز جلوه‌ی روحانى تواند
زندانى خدا همه زندانى تواند

با دست‌هاى بسته مناجات دیدنیست
يک گوشه‌اى نشسته مناجات ديدنى‌ست

در زير تازيانه خدا را صدا بزن
آه اى غريب قيد ملاقات را بزن

جايت کم است بال و پرت را تکان مده
ديوار محکم است سرت را تکان مده

تا ساقه‌ات خميد خميده شدى تو هم
زنجير را کشيد کشيده شدى تو هم

خورشيدى و به جانب گودال میروى
ساقت تکان که میخورد از حال میروى

بالت به ميله‌هاى قفس گير میکند
با اين گلوى بسته نفس گير می‌کند

اين چهار تا غلام غريبت کشيده‌اند
انگار تخته‌ها به صليبت کشيده‌اند

يک گوشه دختران خودت را صدا زدى
با دست و پاى بسته شده دست و پا زدى

پا جاى دست‌هاى توسل گذاش

  • جمعه
  • 15
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 06:53
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت امام موسی کاظم (ع) -( با ناله‌اش آرامش زندان شکسته) * مجید لشکری

435

شهادت امام موسی کاظم (ع) -( با ناله‌اش آرامش زندان شکسته) با ناله‌اش آرامش زندان شکسته
حتی سکوت مرد زندان‌بان شکسته

بشکن نمازت را مسافر وقت تنگ‌ست
وقتی ستون خیمه‌ی ایمان شکسته

موسی میان وادی ایمن اسیرست
ده طور در اجرای ده فرمان شکسته

آیات الرحمان به هم پیچیده آیا
یا استخوان لؤلؤ و مرجان شکسته

در باغ ایران داده طوبایش ثمرها
هرچند از بیداد این و آن شکسته

او نیز از زندان میان تشت دیده‌ست
سنگ صبور زینب و طفلان شکسته

این تازیانه می‌زند آن خیزران را
پهلو پریشان می‌شود دندان شکسته

با خیزران بی‌وضو باید بگویم:
دندان قاری... حرمت قرآن شکسته

برگو مخواند روی نیزه مصحفش را
بر مردم رجّاله‌ی پیمان‌شکسته

حالا که خالی مانده گهواره، چگونه‌ست
بغض گلوی تشنه‌ی

  • جمعه
  • 15
  • فروردین
  • 1399
  • ساعت
  • 20:38
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب

شهادت امام کاظم(ع) -( مرد خدا اگر چه به غربت اسیر بود ) * کمیل کاشانی

313

شهادت امام کاظم(ع) -( مرد خدا اگر چه به غربت اسیر بود ) مرد خدا اگر چه به غربت اسیر بود
بر هفت شهر کشور امکان امیر بود

حلمش شکوه حلم و شکیبایی رسول
جودش هماره جلوه ی خیر کثیر بود

موسای اهلبیت چه روحی بزرگ داشت
در چشم او ابهت دشمن حقیر بود

می خواست وقت ناب مناجات با خدا
زندان برای خلوت او دلپذیر بود

با اشک می گرفت وضو و قنوت او
امن یجیب و ذکر دعای مجیر بود

زنجیر هنموای غریبانه های او
از صبر ، جان خسته ی او ناگزیر بود

اما چه شد که یوسف زهرا به چاه درد
"عجل وفاتی" اش به لب از عمر سیر بود

کنج قفس شکسته پری ماند بی نفس
وقتی گشوده شد در زندان که دیر بود

  • چهارشنبه
  • 1
  • مرداد
  • 1399
  • ساعت
  • 18:18
  • نوشته شده توسط
  • محدثه محمدی
ادامه مطلب
راهنمای علائم موجود در فهرست:
عدد کنار این علامت نشانگر تعداد کاربرانی ست که این مطلب را پسندیده و به دفترچه شعر خود افزوده اند
عدد کنار این علائم نشانگر میزان محبوبیت شعر یا سبک از نظر کاربران می باشد
اشعار ویژه در سایت برای کاربران قابل دسترس نیست و فقط از طریق خرید اپلیکیشن مورد نظر این اشعار در داخل اپلیکیشن اندرویدی قابل رویت خواهند بود
این علامت نشانگر تعداد کلیک یا بازدید این مطلب توسط کاربران در سایت یا اپلیکیشن می باشد